ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

تایملاین بلک آپس
مقالات بازی

تایملاین و داستان کامل بازی های کال آو دیوتی بلک آپس

هیچ هویتی تا ابد ثابت نمی‌ماند

آتنا حسینی
نوشته شده توسط آتنا حسینی تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۴ | ۲۳:۰۰

سری بازی های کال آو دیوتی بلک آپس روایتی چند دهه‌ای از فریب، خیانت و آزمایش‌های روانی مشکوک است. این مجموعه یکی از چند زیرشاخه‌ اصلی سری Call of Duty محسوب می‌شود، اما بدون شک گسترده‌ترین و پرجزئیات‌ترین داستان این سری است.

سری بلک آپس هویتی منحصربه‌فردی نسبت به دیگر نسخه‌های Call of Duty دارد؛ این سری، سفری ذهنی پر از پیچش‌های داستانی غیر منتظره است. این مجموعه عملا یک قرن از تاریخ را در دل خود جای داده و این قصه تا به همین امروز هنوز ادامه دارد. پس این متن را می‌توان گزارش پیش از ماموریت برای نسخه‌ بعدی، یعنی Black Ops 7 بدانیم، خلاصه‌ای از هرچیز که تا امروز در این داستان جاسوسی پیچیده رخ داده است. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.

1942؛ ریشه کینه رزنوف

خط داستانی بلک آپس مجموعه‌ای از فلش‌بک‌ها، رویاها و پایان‌های متفاوت وابسته به انتخاب بازیکن است. در این مقاله، سعی کردیم داستان به شکل زمانی و تا جای ممکن مطابق روایت رسمی دنبال شود. نقطه‌ شروع این خط زمانی، وقایع بازی World at War است.

استالینگراد، سپتامبر 1942؛ سرباز ارتش سرخ، دیمیتری پترنکو در میان خیابان‌هایی پر از اجساد پیشروی می‌کند و هم‌رزمی به نام ویکتور رزنوف راه را به او نشان می‌دهد. پدر رزنوف در جنگ به دست نازی‌ها کشته شده و همین نفرت، عطشی انتقامی در او ایجاد کرده که حتی مرگ هم نمی‌تواند خاموشش کند.

1945؛ پیروزی شوروی در جنگ جهانی دوم

سه سال بعد، پترنکو و رزنوف وارد برلین می‌شوند و پرچم جمهوری شوروی را بر فراز رایشستاگ می‌افرازند. اما بلک آپس 1 سرنوشت تلخ آن‌ها پس از جنگ را آشکار می‌کند. افسر خائن، نیکیتا دراگوویچ، همراه با شکنجه‌گر بی‌رحمش لف کراوچنکو، این دو را به گروهی معرفی می‌کنند که مامور ترور دانشمند آلمانی فریدریش اشتاینر است؛ نابغه‌ای دیوانه که پشت پروژه‌ گاز مرگبار Nova 6 قرار دارد.

در نهایت، آن‌ها اشتاینر را در مدار قطب شمال گیر می‌اندازند، جایی که او به‌طور غیرمنتظره‌ای به طرف متفقین می‌پیوندد؛ چیزی که باعث خشم رزنوف می‌شود. اما دراگوویچ نقشه‌ای دیگر دارد. او رزنوف و سربازانش را با Nova 6 مسموم می‌کند و بسیاری از آن‌ها، از جمله شخصیت اصلی بازی World at War، جان خود را از دست می‌دهند.

رزنوف توسط نیروهای بریتانیایی نجات پیدا می‌کند اما پیش از آن، ذخیره‌ی Nova 6 را در زیر یخ غرق می‌کند. دراگوویچ، کراوچنکو و اشتاینر با فرمول گاز فرار می‌کنند و رزنوف دوباره اسیر شده و به اردوگاه کار اجباری Vorkuta فرستاده می‌شود، جایی که او شانزده سال بعد در انتظار قهرمان جدید داستان می‌ماند.

1961 ؛ عملیات ترور فیدل کاسترو

در جریان تهاجم خلیج خوک‌ها، ایالات متحده از کودتایی برای سرنگونی دولت فیدل کاسترو حمایت می‌کند، اما عملیات با شکست روبه‌رو می‌شود. در واقعیت، آمریکا با تامین بودجه، آموزش و پشتیبانی هوایی از انقلابیون حمایت کرده بود. اما در داستان Black Ops 1، سازمان سیا گروهی از نیروهای ویژه را برای ترور کاسترو اعزام می‌کند؛ الکس میسون، تفنگدار آلاسکایی، جوزف بومن از نیروی دریایی، و کهنه‌سرباز سرسخت، فرانک وودز. از این بین، میسون و وودز به شخصیت‌های اصلی و ماندگار مجموعه تبدیل می‌شوند، اما بومن چندان دوام نمی‌آورد.

این تیم موفق می‌شود بدل کاسترو را از پا درآورد. با این حال، میسون اسیر می‌شود و در مقابل خود، فیدل واقعی را می‌بیند که زنده و سالم است. کاسترو او را به دشمنان قدیمی‌اش، یعنی کراوچنکو و دراگوویچ تحویل می‌دهد؛ کسانی که او را به زندان Ber Infamous Vorkuta می‌فرستند.

دشمنان، ذهن میسون را شست‌وشو می‌دهند تا او به یک عامل خواب‌زده تبدیل شود؛ سربازی که از طریق ایستگاه مرموزی با سیگنال‌های عددی کنترل می‌شود. اما در دل این جهنم روسی، رزنوف دوباره وارد ماجرا می‌شود و تنها متحد میسون در سیاه‌چال‌های سرد وورکوتا است؛ در طول این دوستی، رزنوف موفق می‌شود در ذهن میسون نفود ایجاد کند؛ برنامه‌ای ذهنی که او را وادار می‌کند هرطور شده اشتاینر، کراوچنکو و دراگوویچ را نابود کند.

1963؛ فرار از زندان و زخم‌های روانی میسون

رزنوف، شورشی بزرگ را با یک برنامه‌ هشت‌مرحله‌ای به راه می‌اندازد؛ طرحی که هم برای فرار از زندان است و هم ابزاری برای شرطی‌سازی ذهن میسون. در پایان، ویکتور رزنوف آزادی خود را فدای نجات دوستش می‌کند تا میسون بتواند سوار آخرین قطار فرار از وورکوتا شود. دو سال اسارت به پایان می‌رسد، اما زخم‌های روانی میسون تازه آغاز شده‌اند.

میسون، تحت نظر مامور جیسون هادسون قرار می‌گیرد و برای جلسه‌ای در پنتاگون احضار می‌شود. رابرت مک‌نامارا، وزیر دفاع وقت ایالات متحده، درباره‌ برنامه‌های دراگوویچ توضیحاتی ارائه می‌دهد، در حالی که ذهن شکننده‌ میسون در حال فروپاشی است. نقطه‌ اوج فروپاشی او زمانی است که با جان اف. کندی، رئیس‌جمهور ایالات متحده ملاقات می‌کند و برنامه‌ریزی ذهنی دراگوویچ در ذهن او فعال می‌شود.

با وجود تمام نشانه‌های واضح از ناپایداری روانی، مافوق‌هایش او را به ماموریتی دیگر می‌فرستند تا پروژه‌ فضایی سایوز را خراب کند و تیم دانشمندان نازی درگیر با Nova 6 را از بین ببرد. در جریان این ماموریت، تیم موفق به نجات مامور دو‌جانبه گریگوری ویور می‌شود، هرچند ویور در این عملیات یکی از چشمانش را از دست می‌دهد. نقش او در ادامه‌ خط اصلی داستان کم‌رنگ است، اما در خط زمانی زامبی‌ها و داستان Dark Aether او به شخصیتی کلیدی تبدیل می‌شود.

با وجود اینکه اکثر سربازان پس از چنین ماموریتی بازنشسته می‌شوند، ذهن برنامه‌ریزی‌شده‌ میسون او را رها نمی‌کند. او تا زمانی که دراگوویچ را پیدا و نابود نکند، آرام نمی‌گیرد. در نهایت، تیم او خودروی دراگوویچ را منفجر می‌کند، اما پیش از اطمینان از مرگش از صحنه فرار می‌کنند.

پنج روز بعد، جان اف. کندی در دالاس ترور می‌شود. میسون در محل حادثه حضور دارد، اما با وجود این، سازمان سیا کمترین واکنشی نسبت به حضور یک قاتل مغزشویی‌شده در صحنه‌ قتل رئیس‌جمهور نشان نمی‌دهد و او را همچنان در فهرست نیروهای فعال خود نگه می‌دارد.

1968؛ اعداد را به خاطر بیار میسون!

در زمان جنگ ویتنام، الکس میسون دوباره با دوستان قدیمی‌اش، وودز و بومن همراه می‌شود تا به سرنخ‌هایی از فعالیت شوروی در مورد گاز مرگبار Nova 6 دست پیدا کند. او در این ماموریت با یک مامور فراری ملاقات می‌کند که تصور می‌کند ویکتور رزنوف است. این دو در کنار هم از میان چندین نبرد سنگین جان سالم به در می‌برند. در نهایت، تیم به لائوس می‌رسد تا لاشه‌ یک هواپیمای سقوط‌کرده را که حامل محموله‌ Nova 6 بوده را بررسی کنند اما وقتی به هدف می‌رسند، گاز مدت‌هاست که ناپدید شده است.

نیروهای ویت‌کنگ و اسپتسناز به تیم حمله و آن‌ها را مجبور می‌کنند رولت روسی بازی کنند. پس از کشته شدن وحشیانه‌ بومن، میسون و وودز با سختی یک بالگرد Hind را می‌ربایند و پایگاه کراوچنکو را نابود می‌کنند و برای دومین بار رزنوف را نجات می‌دهند. در لحظه‌ رویارویی با کراوچنکو، وودز خود را فدا می‌کند تا میسون را نجات دهد و هر دو ظاهرا کشته می‌شوند؛ اما طبق سنت همیشگی کال آو دیوتی، آن‌ها واقعا نمی‌میرند.

در همین زمان، ویور و هادسون به دکتر اشتاینر می‌رسند، دانشمندی که حالا از دراگوویچ وحشت دارد و می‌خواهد علیه او همکاری کند. او افشا می‌کند که دراگوویچ تنها چند ساعت تا فعال کردن شبکه‌ای از ماموران خواب‌زده فاصله دارد که قصد دارند Nova 6 را در سراسر آمریکا آزاد کنند و جنگ جهانی سوم را آغاز نمایند. هادسون و ویور برای رسیدن به آزمایشگاه اشتاینر در جزیره‌ی ریبرث عجله می‌کنند، اما میسون و متحد خیالی‌اش زودتر از آن‌ها وارد عمل می‌شوند. آن‌ها به تنهایی وارد تاسیسات می‌شوند و اشتاینر را پیدا می‌کنند. از دید میسون، رزنوف شخصا دانشمند نازی را می‌کشد، اما از نگاه ویور و هادسون، میسون تنها است و خودش ماشه را می‌کشد.

هادسون و ویور میسون را بازداشت می‌کنند و تلاش می‌کنند ذهن آشفته و شکسته‌ی او را بخوانند تا از وقوع جنگ جلوگیری کنند. همین بازجویی شدید، ساختار داستان اصلی بلک آپس ۱ را شکل می‌دهد، همان صحنه‌ای که جمله‌ معروف «اعداد، میسون!» به یادماندنی‌ترین دیالوگ کل فرنچایز می‌شود.

در پایان، حقیقت آشکار می‌شود، رزنوف سال‌ها پیش در وورکوتا مرده و سرباز سالخورده‌ای که همراه میسون بوده، صرفا توهم ذهنی او است. میسون در نهایت کدهای عددی را رمزگشایی می‌کند و همراه با نیروهای آمریکایی به ایستگاه دریایی دراگوویچ حمله می‌کند. در نبرد نهایی، او با دستان خود دراگوویچ را خفه می‌کند و طرح چندده‌ساله را پایان می‌دهد، اما این تازه آغاز مشکلات میسون است.

1981؛ جنگ سرد

با پایان کال آو دیوتی بلک‌ آپس ۱، خط زمانی داستان سری به دهه‌ 1980 می‌رسد و با بازی Black Ops: Cold War ادامه پیدا می‌کند. دراگوویچ مرده، ذهن میسون شرایط خوبی ندارد و چهره‌ای جدید با نام پرسئوس از سایه‌ها بیرون می‌آید. پرسئوس، جاسوس‌ شوروی، سازمان اطلاعاتی مخفی خود را می‌سازد تا هرج‌ومرج جهانی ایجاد کند. تا سال 1981 او با سوءاستفاده از عملیات محرمانه‌ آمریکایی Greenlight، به بمب اتم ساخت ایالات متحده دست پیدا کرده است. پروژه‌ای که با هدف بازدارندگی، سلاح‌های هسته‌ای را در سراسر اروپا پنهان کرده بود.

در همین زمان، وودز که از یک اردوگاه اسرا جان سالم به در برده، دوباره وارد میدان می‌شود. هادسون از او می‌خواهد تا همراه با میسون و مامور تازه‌وارد راسل ادلر (Russel Adler)، پرسئوس را برای سیا ترور کند. آن‌ها یکی از افسران زخمی پرسئوس را دستگیر می‌کنند و با کمک مامور بریتانیایی هلن پارک، با روش‌های روانی پروژه‌ MKULTRA، حافظه‌اش را دستکاری می‌کنند.

این مأمور فراری حالا با نام بل شناخته می‌شود؛ شخصیت جدید بازیکن که در تیم ادلر فعالیت می‌کند و با جمله‌ «ماموریتی برای انجام دادن داریم» در ذهنش، تحت کنترل است. تیم با جمعی از ماموران سیا به پایگاه آموزشی اسپتسناز نفوذ می‌کند که شبیه یک محله‌ آمریکایی طراحی شده است. آن‌ها متوجه می‌شوند بمب دزدیده‌شده ساخت آمریکا بوده و عملیات Greenlight نقشی بسیار تاریک‌تر از آنچه تصور می‌کردند دارد.

در کمال تعجب، مشخص می‌شود هادسون خود مسئول اصلی Greenlight بوده است. با وجود اختلاف، گروه تصمیم می‌گیرد برای نفوذ به مقر کا‌گ‌ب در مسکو همکاری کند. با کمک جاسوسی به نام بلیکوف ، ادلر و بل وارد ساختمان لوبیانکا می‌شوند و حتی با میخائیل گورباچف و ماموران دیگری مثل ایمران زاخائف روبه‌رو می‌شوند، همان شخصیتی که در آینده دشمن اصلی سری Modern Warfare خواهد بود. این بخش نشان می‌دهد که دنیای تری‌آرک و اینفینیتی وارد، آن‌قدرها هم از هم جدا نیستند.

تیم با موفقیت فهرست ماموران خواب‌زده را به‌دست می‌آورد، اما قبل از آنکه بتوانند جلوی فعال‌سازی بمب‌ها را بگیرند، پرسئوس کدهای نهایی را به دست می‌آورد. ادلر برای بازگرداندن خاطرات بل، او را به‌صورت مستقیم با دارو و شوک تحت فشار قرار می‌دهد. خاطرات واقعی بل که زمانی مأمور پرسئوس بوده برمی‌گردد و مکان پایگاه مخفی فاش می‌شود.

در پایان، بر اساس روایت رسمی، بل تسلیم کنترل ادلر می‌شود و موقعیت واقعی پایگاه را می‌گوید. تیم سیا دژ پرسئوس را نابود می‌کند و بمب‌ها را امن می‌سازد، اما خود پرسئوس فرار می‌کند. در واپسین صحنه‌ها، هادسون به ادلر دستور می‌دهد بل را سربه‌نیست کند تا هیچ نشانه‌ای باقی نماند.

بازی Cold War شاید از نظر زمانی کمی ناهماهنگ به نظر برسد، اما در چارچوب داستانی سری Black Ops به‌خوبی جا می‌گیرد و شخصیت‌هایی مانند پارک در نسخه‌های بعدی بازمی‌گردند. با این حال، مهم‌ترین اتفاق دهه‌ 1980 برای بلک آپس پرسئوس نیست، بلکه ظهور رائول منندز (Raul Menendez) در Black Ops 2 بوده است. دلال اسلحه‌ای بی‌رحم که به رهبر کاریزماتیک یک فرقه تبدیل می‌شود و کینه‌ای 40 ساله با میسون و وودز را شروع می‌کند.

1986؛ تهدیدی به نام رائول منندز

در این سال، الکس میسون بازنشسته شده و در سرمای آلاسکا زندگی آرامی دارد، در حالی که پسرش دیوید را بزرگ می‌کند و مدام از دنیا گله‌مند است. اما آرامش او زیاد دوام ندارد. ماموران قدیمی، هادسون و الیور نورث به خانه‌اش می‌آیند و این خبر را می‌دهند:

 عمو وودز در جریان جنگ داخلی آنگولا دوباره اسیر شده است.

میشن و هادسون برای نجات او وارد عمل می‌شوند و در همین عملیات، میسون با جوانی سنگدل و بی‌رحم روبه‌رو می‌شود، رائول منندز. درگیری میان این دو باعث می‌شود میسون یکی از چشمان رائول را کور و او را نیمه‌جان رها کند. اما رائول زنده می‌ماند. رائول که دوران کودکی‌اش را در نیکاراگوئه و میان جنگ‌های داخلی سپری کرده، شاهد ویرانی کشورش توسط نیروهای تحت حمایت آمریکا بوده است. نفرت او از ایالات متحده وقتی شخصی به نام جوزفینا، خواهر محبوبش در آتش طمع یک تاجر آمریکایی تقریبا زنده‌زنده می‌سوزد، شخصی‌تر و عمیق‌تر می‌شود.

منندز و پدرش در ادامه یک کارتل بزرگ مواد مخدر ایجاد می‌کنند، اما سیا در عملیاتی پدر او را جلوی چشمانش می‌کشد. همین اتفاق، دشمنی رائول با آمریکا را به کینه‌ای بی‌پایان تبدیل می‌کند. تا سال 1986، او با شوروی‌ها در افغانستان معامله‌ اسلحه می‌کند. سیا تیمی شامل میسون، وودز و هادسون را برای مقابله با او اعزام می‌کند. آن‌ها با مجاهدین افغان و رابط چینی‌ای به نام تیان ژائو متحد می‌شوند. در حمله‌ی شوروی‌ها به رهبری لف کراوچنکو، آخرین بازمانده‌ وفاداران دراگوویچ، گروه وارد نبردی خونین می‌شود.

دیدن چهره‌ کراوچنکو باعث تشدید جنون میسون می‌شود، اما در روایت رسمی، وودز تیر خلاص را می‌زند. سپس مشخص می‌شود درون سیا یک خبرچین وجود دارد و ماموریت پیچیده‌تر از تصور است. رهبر افغان‌ها طبق دستور منندز علیه آمریکایی‌ها می‌جنگد و تیم را در بیابان رها می‌کند تا بمیرد. در این نقطه، ذهن آسیب‌دیده‌ میسون دوباره توهم رزنوف را می‌بیند که سوار بر اسب برای نجاتشان می‌تازد.

در ادامه، سیا محل اقامت خانواده‌ منندز را در نیکاراگوئه پیدا می‌کند و با دیکتاتور واقعی پاناما، مانوئل نوریه‌گا، همکاری می‌کند. نیروهای نوریه‌گا به عمارت حمله می‌کنند و جوزفینا را به طرز فجیعی شکنجه می‌کنند. رائول از شدت خشم دیوانه می‌شود، افراد نوریه‌گا را یک‌تنه می‌کشد و سپس خودش نوریه‌گا را تا آستانه‌ مرگ کتک می‌زند. در نهایت، زمانی که دوباره با وودز روبه‌رو می‌شود، وودز نارنجکی را به سمت منندز پرتاب می‌کند، اما نارنجک به اشتباه بازمی‌گردد و جوزفینا را می‌کشد. رائول زنده می‌ماند و قسم می‌خورد که روزی وودز، میسون و تمام دنیا، درد از دست دادن او را حس کنند. سه سال بعد، او نقشه‌ انتقام خود را آغاز می‌کند.

۱۹۸۹؛ داستان نفوذی سیا

ایالات متحده به پاناما حمله می‌کند تا مانوئل نوریگا را سرنگون کند. در واقعیت، نوریگا پس از روزها مقاومت، با پخش مداوم موسیقی ون هیلن از سفارت واتیکان بیرون کشیده شد. اما در دنیای بلک آپس، او به دست میسون و وودز دستگیر می‌شود. هادسون به تیم اطلاع می‌دهد که نوریگا یک منبع با ارزش است و قرار است در ازای یک زندانی ناشناس مبادله شود.

وودز طبق دستور باید زندانی نقاب‌دار را هنگام تبادل بکشد، اما زمانی که شلیک می‌کند، با وحشت می‌فهمد قربانی کسی جز الکس میسون نیست. سرنوشت دقیق او هیچ‌گاه به‌طور کامل مشخص نمی‌شود، اما میسون عملا از داستان کنار می‌رود. پس از این واقعه، رائول منندز واقعی بازمی‌گردد. او به زانوی وودز شلیک می‌کن، پسر میسون، دیوید را گروگان می‌گیرد و با همان گردنبند جوزفینا گلوی هادسون را می‌برد. سپس دیوید را زنده می‌گذارد تا با خاطره‌ مرگ پدرش و گناه وودز زندگی کند. در یک لحظه، دو قهرمان اصلی از میدان حذف می‌شوند و دیگری برای همیشه فلج می‌شود؛ حالا دیوید باید بار داستان را به دوش بکشد.

در سال‌های بعد، وودز روی صندلی چرخ‌دار روزگار می‌گذراند و تلاش می‌کند دیوید را بزرگ کند، بی‌آن‌که حقیقت مرگ پدرش را بگوید. سازمان سیا تصور می‌کند راسل ادلر جاسوس است و برای منندز کار می‌کند، اما وودز به او شک ندارد. در عوض، به وجود گروهی درون خود سازمان مشکوک می‌شود و آن گروه پنتئون (Pantheon) است.

پنتئون در دهه‌ ۷۰ شاخه‌ای از سیا بود که روی پروژه‌ای به نام Cradle کار می‌کرد، آزمایشی برای ساخت سربازان فوق‌انسان با مواد روان‌گردان. اما پروژه به فاجعه ختم شد؛ ویروس «Cradle» قربانیانش را به موجوداتی دیوانه و خشونت‌طلب تبدیل کرد. معاون وقت سیا، دنیل لیوینگستون، پروژه را لغو کرد، ولی پنتئون در خفا به کارش ادامه داد.

۱۹۹۱؛ ویروس زامبی


حالا وارد جنگ خلیج فارس می‌شویم. وودز که دیگر نمی‌تواند در میدان بجنگد، تیمی تازه تشکیل می‌دهد، تروی مارشال، متخصص عملیات جین هارو (Jane Horrow) و مامور مرموز ویلیام کیس کالدرون (William Case Calderon). ماموریت آن‌ها نجات وزیر دفاع فراری عراق، سعید العوایی است. اما قبل از رسیدن تیم، مرد به دست راسل ادلر کشته می‌شود. ادلر توضیح می‌دهد که سیا آلوده شده و نمی‌خواست العوایی به دست پنتئون بیفتد. او خودش را تسلیم می‌کند و فقط یک جمله به وودز می‌گوید:

اسب فیل را می‌گیرد.

لیوینگستون هشدار او را نادیده می‌گیرد و تیم را متوقف می‌کند، اما آن‌ها تصمیم می‌گیرند دنبال سرنخ ادلر بروند. Rook همان پایگاه قدیمی کا‌گ‌ب در بلغارستان است که ادلر و وودز در دهه‌ ۷۰ کشف کرده بودند. تیم به آنجا پناه می‌برد و دو متحد جدید پیدا می‌کند، فلیکس نیومن، متخصص فناوری از آلمان و سو دماس، قاتلی از شهر خیالی اولن که بعدها نقش مهمی در دنباله‌ها خواهد داشت.

تیم با کمک آن‌ها ادلر را از یک مرکز مخفی سیا زیر ساختمان کنگره آزاد می‌کند؛ جایی که هم‌زمان بیل کلینتون، فرماندار آرکانزاس در طبقه‌ بالا در مهمانی رسمی حضور دارد. ادلر توضیح می‌دهد که پنتئون با صدام حسین برای سلاح‌های آزمایشی در ازای دسترسی به تأسیسات سلاح‌های کشتار جمعی او همکاری می‌کند. او محل پروژه Cradle را فاش می‌کند و تیم برای نفوذ به کاخ صدام آماده می‌شود.

با کمک هلن پارک از بازی Cold War، تیم موفق می‌شود به پناهگاه زیرزمینی حسین نفوذ کند. آن‌ها نمونه‌ای از ویروس Cradle را پیدا می‌کنند، اما متوجه می‌شوند که جین هارو جاسوس پنتئون است. رد ویروس، آن‌ها را به تأسیسات تحقیقاتی در کنتاکی می‌کشاند. در آنجا، کیس در آسانسور سقوط می‌کند و در معرض ویروس قرار می‌گیرد. او دچار کابوس‌های زامبی‌گونه می‌شود و بازیابی حافظه‌اش، متوجه می‌شود خودش نخستین نمونه‌ شکست‌خورده‌ی پروژه Cradle بوده و حالا حافظه‌اش پاک شده و دوباره به خدمت سیا درآمده است.

یک سرقت از کازینو سرنخ بعدی را فاش می‌کند، دانشمند Cradle، گوسف، در کویت پنهان شده است. کیس، ادلر و لارنس سیمز او را دستگیر می‌کنند و می‌فهمند که پایگاه اصلی پنتئون در همان زندان ورکوتا است، جایی که داستان بلک آپس اول از آن آغاز شد.

در بازگشتی که پر از نوستالژی است، تیم دوباره به ورکوتا می‌رود، هارو را دستگیر می‌کند و با تزریق سرم حقیقت، واقعیت را می‌فهمد، او برای انتقام از ادلر به پنتئون پیوسته بود. نقشه‌شان اجرای حمله‌ای ساختگی به واشنگتن با استفاده از Cradle بود تا آمریکا و عراق را وارد جنگ کنند و خودشان کنترل سیا را به دست بگیرند.

در نبردی نهایی در پایگاه Rook، پنتئون حمله می‌کند. هارو سعی دارد با هلیکوپتر فرار کند، اما کیس در حالت جنون ناشی از Cradle، او را خفه می‌کند. هلیکوپتر در رودخانه سقوط می‌کند و هر دو ناپدید می‌شوند. در پایان، لیوینگستون با وودز، ادلر و مارشال صلح می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد به عنوان یک سلول مخفی Black Ops مستقل فعالیت کنند. اما آخرین صحنه نشان می‌دهد پنتئون هنوز زنده است، مامور جکسون کین وارد دفتر لیوینگستون می‌شود و به سیستم او نفوذ می‌کند.


۴۴ سال بعد، در Black Ops 7 ماجرا ادامه پیدا می‌کند. اما پیش از آن باید دوباره به رائول مندز و میراث او در قصه Black Ops 2 برگردیم. در سال ۲۰۱۴، جنبشی به نام Cordis Die از دل اینترنت شکل می‌گیرد. رهبر کاریزماتیک آن، ادیسه‌ئوس، با سخنرانی‌هایی علیه طبقه‌ی ثروتمند جهانی، میلیون‌ها پیرو جذب می‌کند. او با کمک هکر بااستعداد کلوئی لینچ، ویروسی دیجیتال از فلز نادر سلریوم می‌سازد.

در سال ۲۰۱۸، او از این ویروس برای هک بازار بورس چین استفاده می‌کند و آمریکا را مقصر جلوه می‌دهد، تا جایی که جنگ سرد جدیدی بین ناتو و چین آغاز می‌شود. در این میان، تیان ژائو، متحد سابق میسون، رهبری نیروهای چین را برعهده دارد و در کنار مندز کار می‌کند تا با قدرت‌های جهانی بازی تازه‌ای راه بیندازند، دنیایی که حالا به‌سختی می‌توان تشخیص داد چه کسی قهرمان است و چه کسی دشمن.

۲۰۲۵؛ وقتی تکنولوژی پایه‌گذار جنگ مدرن می‌شود

در آینده‌ای نه‌چندان دور، جهان شاهد اوج‌گیری جنبش Cordis Die است؛ گروهی با دو میلیارد پیرو که هیچ‌کدام نمی‌دانند رهبر کاریزماتیک‌شان در واقع همان رائول مندز، تروریست مواد مخدر نیکاراگوئه‌ای است. تمام جنبش بلک آپس چیزی جز پوششی برای انتقام شخصی او از وودز و میسون نیست.

دیوید میسون، پسر الکس، اکنون با اسم رمز Section یکی از نیروهای ویژه‌ نیروی دریایی آمریکا است. او هنوز گاهی به دیدن عموی پیرش، فرانک وودز، می‌رود. منندز پس از سال‌ها به سراغ وودز می‌آید؛ در آسایشگاهی مخصوص سربازان بازنشسته که به‌نوعی گورستان قهرمانان فراموش‌شده است. او فقط یک یادگار به‌جا می‌گذارد، همان گردنبندی که با آن هادسون را کشته بود.

سکشن همراه با مایک هارپر و خاویر سالازار به سراغ وودز می‌روند تا از گذشته‌ تاریک او و ارتباطش با منندز سر درآورند. وودز برایشان از پروژه‌ سلریوم می‌گوید، فناوری عجیبی که قرار است کل جنگ را دگرگون کند. تیم در جست‌وجوی منبع این تهدید جهانی، وارد ماموریت‌های خطرناکی می‌شود.

در یکی از عملیات‌ها، آن‌ها در شهر شناور Colossus به دنبال سلاح سایبری‌ای به نام Karma می‌گردند. اما حقیقت غافلگیرشان می‌کند، کارما در واقع یک انسان است. کلوئی لینچ، همان هکری که ویروس سلریوم را طراحی کرده بود. مندز می‌خواهد او را ساکت کند تا رازش فاش نشود.

اگر لینچ از چنگ دفالکو نجات پیدا کند، حقیقتی هولناک را فاش می‌کند؛ در تاریخ ۱۹ ژوئن، روز آزادی، منندز قصد دارد کنترل شبکه‌ پهپادهای نظامی آمریکا را به‌دست بگیرد و تمام شهرهای جهان را در هر دو بلوک قدرت به آشوب بکشد و این یعنی... فردا. با وجود مخالفت Section، فرمانده‌اش، دریاسالار بریگز، تصمیم می‌گیرد منندز را دستگیر کند. آن‌ها از مامور نفوذی خود، فرید، کمک می‌گیرند که در یمن در میان شورشیان فعالیت دارد. فرید برای نجات هارپر جانش را از دست می‌دهد و منندز بازداشت می‌شود و به ناو هواپیمابر USS Barack Obama منتقل می‌گردد.

اما همه‌چیز طبق نقشه‌ منندز پیش می‌رود. او عمدا اجازه داده بود دستگیر شود تا ویروس سلریوم را از درون فعال کند. در حمله‌ نیروهای Cordis Die به ناو، با کمک خائن گروه سالازار، کنترل سیستم را در دست می‌گیرد و شبکه‌ پهپادهای آمریکا را هک می‌کند. در پایان، با مداخله‌ نیروهای چینی به رهبری تیان ژائو (در صورتی که مأموریت‌های فرعی انجام شده باشند)، دو کشور متحد می‌شوند و از فاجعه‌ای جهانی جلوگیری می‌کنند. با این حال، هزاران پهپاد مرگبار به سمت شهرهای آمریکا حمله می‌کنند و لس‌آنجلس به میدان نبرد تبدیل می‌شود.

سکشن، هارپر و رئیس‌جمهور در میانه‌ آتش نبرد برای زنده ماندن می‌جنگند و در نهایت رد کنترل مرکزی پهپادها را تا پایگاه Cordis Die در هائیتی دنبال می‌کنند. در نبرد نهایی، منندز همه‌ پهپادها را نابود می‌کند و عملا زیرساخت نظامی آمریکا را فلج می‌سازد.

سکشن او را دستگیر می‌کند، اما منندز با مرگ خود به هدف واقعی‌اش می‌رسد، تبدیل شدن به یک شهید. بعد از مرگش، ویدئویی منتشر می‌شود که در آن از پیروانش می‌خواهد از خلا قدرت استفاده کنند و آمریکا را به‌دست بگیرند. تایید رسمی استودیو Treyarch نشان می‌دهد پایان اصلی Black Ops 2 همان است که منندز کشته می‌شود، اما شورش Cordis Die هرگز شکل نمی‌گیرد.

۲۰۳۵؛ بلک آپس 7 و نبرد دیوید میسون با منندز

در Black Ops 7، ده سال از ماجراهای بلک آپس ۲ گذشته است. فرانک وودز سرانجام از دنیا رفته و دیوید میسون هنوز با لقب Section تیم جدیدی به نام Specter One را رهبری می‌کند. اعضای قدیمی مثل هارپر و مارشال در کنار چهره‌های تازه‌ای مثل نیمه سایبورگی دیده می‌شوند. دنیا هنوز از فاجعه‌ پهپادها به خود نیامده است. گیلد که پیش‌تر گروهی مجرمانه بود، حالا به یک ابر شرکت فناوری تبدیل شده که وعده‌ امنیت در دنیایی پرآشوب را می‌دهد.

در همین زمان، پیام عجیبی از مردی که سال‌ها پیش مرده تلقی می‌شد جهان را شوکه می‌کند: منندز بازگشته؟ یا شاید شبح او؟ او تهدید می‌کند که در سه روز آینده، خیابان‌ها از خون مزدم سرخ خواهد شد. این هشدار به پروژه‌ای ناشناخته اشاره دارد که ذهن انسان‌ها را تا مرز جنون می‌برد؛ همان ویژگی روان‌پریشانه‌ای که همیشه در دل بلک آپس بوده است.

۲۰۶۲؛ بلک آپس 3 و آینده خیلی خیلی دور!

کال آو دیوتی بلک آپس ۳ در سال ۲۰۶۲ اتفاق می‌افتد و به‌نوعی متفاوت‌ترین بخش مجموعه است. جهان پس از جنگ پهپادها تغییر کرده و نظم قدیمی فروپاشیده است. قدرت‌ها درگیر جنگ‌های بی‌پایان‌اند. میدان‌های نبرد حالا پر از مک‌ها و سربازان سایبری است که مستقیما به شبکه متصل‌اند.

روایت بلک آپس ۳ جاه‌طلبانه و پیچیده است؛ بیشتر شبیه رویایی تب‌دار از ذهن یک سرباز در حال مرگ تا ادامه‌ای واقعی از داستان میسون و وودز. بسیاری از وقایع آن در واقع شبیه‌سازی‌های ذهنی‌اند، نه رویدادهای واقعی.

شاید از نظر زمانی در همان جهان رخ می‌دهد، اما ارتباط کمی با خط اصلی دارد و به نظر می‌رسد Black Ops 7 قصد ندارد در این آینده‌ دور بماند؛ چون هنوز حساب‌های تسویه‌نشده‌ای در گذشته دارد. با این حال، جهت‌گیری مجموعه به سمت علمی‌تخیلی واضح است. بلک آپس سال‌ها از دل تاریخ جنگ‌های پنهان قرن بیستم الهام گرفته و حالا دیگر مسیر جدیدی باقی نمانده جز حرکت به آینده.

شاید وقت آن رسیده Treyarch و Raven Software دست به کاری کاملا تازه بزنند، چون اگر از سری Black Ops یک درس گرفته باشیم، این است که هیچ هویتی تا ابد ثابت نمی‌ماند.

نظر شما درباره داستان کال آو دیوتی بلک آپس چیست؟ حتما نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.

بیشتر بخوانید:

IGN
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی

مطالب مرتبط از نگاه دیجیاتو
۲۲ آبان ۱۴۰۴
۲۲ آبان ۱۴۰۴
۲۲ آبان ۱۴۰۴
۲۲ آبان ۱۴۰۴