چرا آیرون من شخصیت منفی Civil War بود؟
در طول داستان Civil War، کاپیتان آمریکا و آیرون من در برابر هم قرار میگیرند. این تقابل باعث میشود تا تونی استارک مسیری را بپیماید که نه برای یک ابرقهرمان، بلکه مناسب یک شخصیت خبیث ...
در طول داستان Civil War، کاپیتان آمریکا و آیرون من در برابر هم قرار میگیرند. این تقابل باعث میشود تا تونی استارک مسیری را بپیماید که نه برای یک ابرقهرمان، بلکه مناسب یک شخصیت خبیث است.
کمیک Civil War (نوشته شده توسط مارک میلر و قلمزنی شده توسط استیو مکنیون) داستان یک بحران در زمین ۶۱۶ مارول است. در این ماجرا بعد از این که ویلنی به نام نیترو (Nitro) با یک انفجار مهیب خودش را در محلهای منفجر میکند، آغاز میشود.
به دلیل این تراژدی، لایحه ثبت هویت فرا انسانها اعمال و از ابرقهرمانان دنیای مارول خواسته میشود تا به عنوان مأموران دولت هویت خود را احراز کنند یا از تمام فعالیتهای ابرقهرمانی دست بکشند.
کاپیتان آمریکا در مقابل این لایحه با این باور ایستادگی میکند که در دنیایی که ابرقهرمانان برای دولتها کار کنند، این دولتها و بالادستیها هستند که خیر و شر را تعیین میکنند. بر عکسِ کاپیتان آمریکا، آیرون من با این لایحه موافق است و بدین ترتیب تبدیل به شخصیت محوری در ارائه این ایدئولوژی میشود.
در طی این تقابل، آیرون من تبدیل به ویلن اصلی داستان میشود و بسیاری از اقدامات تونی استارک نمایی از غرق شدن او در استبداد و اقتدارگرایی هستند.
آیرون من در این مسیر با تعدادی از قهرمانان ثبت هویت شده (که هویت اکثر آنها از خیلی قبلتر برای عموم مردم مشخص بود) همراه میشود. او حتی با ویلنهایی "اصلاح شده" که از طرف دولت برای کمک در حفظ صلح آزاد شدهاند نیز اتحاد برقرار میکند. تونی از هوش و منابع خودش استفاده کرد تا ابزارهایی را طراحی کند که با آنها قهرمانانی که از ثبت هویت سر باز زده و تحت هدایت کاپیتان آمریکا قرار گرفتهاند را دستگیر کند.
با این که آیرون من باور داشت این اقدامات برای بهبود زندگی مردم لازم است، اما در واقعیت او همان منطق و ایدئولوژی را به کار میبرد که بسیاری دیگر از ویلنهای مشهور در سر میپروراندند. استدلال او در این که روشهای رسیدن به هدف نهایی با خود آن هدف توجیه میشوند مورد جدیدی در دنیای مارول نیست؛ چرا که شخصیتهایی مثل تانوس، کانگ فاتح (Kang The Conqueror) و مگنیتو نیز از همین توجیه برای به دست گرفتن کنترل دنیا استفاده میکنند.
خبیثانهترین و شاید شکسپیروارانهترین اقدام تونی استارک بلایی است که سر اسپایدرمن میآورد. او پیتر پارکر را قانع میکند تا در یک کنفرانس خبری زنده، هویت واقعیاش را برای مردم مشخص کند. بعد از این اتفاق است که استارک به اسپایدرمن زره آیرون اسپایدر (Iron Spider) را میدهد؛ زرهی که در آن به صورت مخفیانه چندین وسیله کنترل از راه دور و ردیابی کار گذاشته شده است.
وقتی پیتر به زندان ۴۲ (Prison 42)، ساختمانی برای نگه داشتن زندانیهای فرا انسانی، سر میزند، متوجه میشود که بسیاری از این زندانیها بدون محاکمه یا دسترسی داشتن به یک وکیل در این ساختمان نگهداری میشوند.
نه تنها این بازداشتها غیرقانونی بوده، بلکه زندان ۴۲ در واقع در منطقه منفی (Negative Zone) قرار دارد؛ یک دنیای فضایی که تماماً از پادماده تشکیل شده و در عین حال که در آن جا زندگی موجودات زنده جذب میشود، زمان نیز سریعتر از زمین میگذرد.
پیتر سریع به مخالفت با این اقدام میپردازد. او وقتی که میخواهد به همراه مری جین و زن عمو مِی فرار کند، توسط آیرون من و چندین نفر از ویلنهای اصلاح شده مورد حمله قرار میگیرد. پیتر به زور و به لطف کمک لحظه آخری پانیشر از این مهلکه جان سالم به در میبرد. بعد از این اتفاقات تصمیم میگیرد به صورت عمومی در پشتیبانیاش از لایحه ثبت هویت ابرقهرمانان تغییر ایجاد کند و به برملا کردن اقدامات وحشیانه حامیان این لایحه بپردازد.
تلاش تونی استارک در پیدا کردن راهی برای جلوگیری از نابودیهای احتمالی شاید از نظر تعدادی از مخطبان جسورانه و حتی قهرمانانه باشد اما تبدیل او به فردی که با استفاده از ترس به دنبال برقرار صلح است به خوانندگان نشان میدهد که حتی یک شخصیت با اهداف خوب میتواند منحرف شده و مسیر غلطی را بپیماید.
طرفداران دنیای سینمایی مارول به یاد دارند که اولتران در Avengers: Age Of Ultron با امید تونی به این که یک زره فلزی در سراسر دنیا میتواند در برقراری صلح سودمند باشد خلق شد. وقتی هم که در فیلم Captain America: Civil War به اعضای اونجرز پیمان سوکوویا ارائه میشود، استارک میگوید که اگر کسی این پیمان را به خواست خودش امضا نکند در نهایت مجبور به این کار میشود. در این جا لحظهای از شخصیت مستبد تونی استارک را میبینیم که نشان میدهد اگر لازم باشد خواسته خودش را به دیگر اعضای تیم تحمیل خواهد کرد؛ چرا که خیال میکند خودش بیشتر از دیگران میفهمد.
شاید جای بحث داشته باشد که اعمال آیرون من ممکن بود دنیا را نجات دهند اما در واقعیت جنگ داخلی نشان داد که ابرقهرمانان مورد علاقه ما هم ممکن است با کوچکترین اتفاقی تبدیل به یک ویلن شوند.
شما چه فکر میکنید، آیا تونی یک شخصیت منفی در کمیک جنگ داخلی بود؟ بین کاپیتان آمریکا و آیرون من، کدام یک ایده درستتری داشتند و شما از آن طرفداری میکنید؟ دیدگاههایتان را با ویجیاتو به اشتراک بگذارید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
به نظرم خیلی وحشیانه بود که دوتا ابر انسان بعد از کشتن پدر و مادر بدبخت یتیم بیچاره رو مثل سگ بزنن.🥺🫤
از این دید نگاه نکرده بودم که نظرشو تحمیل میکنه. اما خب به طب بعد جدایی از پیپر و خبر کشته شدن پسر مادری که با تونی صحبت کرد فشار زیادی رو دوشش گذاشته شد. و به همین خاطر به این تصمیم اصرار داشت، خودش هم دوست نداشت که با اونجرز درگیر بشه اما بنابه اینکه لایحه مجبورش میکرد و کاپیتان هم حرف خودشو میزد و کوتاه نمیومد درگیری پیش اومد. در ضمن کاپیتان بدون دلیل به فرار باکی هم کمک کرد و بعد رفتن پی بقیه وینتر سولجرز و به بقیه نگفتن. به نظر من تونی فشار زیادیو تحمل کرد و حتی با این وجود در اخر به کمک کاپ رفت اما اوجا شاهد پنهان کاری کاپ بودیم و همین ایرون منو خیلی عصبی کرد... در کل من میگم هیچ طرفی ویلن نبده هرکسی با فکر خودش پیش رفته اما همه خیلی فشا رو ایرون من گذاشتن...
نجات و تغییر مثبت جهان از طریق تغییر دولت ها و حکومت ها وجهه صحیح تری دارد از خودکامگی و بی قانونی پارتیزان هایی مثل کاپیتان آمریکا - پانیشر و... که خود را فراتر از قانون می دانند.
برخی از اعمال مجرمانه غیرذاتی در برخورد با تیم استیو راجرز آدرس غلطیست برای سرپوش گذاشتن بر فعالیت مجرمانه ذاتی کپ - پانیشر و امثال آنها در کمیک های جنگ داخلی.
اما شخصیتهایی مثل دردویل و پانیشر بخشی از فعالیتشون به خاطر فساد همون افراد بالادستی و سیاسی - دولتی جریان داره.
وقتی یکی از همین افراد بالادستی حتی بدون تحت اختیار داشتن قهرمانها میتونه فاسد باشه و هر نوع خلافی رو پیش ببره، ببین با در اختیار داشتن این دست شخصیتها چه فاجعهای رو میتونه رقم بزنه.
نمونه خیلی واضحش هم هایدرا در قالب شیلد تو همین دنیای سینمایی مارول.
فقط آیرون من ناجی زمین