چرا فیلم GoldenEye بهترین فیلم فرانچایز جیمز باند است؟
حالا که همه طرفداران پروپاقرص سینما در حال تماشای آخرین هنرنمایی دنیل کریگ در نقش جیمز باند هستند، کمتر کسی باور میکند این جاسوس انگلیسی که از هر مهلکهای فرار میکند روزگاری در آستانه خداحافظی ...
حالا که همه طرفداران پروپاقرص سینما در حال تماشای آخرین هنرنمایی دنیل کریگ در نقش جیمز باند هستند، کمتر کسی باور میکند این جاسوس انگلیسی که از هر مهلکهای فرار میکند روزگاری در آستانه خداحافظی از سینما بود. اما واقعیت آن است که مامور ۰۰۷ فارغ از اتومبیلهای گرانقیمت و لباسهای بیبدیلش مسیر دشواری را تا امروز طی کرده که مشکلات بسیاری را به همراه داشته و حضور طولانیاش در صفحات تاریخ سینما را مدیون یک عنوان مشخص است؛ فیلم GoldenEye که نهتنها دوران جدیدی برای مامور انگلیسی آغاز کرد بلکه بهترین فیلم فرانچایز جیمز باند هم لقب میگیرد. با ویجیاتو همراه باشید.
فرانچایزی به عظمت تاریخ
بدون احتساب نرخ تورم، فرانچایز جیمز باند تا همین امروز بیشتر از شش میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار فروش کرده که در برابر بودجه تقریبا ۱.۵ میلیارد دلاریاش یک پیروزی بزرگ به نظر میرسد. در ۲۵ فیلم این مجموعه ۶ بازیگر در نقش جیمز باند هنرنمایی کردهاند و ماجراجویی جاسوس انگلیسی از سال ۱۹۶۲ تا امروز ادامه دارد. با این حال مسیر طولانی این مجموعه عظیم که روایتهای فراموشنشدنی بسیاری را برای تماشاگرش به تصویر کشیده چندان هم راحت و بدون مانع نبوده است.
با گذشت حدود ۶۰ سال از آغاز ماجراجوییهای مامور ۰۰۷ که از رمانهای ایان فلمینگ وارد دنیای سینما شد، حرف و حدیثهای بسیاری درباره جیمز باند بعدی سینما وجود دارد. هنر هفتم از مدتها پیش پذیرفته که فیلم No Time to Die آخرین نقشآفرینی دنیل کریگ در دنیای سینما لقب میگیرد. احتمالا در دوران پس از دنیل کریگ تغییرات بنیادینی در دنیای جیمز باند رخ میدهد. اما اگر تصور میکنید این تغییرات [متاسفانه یا خوشبختانه] اجتنابناپذیر میتوانند تاریخیترین دگرگونیهای مامور ۰۰۷ باشند احتمالا اشتباه فکر میکنید.
جنگ سرد
در سال ۱۹۸۹ و پس از اکران فیلم License to Kill که دومین و آخرین هنرنمایی تیموتی دالتون در نقش جیمز باند هم لقب گرفت، یک دادخواست بسیار مهم در دادگاه منتظر مامور انگلیسی بود. اگرچه جنگ سرد به روزهای پایانیاش رسیده بود و با فروریختن دیوار برلین مردم دنیا برای یک بار دیگر به اهمیت سیاستهای انگلیسی و باورهای آمریکایی پی برده بودند اما به نظر میرسید جاسوس دولتهای غربی شانس زیادی برای ادامه درخشش خیرهکنندهاش دارد. خوشبختانه مشکلات حقوقی جیمز باند به خوبی مدیریت شد و مامور خوشگذران اما سریع و خشن انگلیسی که برای استودیوهای هالیوودی کار میکرد دوباره به صنعت سینما بازگشت.
اما بازگشت جیمز باند به پردههای نقرهای یک بازگشت معمولی نبود. حدود ۲۵ سال پیش فیلم GoldenEye به کارگردانی مارتین کمپبل چنان بازگشت شکوهمندانهای را برای جیمز باند رقم زد که با گذشت ربع قرن از اکران این فیلم دوستداشتنی هنوز هم بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای مامور ۰۰۷ شناخته میشود. تاثیرگذاری این فیلم که سینمای اکشن-جاسوسی را وارد سح جدیدی میکرد آنقدر زیاد بود که مارتین کمپبل در سال ۲۰۰۶ بازگشت تا روی صندلی کارگردانی فیلم Casino Royale بنشیند.
اگر ویروس کرونا که از بزرگترین بازار سرگرمی دنیا شیوع پیدا کرد، سینما را ویران نمیکرد و فیلم No Time to Die در تاریخ مشخصشده اکران میشد، رکورد طولانیترین فاصله میان اکران فیلمهای جیمز باند همچنان در اختیار همه روزهای میان اکران فیلم Licence to Kill تا فیلم GoldenEye باقی میماند. تا پیش از فرارسیدن سال ۱۹۸۹ سالنهای سینما عادت کرده بودند تا تقریبا هر دو سال یک بار میزبان تماشاگران فیلم جدید جیمز باشند. اما وقفه شش ساله میان اکران فیلم Licence to Kill تا فیلم GoldenEye نه تنها یک وقفه طولانی بود بلکه کار را برای بازگشت جیمز باند هم دشوار میکرد.
با فروریختن دیوار برلین یکی از مهمترین سوژههای موردعلاقه نویسندگان فیلمنامه فیلمهای جیمز باند برای همیشه محو شد. مانند فیلمهایی که در آنها راجر مور نقش جیمز باند را برعهده داشت دیگری خبری از روسهای همیشه دشمن شماره یک نبود و شوروی به همانجایی بازگشت که از آن آمده بود؛ کتابخانههای سرد سرزمینهای شمالی. البته هالیوود فهمیده بود که وضعیت در بلوک شرق هر روز بدتر از دیروز میشود و به همین دلیل در فیلم Licence to Kill نخستین نشانهها از خداحافظی با دشمنان اهل شوروی دیده میشذ. با این حال نابودی دشمن تکراری اما دلچسب جیمز باند هم تنها دلیل بهسایهرفتن مامور ۰۰۷ نبود. آن روزها استودیوی متروگلدینمیر وضعیت جالبی نداشت و دائما در میان شرکتهای غولپیکر جابهجا میشد که بخشی از دلایل آن به مشکلات حقوقی بازمیگشت.
دهه ۹۰ و بازگشت به اوج
اما فیلم GoldenEye از همه تهدیدهایی که در برابر جیمز باند وجود داشت، محفوظ ماند. مارتین کمپبل و سایر عوامل فیلم میدانستند که باید جهان جدیدی را برای تماشاگرانشان خلق کنند که نهتنها اصول دهه ۸۰ را زیر سوال میبرد بلکه معیارهای جدیدی خلق میکرد. شاید به همین دلیل رییس امآی۶ در فیلم GoldenEye [باهنرنمایی جودی دنچ] اعتقاد داشت جیمز باند چیزی جز یادگاری از دوران جنگ سرد نیست و احتمالا با باورها و نگرشهای فعلیاش فایده زیادی برای دولت بریتانیا ندارد.
بنابراین آخرین ماموریت او اندکی شخصیتر از آرمانهای امآی۶ به نظر میرسید. این ماموریت که در حقیقت پایان دورانی از زندگی جیمز باند لقب میگیرد بهدامانداختن یک فرمانده سرکش روسی و دوست قدیمیاش را به تصویر میکشد. آنها سلاحی را در اختیار دارند که استفاده از آن میتواند دنیا را برای همیشه دگرگون کرده و به شدت مرگآور است. اما این روایت بهظاهر تکراری رنگ و بوی مدرنی دارد.
فیلم GoldenEye باید جیمز باند جدید سینما را به درستترین حالت ممکن به تماشاگران معرفی میکرد و نسل تازه شکلگرفتهای وجود داشت که باید مامور ۰۰۷ را میشناخت. این شاهکار تکرارنشدنی ژانر اکشن-جاسوسی موفق شد به یکی از بهترین فیلمهای جیمز باند تبدیل شود و برای بسیاری از تماشاگران سینما جدیترین تعامل ممکن با مامور انگلیسی بود. شاید به همین دلیل باشد که این فیلم که در سال ۱۹۹۵ اکران شد با فروش ۳۵۲ میلیون دلاری به پرفروشترین فیلم جیمز باند تا آن روز تبدیل شد.
ظهور پیرس برازنان
با وقفه طولانی که میان اکران فیلم Licence to Kill تا فیلم GoldenEye به وجود آمد، قرارداد تیموتی دالتون برای هنرنمایی در نقش جیمز باند به پایان رسید. بنابراین استودیوی متروگلدنمیر پرونده پیداکردن بازیگر جدید را گشود. اما آنها انتخاب سختی نداشتند. پیرس برازنان، یکی از رقیبهای اصلی تیموتی دالتون برای گرفتن نقش راجر مور، پس از ده سال موفق شد جیمز باند جدید سینما باشد.
برازنان بهاندازه شان کانری شخصیت سردی داشت و بهاندازه راجر مور شوخطبع به نظر میرسید. با این حال او به جدیبودن و ارادهای که در شان کانری دیده میشد، نزدیکتر بود. اما آنچه دنیای جیمز باندی که برازنان در آن میدرخشید را متفاوت میکرد، حضور شخصیتی بهنام آلک ترولویان [باهنرنمایی شان مارک بین] در فیلم GoldenEye بود. شباهتهای جالبی میان ترولیان و باند وجود داشت؛ هر دوی آنها در کودکی پدر و مادر خود را از دست داده بودند و ترولیان هم مامور ۰۰۶ بود. اما آلک ترولیان در حقیقت زاویه تاریکتر جیمز باند به نظر میرسید.
او که مرگ غیرواقعیاش را رقم زده بود، مافیای وحشتناکی را مدیریت میکرد که کاملا در برابر جیمز باند و سیاستهایش قرار میگرفت. ترولیان با نفرتی ریشهدار و عجیب از انگلیسیها به انتقام از آنها فکر میکرد و به همین دلیل همه ویژگیهای یک شرور اصیل در فرانچایز جیمز باند را داشت. بنابراین قرارگرفتن جیمز باند در برابر آلک ترولیان یک نبرد دیدنی را رقم زد که در فرانچایز مامور ۰۰۷ تکرارنشدنی به نظر میرسد.
معجون لذیذ
آنچه فیلم GoldenEye را به بهترین فیلم فرانچایز جیمز باند تبدیل میکند، ترکیب استعاره آثار کلاسیک این فرانچایز با سوژههای فیلمهای جدیدتر است. به همین دلیل این مرد خوشگذران اما بامهارت را در مکانهای مجلل و با تجملات بسیار میبینیم که زنان زیبایی دور او را حلقه کردهاند. با این حال آرامش خاصی هم در فیلم وجود دارد که بخش عظیمی از آن به دلیل کمرنگبودن نقش اسلحهها بازمیگردد. ماشینها و تجملات سنگین و رنگین هم بهاندازهای که انتظار میرود در فیلم GoldenEye وجود دارند. برای مثال، یک تعقیب و گریز کلاسیک در فیلم میدرخشد که ماشین استون مارتین جیمز باند در آن دلبری میکند. اما در مجموع، نیمه نخست فیلم GoldenEye سرعت بسیار پایینی دارد.
دلیل اصلی این آهستگی در روایت آن است که مارتین کمپبل و همکارانش تلاش میکردند مقدمه ارزشمندی برای توسعه یک فرانچایز خلق کنند که به زمان و جزییات بسیار زیادی نیاز داشت. به عبارت دیگر، آنها نگاه امیدوار و آیندهنگرانهای به حضور پریس برازنان در نقش جیمز باند داشتند.
با این حال نمیتوان گفت که فیلم GoldenEye صحنههای اکشن هیجانانگیز و خیرهکنندهای ندارد. اگرچه این فیلم علاقه خاصی به نمایش تعقیب و گریزهای جیمز باندی ندارد اما میتوانید مامور انگلیسی را سوار بر تانک و در میان خیابانهای سنپترزبورگ تماشا کنید که همه چیز را ویران میکند. البته فیلم GoldenEye یکی از بهیادماندنیترین لحظات خیرهکننده در میان همه فیلمهای جیمز باند را هم درون خودش جای داده است. جیمز باند در این فیلم و برای دو بار از ارتفاعی باورنکردنی پایین میپرد.
از مجموعه سریالهای فراموششده بخوانید:
- فیلسوف کمدین نیویورکی در سریال Louie
- شیوع ویروسی در سال ۲۰۲۰ در سریال The Last Man on Earth
- جیمز باند بیتربیت در سریال Archer
- وقتی والتر وایت در سریال Ozark حسابدار میشود
- کمدیتر از زندگی کارمندی با سریال The Office
- سریال Freaks and Geeks و روزهایی که ستارههای هالیوود نوجوان بودند
- سریال Sons of Anarchy و داستان رفتن و نرسیدن پیوسته
- سریال The X-Files و مخوفترین پروندههای ماورایی
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اگه شهاب سنگ بخوره زمین انسان ها هم منقرض بشن نسل بعدی جیمز باند رو ادامه میده???✋
بازی خیلی خوبی هم داشت.