ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

مقالات فیلم سینمایی

معرفی ژانر درام روانی | نفوذ به تاریک‌ترین بخش ذهن!

سینمای روانشناختی!

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰

سینما، یکی از مهم‌ترین عناصر صنعت سرگرمی یا Entertainment است که از دهه 1880 تا کنون کارش را آغاز کرده و تعریف جدیدی از هنر ارائه داده است. سینما، واسطه‌ای است برای ارائه افکار، دیدگاه‌ها، مشکلات و دیگر مسائل درونی کارگردانان و مخاطبان سینما عاملی برای درک تجربیات جدید عاطفی، روانی، پندی و به طور کلی زندگی هستند.

سینما مانند دیگر هنر‌های مختلف مثل نقاشی، ادبیات و موسیقی، مفهوم خود را از طریق بستری به نام ژانر، سبک و یا مکتب ارائه می‌دهد. این ژانر‌ها شامل انواع مختلفی از لحن‌های متفاوت مانند: طنز، وحشت، درام، غم‌انگیز و… می‌شوند که هر کدام لحن مخصوص خود را برای ارائه پیام خود دارند. درام روانی، یکی از این ژانر‌ها است که تاریخچه قدرتمندی در سینما دارد.

ما در این مقاله قصد داریم نگاهی داشته باشیم به زیرژانر درام روانی که یکی از پرطرفدار‌ترین و عمیق‌ترین مدل‌های ارائه روایت در سینما است. قبل از هرچیزی تلاش می‌کنیم تا درام روانی را به شما معرفی کنیم و سپس سراغ ارائه یک تاریخچه مختصر از این زیر ژانر می‌رویم. در نهایت با بررسی یک فیلم پیشرو در ژانر درام روانی، سعی می‌کنیم تا این زیر ژانر را به شکلی عملی در قالب بررسی فیلم روشن‌تر کنیم. پس با این سفر سینمایی، همراه ویجیاتو بمانید.

درام روانی چیست؟ | معرفی کامل

قبل از هرچیزی، بیایید ابتدا خود ژانر درام را بررسی کنیم. درام، یکی از اصلی‌ترین و جامع‌ترین ژانر‌هایی است که در هنر‌های نمایشی تعریف شده و از تئاتر به سینما راه پیدا کرده است. 

درام یعنی، کشمکش، روایت و شخصیت. به طور کلی، ژانر درام، نوعی نظم است که کمک می‌کند از طریق موقعیت، یک روایتی منسجم تعریف کند که با شخصیت اصلی رابطه دو سویه دارد. در واقع درام یعنی شخصیتی که از روایت شکل می‌گیرد و روایتی که به تعریف شخصیت می‌پردازد.

اصلی‌ترین عنصر درام، کشمکش است. شخصیت برای نشان دادن ویژگی‌های خود، در وسط یک کشمکش قرار می‌گیرد و گاهی (نه لزوما) مقابله شکل می‌گیرد. در واقع کشمکش یعنی فراز و فرود داستان، به واسطه تلاش‌های موفق و ناموفق شخصیت.

ژانر دارم، کلی‌ترین و اصلی‌ترین ژانر سینما است که از طریق آن، زیر ژانر‌هایی ساخته شده که هر کدام، لحن متفاوتی دارد. درام کمدی، درام اجتماعی و درام روانی از زیرژانر‌های مهم درام هستند. هر کدام از این زیر ژانر‌ها با لحن مخصوص خود، عناصر درام را به تصویر می‌کشند.

درام روانی، نیز لحن مخصوص خود را دارد. این ژانر که تاریخچه پر باری در طول تحول سینما دارد، تلاش می‌کند تا به عناصر درام یعنی روایت، شخصیت و کشمکش به شکل دیگری نگاه کند.

درام روانی، تلاش می‌کند از طریق نفوذ به عمیق‌ترین بخش ذهن انسان، روایتی از یک سفر روانی را تعریف کند. سفری که در آن، شخصیت به جای داستان اهمیت دارد. در واقع مهم‌ترین فرق دو ژانر درام و درام روانی همین است. در ژانر درام، روایت است که شخصیت‌ها را می‌سازد و به آن‌ها لایه‌های عمیقی می‌بخشد. اما در درام روانی، تمرکز اصلی روی شخصیت است و در اینجا روایت در‌خدمت شخصیت در می‌آید.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های درام روانی، ارائه تحولات عاطفی، روانی و ذهنی شخصیت‌ها است. همانطور که گفتیم، در ژانر درام روانی(ترجیح می‌دهم به جای زیر ژانر از ژانر استفاده کنم) شخصیت‌ها هستند که بیشتر از روایت جولان می‌دهند. حال که ما در مرکز توجه خود یک شخصیت را داریم، درام روانی تلاش می‌کند تا در یک سیر خطی یا غیر خطی شکل تحولات روانی شخصیت را از‌ منفی به مثبت و از مثبت به منفی روایت کند.

درام روانی، تاکید زیادی بر عناصر روانشناختی شخصیت‌ها دارد. چیزی که در یک فیلم با ژانر درام روانی اهمیت دارد، نوع روان انسان‌ها و بررسی تعارضات احساسی و عاطفی آن‌ها است. تعارضات درونی، نقش کشمکش را بازی می‌کنند.

شخصیت اصلی، معمولا درگیر نوعی جنگ درونی است. در این تعارضات درونی، دو نیروی مخالف در روان شخصیت وجود دارد؛ مانند: پارانویا در مقابل اعتماد، اسکیزوفرنی در مقابل واقعیت، افسردگی در مقابل امید به زندگی، تردید در مقابل یقین، شخصیت دروغین در مقابل شخصیت واقعی(دوگانگی).

در واقع شخصیت، درگیر نوعی بحران درونی است. معمولا در فیلم‌های درام روانی، در ابتدا این بحران به شکلی نهفته و غیر قابل درک است؛ اما به مرور، شخصیت به شکلی ناخودآگاه برای مکانیسم‌های دفاعی یا محافظت از خود در مقابل فشار‌های روانی، این بحران نهفته را فعال می‌کند و تا پایان داستان تا مرز گسستگی روانی پیش می‌رود. این یک نمونه منفی از تحولات روانی است که عمدتا فیلم‌های درام روانی به این شکل هستند.

در نمونه مثبت آن، شخصیت شدیدا درگیر بحران است و روایت کاری می‌کند تا شخصیت با عمیق‌ترین ترس‌ها و ضعف‌های خود روبه رو شود و آن‌ها را بپذیرد. معمولا در پایان این فیلم‌ها، شخصیت اصلی بحران درونی خود را می‌پذیرد و با آن کنار می‌آید و سعی می‌کند به زندگی به شکل دیگری نگاه کند.

ژانر درام روانی، مانند هر ژانر دیگری، تکنیک‌های سینمایی مخصوص خود را برای ارائه روایت دارد. در واقع هر ژانری از طریق یکسری تکنیک‌ها مثل نوع کات خوردن، شکل تدوین، قاب‌بندی و… تعریف می‌شود. این تکنیک‌ها در راستای اهداف اصلی ژانر قرار می‌گیرند تا به بهترین شکل مفهوم مورد نظر منتقل شود.

شات‌های کلوز آپ، معمولا در ژانر درام روانی، تاثیر بسیار زیادی دارند. شات‌های کلوز آپ عموما برای نمایش حالات چهره، میمیک و احساسات بازیگر گرفته می‌شوند. در ژانر درام روانی، شخصیت در مرکز قرار دارد؛ گاهی حوادث و بحران‌ها تاثیرات درونی عمیقی روی شخصیت می‌گذارند، از این رو بازیگر باید بتواند با شکل میمیک خود، چشم‌ها و احساسات صورت، موضع خودش را نسبت به بحران به نمایش بگذارد.

ژانر درام روانی، سرشار از آشفتگی است. از این جهت، از یکی از تکنیک‌های سینمایی پر کاربرد برای نمایش این آشفتگی استفاده می‌شود: تدوین نامنسجم.

در این تکنیک، فیلم از سیر خطی خود خارج می‌شود و در یک کنش و واکنش تصویری، نوع افکار آشفته شخصیت را منتقل می‌کند. مثلا، تصور کنید که شخصیت درحال شنیدن یک دیالوگ آسیب‌زننده است. حال فیلم تصاویری از پروانه، طبیعت، کوه مواد مذاب و رعد و برق نشان می‌دهد و درنهایت به شات کلوز آپ از چهره شخصیت کات می‌خورد. این نوع تدوین، به خوبی آشفتگی روانی شخصیت را به نمایش می‌گذارد.

گاهی شکل تدوین و فیلم‌برداری، مرز بین واقعیت و توهم را محو می‌کنند؛ زیرا در ژانر درام روانی، به جهت نمایش ناخودآگاه و حالات روانی انسان، گاهی لازم می‌شود که از واقعیت فیزیکی دور شویم و به عمق ذهن شخصیت سفر کنیم. سفری که تقریبا سورئال است و رنگ و بوی رویا دارد. در فیلم Shutter Island چنین تکنیکی از طریق نمایش آب و آتش به نمایش گذاشته شده بود. در‌واقع آب و آتش، تصاویر را از شکل رئال خود خارج می‌کردند تا تعارضات ذهنی شخصیت را نشان دهند.

حال که در مورد آب و آتش صحبت کردیم، از این طریق می‌توانیم یکی دیگر از ویژگی‌های ژانر درام روانی را معرفی کنیم: نماد گرایی.

در اکثر فیلم‌های درام روانی، نماد‌های بسیاری وجود دارند که به نوعی معرف ویژگی‌ها و حالات درونی شخصیت‌ها هستند. فیلمساز، از طریق‌ نماد‌ها، نشان می‌دهد که شخصیت اکنون دچار چه تعارضی است و ذهنش مانند چه عنصر فیزیکی قابل درکی است. مثلا، هتل سرد و متروکه در فیلم Shining نمادی از قفل و تاریک بودن ذهن جانی‌ است. 

موسیقی، یکی دیگر از تکنیک‌هایی است که عناصر‌ خاص درام روانی با کمک آن منتقل می‌شود. در فیلم‌های درام روانی، موسیقی در پس زمینه شخصیت‌ها حضور آرام و البته تاثیرگذاری دارد. در این فیلم‌ها، موسیقی معمولا شامل نت‌ها و فواصل نامطبوعی است که نشان از ناخودآگاه عمیق شخصیت‌ها دارد.

در فیلم Joker 2019، شات‌های کلوز آپی از شخصیت آرتور داشتیم که در پس زمینه آن موسیقی تماتیکی با ساز‌های زهی نواخته می‌شد. این تم موسیقی، به درستی، شکل گسستگی روانی آرتور را بعد از هر ضربه روانی نشان می‌داد.

تاریخچه ژانر درام روانی

درام روانی، مانند دیگر ژانر‌ها و زیرژانر‌های سینمایی، تاریخچه گسترده‌ای دارد. این ژانر طبیعتا از ریشه‌های ادبیات روانشناختی آغاز شده و وارد سینما و هنر‌های نمایشی شده است. 

قبل از دهه 1900، ادبیات جلوه‌ای متفاوت از روایت داستان را پایه‌گذاری کرد. یکی از مهم‌ترین نویسنده‌هایی که سبک روانشناختی را وارد ادبیات داستانی کرد و شاهکار‌های زیادی خلق کرد، فیودور داستایفسکی بود. او از طریق تکنیک‌هایی مثل جریان سیال ذهن و مونولوگ‌ها و تک‌گویی‌های شخصیت‌ها، توانست تا سفری درونی به وجود شخصیت‌هایش طراحی کند.

از دهه 1900 به بعد، سینما که در دوران صامت خود قرار داشت، تاثیر‌هایی از ادبیات داستانی در سبک روانشناختی پذیرفت. به این صورت، فیلمسازان تمرکز خود را روی ساز و کار‌های روانی انسان گذاشتند و داستان‌هایی در این زمینه روایت کردند.

فیلمسازان از طریق تکنیک جریان سیال ذهن، شروع به خلق تصاویری کردند که شخصیت اصلی می‌توانست در ذهنش تصور کند. در واقع کارگردانان این ژانر، به جای دیالوگ‌های درونی شخصیت، ذهن شخصیت را از طریق تصاویر به نمایش گذاشتند.

حال با توجه به این موضوع، اولین فیلمی که با الهام از ادبیات داستانی روانی ساخته شد، چه فیلمی و مربوط به چه دهه‌ای است؟ 

فیلم The Whispering Chorus محصول سال 1918، اولین فیلمی است که در ژانر درام روانی منتشر شد. این اثر، به کارگردانی سیسیل بی دمیل، از اولین تجربیاتی بود که در ژانر درام روانی ساخته شد. 

این فیلم برای روایت یک داستان روانشناختی از عناصری عمیق مثل بحران معنا، رابطه و هویت استفاده می‌کند. در این فیلم، بحث خودکشی نفس جریان دارد. چراکه شخصیت اصلی، در یک دادگاه به جرم قتل خودش محکوم می‌شود.

این فیلم توانست از مضامین بسیار عمیقی برای معرفی ژانر درام روانی استفاده کند. انزوا و بی هویتی چیزی است که می‌تواند عامل بزرگی برای نفوذ به عمق ناخودآگاه باشد. شخصیت مردی اصلی در اینجا به دلیل گوش کردن به صدای شیطانی خود، تصمیم می‌گیرد تا پول خیلی زیادی را بدزدد. او با اینکار برای همیشه نفس خوب خودش را کشت.

سال 1924 یکی دیگر از آثار جنجالی در ژانر درام روانی ساخته شد؛ فیلم Greed به کارگردانی اریک فون اشتورمهاین، از طریق معرفی تکنیک‌هایی مثل فوکوس عمیق و تدوین مونتاژ، توانست تا ژانر درام روانی را چند مرحله به تکامل برساند.

در مورد نسخه‌های مختلف این فیلم حرف و حدیث بسیار است؛ ظاهرا این فیلم بسیار طولانی‌تر از نسخه‌ای بوده که اکنون در دسترس است. به هر حال، در نسخه موجود، داستان در مورد درونمایه طمع است.

این فیلم برای نفوذ به تاریک‌ترین بخش انسان، از عنصر طمع استفاده می‌کند. چرا که حریص بودن، رابطه مستقیمی با روان انسان دارد و حتی در مقاطعی با اختلال وسواس مقایسه می‌شود.

انسانی که طمع می‌کند، از نوعی خلا درونی رنج می‌برد که مدام دوست دارد آن را پر کند؛ اما هیچ وقت پر نمی‌شود. درست مثل تشنه‌ای که بخواهد با آب دریا خودش را سیراب کند.

اما سال 1951 بود که منبع الهام بسیاری از فیلم‌های درام روانی ساخته شد: فیلم مرگ فروشنده (Death of a Salesman به کارگردانی لاسلو بندک

این فیلم برای نخستین بار، به نمایش زوال تدریجی عقل و روان پرداخت که درونمایه‌ای پر قدرت برای این ژانر است و هنوز هم فیلم‌هایی با این مضمون ساخته می‌شود. منظور از زوال تدریجی روان، این است که شخصیت اصلی معمولا تحت یک شرایط روانی پر فشار قرار می‌گیرد و طی این شرایط، به مرور دچار آسیب روانی می‌شود.

در همین سال‌ها بود که آلفرد هیچکاک، کارگردان مطرح ژانر درام روانی و تریلر روانشناختی، آثاری منحصر به فرد و با کیفیت خلق می‌کرد. هیچکاک، آنچه که اژ ژانر درام روانی مانده بود را جمع کرد و عناصر جدیدی به آن اضافه کرد: دلهره.

در واقع هیچکاک به این نتیجه رسیده بود که مسئله روان انسان، می‌تواند تا حدودی عامل ترس باشد. چراکه انسان پر از عقده، کمبود و مسائل عمیقی است که از دوران کودکی با آن بزرگ شده و در ناخودآگاهش مدفون کرده است. هیچکاک این ناخودآگاه را شکافت و تلاش کرد تا روایت‌هایی دلهره‌آور از دل درام روانی بیرون بکشد.

او تا سال 1959، آثاری قدرتمند و ماندگار در این ژانر خلق کرد. یکی از این آثار قدرتمند او، فیلم سرگیجه محصول سال 1958 بود که توانست توجه‌های بسیار زیادی را به خود جلب کند. اما شناخته شده‌ترین و بهترین اثر او در ژانر درام روانی یا تریلر روانی، فیلم Psycho شاهکار سال 1960 است. فیلمی که برای نخستین بار، مسئله بیماری روانی را وارد سینما می‌کند.

در مورد فیلم روانی آلفرد هیچکاک و تاثیرش در سینما و ژانر درام روانی، جلوتر بحث می‌کنیم.

پس از دوران آلفرد هیچکاک در دهه 1980، ژانر درام روانی بیشتر به سمت و سوی بیماری‌های روانی مثل اختلال تجزیه هویت و اسکیزوفرنی رفت. در آن دوره، فیلم‌های درام روانی، بر محوریت یک شخصیت اصلی می‌چرخید که یا به جنون مبتلا است و یا قرار است در طول داستان به جنون مبتلا شود.

فیلم The Shining شاهکار ژانر وحشت روانشناختی استنلی کوبریک، در سال 1980، نمونه بسیار موفقی از فیلمی است که جنون را به نمایش می‌گذارد. در این فیلم، مسائلی چون تنهایی جنون‌آمیز و توهم‌های دیداری مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در دهه 2000 به بعد، فیلم‌های درام روانی همین مسیر را ادامه دادند، اما به وضوح دو ژانر درام روانی و وحشت روانی از یکدیگر جدا شدند. درام روانی، به آثاری گفته می‌شد که روایت آن، در مورد شخصیتی بود که درگیر کشمکش‌های درونی است، اما وحشت روانی، به فیلمی گفته می‌شد که این کشمکش روانی رنگ و بویی ترسناک به خود می‌گرفت.

فیلم Requiem For a Dream محصول سال 2000 یکی دیگر از آثار برجسته درام روانی است که توسط دارن آرونوفسکی ساخته شد. این فیلم به مسئله اعتیاد نگاهی روانشناختی دارد و اعتیاد به مواد مخدر را با خلا‌های روانی مقایسه می‌کند. در واقع آرونوفسکی تلاش می‌کند تا انسانی که درگیر بحران هویت است را مقابل خودش قرار دهد.

بررسی فیلم Psycho و تاثیر آن بر درام روانی

یکی از برجسته‌ترین کارگردانان ژانر درام روانی، آلفرد هیچکاک است. کارگردانی که توانست با افزودن معیارهای جدیدی به فیلم‌های سینمایی، سبکی منحصر به فرد برای خود خلق کند. این کارگردان که به نوعی صاحب سبک است، اکثر فیلم‌هایش امضای خاصی دارد که صرفا مختص خودش است. 

هیچکاک برای نخستین بار، عنصر تعلیق را به شکلی تئوریک بررسی کرد. او دریافت که مخاطب عاشق منتظر ماندن برای رخ دادن اتفاق است. درواقع هیچکاک در طی تجربیات اولیه خود، فیلم‌هایی خلق کردن که حادثه محور بودند. اما این حادثه عنصری بود که رخ نمی‌داد، بلکه شخصیت در طی یک کشمکش پر فراز و نشیب، به آن می‌رسید و مخاطب هر لحظه به نقطه اوج نزدیک می‌شد.

بخوانید: بهترین فیلم‌های آلفرد هیچکاک که باید تماشا کنید

هیچکاک توانست تعریف دقیقی برای عنصر تعلیق کشف کند و از آن در فیلم‌هایش استفاده کند. به همین دلیل به او استاد تعلیق می‌گفتند. حال هیچکاک که در تعلیق به استادی رسیده بود، تصمیم گرفت تا این عنصر با عناصر درام روانی تلفیق کند. در نتیجه چنین تلفیقی، فیلم روانی ساخته شد.

یکی از کارهای هیچکاک در زمینه کارگردانی و خلق فیلم، تعیین یک ساختار قدرتمند برای ارائه یک اثر روانشناختی بود. تا پیش از هیچکاک، آثار درام روانی، معمولا ساختار‌ دقیقی نداشتند یا به عبارتی دیگر، نقطه شروع و پایان آن‌ها انسجام مرتب و شناخته شده‌ای نداشتند.

هیچکاک توانست تا برای آثار روانشناختی، ساختاری مشخص تعیین کند. او روایت را مانند یک اثر دراماتیک در نظر گرفت که شامل حادثه، موقعیت، فضا‌سازی و زمان می‌شد. حال همه این عناصر را مقابل شخصیت اصلی قرار می‌داد. شخصیتی که از طریق عناصر روایی معرفی و تعریف می‌شد.

به این صورت درام روانی چنین ساختاری پیدا کرد: شخصیتی اصلی که دارای جنون است. موقعیتی تاریک که نمادی از پریشانی هویت شخصیت است؛ حادثه‌ای که بر جنون شخصیت تاکید می‌کند و نقطه پایانی که همه چیز را در مورد شخصیت فاش می‌کند.

یکی از بهترین و انقلابی‌ترین آثار که در ژانر درام روانی ساخته شد، شاهکار بی بدیل آلفرد هیچکاک، فیلم Psycho است. فیلمی محصول سال 1960 که توانست این ژانر را به تکامل برساند و از طریق آن زیر ژانر تریلر روانی را بیرون بکشد. 

این فیلم، داستان ماریون کرین را روایت می‌کند که در پی اختلاس مقدار زیادی پول، به متلی دور افتاده پناه می‌برد و در آنجا با نورمن بیتس، پذیرش متل و مادربزرگ روان پریش او روبه رو می‌شود.

در شاهکار درام روانی هیچکاک، تا نیمه اول شخصیت اصلی را داریم که مخاطب کنش‌های او را دنبال می‌کند. او زنی است که درگیر طمع می‌شود و به واسطه شغل خود مقدار زیادی پول می‌دزدد. در نهایت ما کنش‌های او را تا هتل دنبال می‌کنیم و می‌بینیم که اتاقی رزرو می‌کند.

اما همه ذهنیت ما نسبت به یک درام روانی جایی به هم می‌ریزد که شخصیت اصلی در سکانس حمام، کشته می‌شود. اینجا همان حس ناامنی به مخاطب دست می‌دهد. حسی که معمولا فیلم‌های درام روانی با آن درگیر هستند.

نویسنده تلاش می‌کند با عنصر اعتماد و ساختار ذهنی مخاطب بازی کند. ساز و کار اینگونه است که مخاطب بر اساس یکسری کهن الگو‌ها و سرنخ‌های فیلم، ساختاری برای خود تعیین می‌کند؛ مثلا اینکه شخصیت اصلی تا یک سوم پایانی زنده می‌ماند. حال نویسنده با گمراه کردن مخاطب این ساختار ذهنی را نابود می‌کند و باعث همان حس استرس و دلهره می‌شود که در فیلم Psycho به وفور یافت می‌شود.

همانطور که قبلا گفتیم، فیلم‌های درام روانی، معمولا شخصیت محور هستند و کل عناصر روایت حول محور شخصیت آن می‌گردند. در فیلم روانی، ما یک شخصیت کلیدی داریم: نورمن بیتس. مهماندار متل دور افتاده که روز‌ها در متل است و شب‌ها در خانه مادر بزرگ روان‌پریشش.

این شخصیت در اولین برخورد، یک انسان عادی و مهربان جلوه می‌کند که رفتار دوستانه‌ای دارد. از پیش‌داستان او متوجه می‌شویم که مادر او کمی مریض است و نورمن از او محافظت می‌کند. قبل از اینکه شخصیت ماریون به داخل اتاقش برود، نورمن این مسئله را فاش می‌کند که خانه مادرش درست در نزدیکی متل است.

مخاطب تا پرده سوم متوجه نمی‌شود که نورمن انسانی روان‌پریش است؛ بلکه مخاطب در ذهن خودش، از مادر نورمن یک هیولا می‌سازد. در اینجا یک اتفاق جالب رخ می‌دهد: ذهن مخاطب مانند شخصیت اصلی دچار گسستگی می‌شود و در نهایت با گره گشایی پرده سوم، هم مخاطب و هم شخصیت یکپارچه می‌شوند.

تا قبل از گره گشایی، مخاطب فکر می‌کند که مادر نورمن یک قاتل روانی است؛ بیننده هیچ ذهنیت تصویری نسبت به مادر نورمن ندارد، جز چند سایه که در سکانس نمادین حمام دیده شد. مخاطب با پیشروی داستان، به مرور ذهنیتش نسبت به شخصیت مادر تغییر می‌کند و تصاویر درونی وحشتناک‌تر می‌شود. 

در پرده سوم، جایی که روانشناس درحال صحبت کردن در مورد شخصیت نورمن است، یک یکپارچگی صورت می‌گیرد. مخاطب متوجه می‌شود که نورمن در واقع همان قاتل روانی است که درگیر بیماری تجزیه هویت شده است.

فیلم Psycho شامل عناصری است که پیش از این یا در سینما ندیده بودیم، یا اگر دیده بودیم به این شکل تکامل یافته نبود. آلفرد هیچکاک برای عبور دادن مخاطب از مرز صرفا دیدن به سمت تجربه‌گرایی، شروع به خلق تکنیک‌ها و طرح‌هایی کرد که در آن مخاطب شروع به تفکر و لمس کردن تجربه کند.

سکانس توضیح روانشناس در مورد شخصیت نورمن، یکی از طرح‌هایی بود که در راستای این هدف هیچکاک عمل می‌کرد. این سکانس در واقع به کلیت فیلم یک حالت مستند‌گونه می‌بخشید و باعث می‌شد تا مخاطب دیروز، چنین داستانی را در بخش واقع‌گرایی ذهنش ثبت کند. در واقع هیچکاک از این سکانس استفاده کرد تا مخاطب بپذیرد که چه اتفاقی برای نورمن افتاده و آن را قبول کند.

جاری کردن عنصر تنش در طول فیلم، باعث می‌شد تا مخاطب هر لحظه منتظر رخ دادن یک اتفاق باشد. موقعیت فیلم و فضا‌سازی آن به گونه‌ای طراحی شده بود که بیننده هیچ‌گاه نتواند نفس راحت بکشد، حتی در شخصی‌ترین زمان خود یعنی حمام کردن. این تنش کمک کرد تا مخاطب در تمام طول فیلم گوش به زنگ باشد.

عنصر تضاد، یکی از تکنیک‌هایی بود که آلفرد هیچکاک برای انتقال داستان خود استفاده کرده بود. از زمان‌های اولیه ادبیات داستانی تاکنون، تضاد قدرتمند‌ترین ابزار برای ارائه درونمایه است. مخاطب به کمک تضاد، ذهنش دیدگاه‌های مختلف را تفکیک می‌کند و به عنوان یک تماشاگر از راه دور قضاوت می‌کند؛ کاری که هر مخاطبی دوست دارد انجام دهد.

در فیلم Psycho، تضاد اصلی، شخصیت نورمن بود که در واقع بین یک مهماندار مهربان و یک پیرزن روان‌پریش گیر کرده بود. این تضاد صرفا در شخصیت نبود، بلکه از طریق نمادها منتقل می‌شد. متل، به شکلی افقی واقع شده بود و نمادی از رفتار‌های ثابت و قابل پیش‌بینی نورمن بود. در مقابل، خانه مادرش، به شکلی عمودی با یک معماری گوتیک واقع شده بود که یادآور عنصر خطر بود.

بهترین فیلم‌های درام روانی

در این بخش از مقاله، به عنوان اختتامیه، به معرفی 5 مورد از بهترین فیلم‌هایی می‌پردازیم که در ژانر درام روانی ساخته شدند. فیلم‌هایی که از دیروز تا امروز، تلاش کردند تا این ژانر را تکامل ببخشند و آن را تبدیل یه عنصری ثابت در سینما کنند. (فیلم روانی اثر آلفرد هیچکاک در این رتبه‌بندی قرار ندارد)

5. Whiplash

یکی از تاثیرگذار‌ترین آثار در ژانر بلوغ و درام روانی، فیلم Whiplash اثر دیکین شزل محصول سال 2014 است. این فیلم روایتگر داستان اندرو نیمن، دانشجوی جوان و رویا‌پرداز رشته موسیقی است که آرزو دارد تا یکی از بزرگ‌ترین نوازندگان تاریخ جز شود. او به گروه موسیقی بسیار معتبر دانشگاه شفر می‌پیوندد و زیر نظر ترنس فلچر، رهبر سخت‌گیر و بی‌رحم ارکستر، تمرین می‌کند. 

فلچر، استادی که روش‌های آموزشی خشن و گاه تحقیر‌آمیزی دارد. او با این روش‌ها، اندرو را تا مرز فروپاشی روانی و حتی جسمی می‌کشاند. اما در عین حال او را وادار می‌کند تا از محدودیت‌های انسانی فراتر رود و به کمال هنری نزدیک شود.

در ادامه داستان، بین دو شخصیت اندرو و فلچر نوعی کشمکش روانی و احساسی صورت می‌گیرد که محوریت اصلی داستان است. بیننده درمی‌یابد که مسیر رسیدن به عظمت و افتخار، بهای سنگینی دارد و نبوغ واقعی اغلب در میان رنج و وسواس شکل می‌گیرد. پایان پرهیجان و موسیقایی فیلم، که به نوعی نتیجه‌ تمام کشمکش‌های درونی شخصیت‌ها است، آن را به یکی از ماندگارترین آثار سینمای مدرن درباره هنر، جاه‌طلبی و قربانی‌کردن همه‌چیز در راه کمال تبدیل کرده است.

4. Requiem For A Dream

فیلم Requiem For a Dream، محصول سال 2000 به کارگردانی دارن آرونوفسکی، یکی از تکان‌دهنده‌ترین و تاثیرگذارترین آثار درام روانی در‌مورد سقوط انسان در دام اعتیاد است. این فیلم بر اساس رمانی از هابرت سلبی جونیور ساخته شده و با سبک بصری بدیع و موسیقی فراموش‌نشدنی کلینت منسل شناخته می‌شود. 

داستان فیلم در بروکلین نیویورک رخ می‌دهد؛ جایی که چهار شخصیت اصلی قرار دارند که هر کدام در پی تحقق رویا‌های خود هستند: سارا گلدفارب، آرزو دارد تا در یک برنامه تلویزیونی شرکت کند، پسرش هری و نامزد او ماریون و همچمین دوست پسرش تیرون قصد دارند تا به یک زندگی رویایی و پر از پول ثروت برسند.

به مرور این رویا‌های شیرین تبدیل به کابوس می‌شوند. سارا برای کاهش وزن و رسیدن به آرزوی شهرت، به قرص‌های لاغری اعتیاد پیدا می‌کند، در حالی که هری و دوستانش درگیر مصرف و قاچاق مواد مخدر می‌شوند. فیلم با برش‌های سریع، تکرار نماها، و ریتمی موسیقایی، تاثیر روانی شدیدی بر بیننده می‌گذارد و نشان می‌دهد چگونه میل به خوشبختی می‌تواند انسان را از درون ویران کند.

3. Shutter Island

فیلم Shutter Island، یکی از خاص‌ترین و مهم‌ترین آثار مارتین اسکورسیزی است. این فیلم با خلق لحظاتی وهم‌آلود و طرح داستانی مرموز خود، توانست جایگاه بسیار محکمی در فیلم‌های درام روانی پیدا کند. این فیلم محصول سال 2010، ژانر درام روانی را به سمت و سوی جدیدی کشاند.

داستان فیلم در مورد دو مامور به نام‌های تدی و چاک است که به جهت تحقیق در مورد ناپدید شدن یک بیمار روانی خطرناک به نام راشل، به تیمارستانی در جزیره شاتل می‌آیند. جایی که مملو از انسان‌هایی با باور‌های ذهنی خطرناک است.

منبع الهام این فیلم، بدون شک شاهکار آلفرد هیچکاک یعنی فیلم روانی است. چراکه مانند آن فیلم، ساختاری ذهنی را تداعی می‌کند و با استفاده از عناصر غافلگیر کننده و همچنین تضاد، ساختار خود را می‌کشند و از آن قوانین جدیدی وضع می‌کند. این فیلم را باید دوبار تماشا کرد؛ چرا که قطعا با تماشا در بار دوم، بیشتر به عمق آن پی می‌برید.

2. One Flew Over the Cuckoo’s Nest

فیلم One Flew Over the Cuckoo’s Nest محصول سال 1975، از جمله فیلم‌هایی است که در ژانر درام روانی غوغا به پا کرد و تبدیل به یک شاهکار ماندکار شد. این فیلم یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار سینمای جهان و برنده‌ی پنج جایزه‌ی اصلی اسکار است. 

داستان فیلم، در مورد شخصیت افسانه‌ای رندال مک مورفی است، مردی سرکش، شوخ‌طبع و یاغی که تز زندان به یک آسایشگاه روانی منتقل می‌شود تا مشخص شود واقعا بیمار روانی است یا اینکه ادای بیمار در می‌آورد. مک‌مورفی به سرعت با فضای خشک و ظالمانه‌ بیمارستان و قدرت مطلق پرستار رچد، زنی سرد و کنترل‌گر که بر بیماران حکومت می‌کند، در می‌افتد.

بخوانید: تحلیل شخصیت رندال مک‌مورفی

با گذر زمان، حضور پویای مک‌مورفی شور زندگی را در میان بیماران برمی‌انگیزد و آن‌ها را به چشیدن دوباره‌ طعم آزادی و انسانیت تشویق می‌کند. در نهایت، تقابل او با پرستار رچد به پایانی غم‌انگیز و فراموش‌نشدنی ختم می‌شود که نمادی از شکست روح آزاد انسان در برابر کنترل است.

1. The Shining

و اما می‌رسیم به بهترین اثر در ژانر درام روانی که توانست عناصر وحشت را نیز به این ژانر به شکلی تکامل یافته وارد کند. فیلم درخشش (Shining) شاهکار استنلی کوبریک، از جمله آثاری است که ملاک‌های ژانر درام روانی را تغییر داد و آن را به تکامل خود رساند.

داستان فیلم در مورد جک تورنس و همسر و پسرش است که برای نگهبانی از یک هتل بزرگ، به آنجا می‌روند. جک که یک نویسنده است، اخیرا درگیر قفل ذهنی شده و قصد دارد تا از سکوت و انزوای هتل به نفع داستانش استفاده کند. طولی نمی‌کشد که پسر جک با کمک قدرت ماورایی‌اش یعنی درخشش، متوجه ارواحی خبیث در هتل می‌شود که قصد دارند خانواده را به قتل برسانند.

این فیلم درونمایه ساده‌ای دارد: انزوا، عاملی بزرگ برای فروپاشی روانی انسان است. هر شخصیتی برای گذارندن امور روزانه از جمله کار، درس و تفریح نیاز به ارتباط دارد. انسانی که خودش را از جامعه و ارتباط دور کند، به مرور رو به سیاهی و تباهی کشانده می‌شود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی