بدترین پدرهای کمیکهای دیسی
روز جهانی پدر وقتی است که در آن پدرها گرامی داشته میشوند. پدر بودن مسئولیت بزرگ و سنگینی است، پس به تمام پدرهای بینظیری که وجود دارند روز جهانی پدر را باید تبریک گفت. کاری ...
روز جهانی پدر وقتی است که در آن پدرها گرامی داشته میشوند. پدر بودن مسئولیت بزرگ و سنگینی است، پس به تمام پدرهای بینظیری که وجود دارند روز جهانی پدر را باید تبریک گفت. کاری که این پدرها روزانه انجامش میدهند کار سادهای نیست؛ چرا که بسیاری از شخصیتهای دنیای کمیکهای دیسی با وجود قدرتها و تواناییهای زیادی که دارند نمیتوانند از پس آن بربیایند.
خیلی کار عاقلانهای نیست که برای پیدا کردن والدین و نقش پدری مناسب به شخصیتهای کمیک بوکی نگاه کنید اما اگر روزی تصمیم گرفتید از یکی از پدرهای کمیکهای دیسی به عنوان الگو استفاده کنید، پیشنهاد میدهید امثال سوپرمن، آلفرد پنیورث یا بلک لایتنینگ را الگو قرار دهید. اصلاً به افرادی که قرار است در لیست «بدترین پدرهای کمیکهای دیسی» قرار بگیرند به عنوان الگوی پدر بودن نگاه نکنید. حتی لوبو، حالا هر چه قدر که از مدل موهایش خوشتان میآید!
در این لیست به سراغ ۷ مورد از بدترین پدرهای کمیکهای دیسی میرویم.
۱. دارکساید
- اولین حضور: شماره ۱۳۴ کمیک Superman’s Pal, Jimmy Olsen
- فرزندان بدشانس: اوریون (Orion)، کالیبک (Kalibak)، گریل (Grail) و گریون (Grayven)
رابطه دارکساید (Darkseid) با پسرش اوریون وقتی به هم ریخت که این فرمانروای مستبد فرزند خردسالش را با فرزند بزرگترین دشمنش مبادله کرد. در نتیجه این مبادله، اوریون در سیاره نیو جنسیس (New Genesis) بزرگ شد و علیه نیروهای پدرش از سیاره آپوکالیپس (Apokolips) جنگید. با این که دارکساید نسبت به مهارتهای فرزندش احترام قائل است اما چنین چیزی باعث نشده تا از تلاش مداوم برای از بین بردن او دست بردارد. اوریون مقابل نقشههای دارکساید برای قدرت بی نهایت ایستاده است و بنابراین باید کشته شود.
البته فقط اوریون نیست که دارکساید نسبت به وظیفه پدری را درست انجام نمیدهد. با این که یک پسر جنگجوی مطیع مثل کالیبک همان نوع فرزندی است که دارکساید باید بخواهد اما فرمانروای قدرتمند آپوکالیپس با او با احترام رفتار نمیکند. دارکساید به طور مداوم کالیبک را تحقیر میکند و حتی یک بار به عنوان مجازات پسرش را تبدیل به خاکستر کرد. پس از کشتن کالیبک، دارکساید دوباره پسر چاپلوسش را احیا کرد تا دوباره این روند مسموم ادامه پیدا کند. چنین چیزی یک رابطه پدر - پسری عادی نیست اما در هر صورت خود دارکساید نیز یک پدر عادی نیست.
گریون تشنه خون نیز قربانی خشم پدرش شده است. دارکساید یک بار گریون را به خاطر این که نتوانسته بود سوپرمن را شکست دهد، به شدت مجازات کرد. که البته کمی ناعادلانه است؛ چون خود دارکساید هم سابقه تقابلهایش با مرد پولادین چندان درخشان نیست.
۲. دثتروک
- اولین حضور: شماره ۲ کمیک New Teen Titans
- فرزندان بدشانس: رز ویلسون (Rose Wilson)، گرنت ویلسون (Grant Wilson) و جوزف ویلسون (Joseph Wilson)
سابقه اسلید ویلسون با فرزندانش چندان خوب نیست. به عنوان یک مزدور، نحوه زندگی اسلید به گونهای جریان دارد که وقت کافی برای پدر بودن ندارد و مأموریتهایش نیز هر از چند گاهی او را در برابر فرزندان خودش قرار میدهد. جوزف این توانایی را دارد که به درون بدن دیگران وارد شود و وقتی که تحت کنترل شیطانیِ ترایگان بود، اسلید با شمشیر از پشت به او ضربهای وارد کرد. جوزف نیز برای انتقام وارد بدن پدرش شد و او را مجبور کرد بهترین دوستش، وینترگرین (Wintergreen) را به قتل برساند.
رابطه اسلید با دخترش رز نیز بهتر از این نیست. با داشتن تنفر از ذات قهرمانانه دخترش، اسلید او را مجبور میکند تا فرمول افزایش قدرتی که به خودش قدرت داده وارد بدنش کند که باعث فاسد شدن رز شد و او را تبدیل به یک شخصیت شرور کرد. وقتی رز از نظر اخلاقی دچار شک شد، اسلید به قدری او را تنبیه و توبیخ کرد تا این که رز یکی از چشمانش را بیرون کشید تا اثبات کند میتواند شبیه به پدرش باشد. اسلید سپس یک قطعه کریپتونایت درون کاسه خالی چشم دخترش قرار داد. وقتی رز متوجه شد این سنگ رادیواکتیوی به آرامی در حال مسوم کردن اوست، وحشت و به این ترتیب با خشم پدرش را ترک کرد. اسلید شاید بهترین مزدور دنیا باشد اما کنار آمدن با فرزندانش چالشی است که نمیتواند از پس آن بربیاید.
۳. ژنرال زاد
- اولین حضور: شماره ۲۹۳ کمیک Adventure Comics
- فرزندان بدشانس: لور زاد (Lor-Zod)
والدین معمولاً دلایل خودشان را برای بچه داشتن دارند اما معمولاً به این خاطر است که عشق بیشتری به خانهشان اضافه کنند. برای ژنرال زاد، بچه داشتن فقط یک راه خلاقانه برای پایهریزی فرار از زندان بود. وقتی که ژنرال زاد شرور در فانتوم زون (Phantom Zone) گیر افتاده بود، او و شریکش ارسا (Ursa) یک پسر به دنیا آوردند. با تولد در فانتوم زون، لور زاد نسبت به تأثیرات این زندان چند بعدی مصون بود. با این حال این مصنویت شامل والدین مزخرف نمیشد.
لور زاد توسط زاد و ارسا مورد سوء استفاده قرار میگرفت که به او واضحاً اعلام کرده بودند تنها دلیل وجودیتش این بود تا به آنها در فرارشان کمک کند. زاد نهایتاً با استفاده از یک سفینه توانست پسرش را از فانتوم زون به زمین بفرستد. در آن جا، لوئیس لین (Lois Lane) و کلارک کنت سرپرستی لور زاد را به عهده گرفتند و او نیز یک زندگی خرم را با نام کریس کنت آغاز کرد.
متأسفانه زاد اجازه نمیدهد که پسرش یک پایان خوش داشته باشد و از پسرش به عنوان یک راه خروجی از فانتوم زون استفاده کرد. وقتی که زاد از زندانش خارج شد، به همراه السا به سراغ لور زاد رفتند و دوباره به سوء استفاده از او پرداختند. کریپتوناتی جوان از تواناییهایش برای جلوگیری از این اتفاق استفاده کرد اما والدینش حتی تا جایی پیش رفتند که اعلام کردند اگر او دیگر برایشان سودی نداشته باشد، لور زاد را خواهند کشت.
در نهایت، لور زاد توانست والدینش را دوباره در فانتوم زون گیر بیندازد اما مجبور شد با آنها همراه شود تا مطمئن باشد راهی برای خروج نخواهند داشت.
۴. ترایگان
- اولین حضور: شماره ۲ کمیک New Teen Titans
- فرزندان بدشانس: ریون (Raven) و تعدادی فرزند شیطانی دیگر
شاید خیلی غیرعادی نباشد که پدرها و دخترها سر تفاوتهای ایدئولوژیکی با هم جر و بحث کنند اما ترایگان (Trigon) و ریون این جر و بحث را به سطحی دیگر رساندهاند. ترایگان شیطانی دنیاهای زیادی را فتح کرده و خیلی دوست دارد زمین را نیز به کلکسیون خود اضافه کند. مشکل اینجاست که دخترش نیمه انسان بوده و خیلی علاقه ندارد که ببیند بشریت توسط پدرش به بردگی گرفته یا نابود میشوند. در نتیجه، ریون به تیم تایتانز پیوسته تا جلوی حملات ترایگان را بگیرد.
ترایگان ترجیح می دهد دخترش کار خانوادگیشان را ادامه دهد و از تواناییهایش چندین بار برای فساد ریون استفاده کرده است. با این حال، پرتوی ریون یکی از معدود چیزهاییست که میتواند جلوی پدرش را بگیرد و فشارش از تحمل خارج است. از آن جایی که از نظر ترایگان فتح دنیا مهمتر از پدر بودن است، او مشکلی با از بین بردن ریون و دوستانش هر وقت که در برابر نقشههایش قرار میگیرند ندارد. چرا به یک تبریک روز پدر قانع شود وقتی میتواند کل دنیا را داشته باشد؟
۵. لوبو
- اولین حضور: شماره ۳ کمیک Omega Men
- فرزندان بدشانس: سو لمون (Su-Lehmon)، کراش (Crush) و صدها فرزند عصبانی دیگر
بچههای لوبو (Lobo) چقدر از او متنفر هستند؟ آن قدر که یک بار در کنار هم قرار گرفته، یک ارتش تشکیل داده و قصد داشتند تا او را بکشند. در طی سری کوتاه Lobo: Infanticide، یک تجمع عظیم از فرزندان او به وسیله تنفر مشترکشان از پدرشان اتفاق افتاد. دخترش، سو لمون، دویست نفر از خواهرها و بردارهایش را برای حمله به پدرشان رهبری میکرد. لوبو نیز در آن سمت هیچ احساسات پدرانهای نشان نداد و آنها را تک به تک برای ساعتها به قتل رساند.
اما همه این اتفاقات مربوط به گذشتههاست. در حال حاضر، لوبو فقط از وجود یکی از بچههایش خبر دارد؛ یک دختر نوجوان به نام کراش. تا همین اواخر، او یکی از اعضای تین تایتانز (Teen Titans) بود. اما حالا او قرار است با پدرش در سری کوتاهی به نام Crush & Lobo به یک مسافرت برود. قطعاً هیچ اتفاق بدی نمیافتد اگر این دو با هم همراه شوند، درست است؟
۶. دیوید کین
- اولین حضور: شماره ۵۶۷ کمیک Batman
- فرزندان بدشانس: کاساندرا کین (Cassandra Cain)، مارک (Marque) و تعدادی آدمکش مرگبار
برخی از پدرها به فرزندانشان یاد میدهند چگونه بند کفششان را گره بزنند، کتاب بخوانند یا دوچرخه سواری کنند اما دیوید کین (David Cain) روش پدری متفاوتی دارد. این آدمکش بدنام دخترش، کاساندرا را به نحوی پرورش داده که یک سلاح باشد و چنین چیزی یعنی این دختر دوران کودکی معمولی نداشته است. در حالی که دختر بچههای این سنی معمولاً مشغول به بازی کردن هستند، کاساندرا تمرینات سختگیرانه پدرش را انجام میداد. دوران کودکی کاساندرا به قدری غیرعادی بود که حتی به او آموزش داده نشد که چگونه صحبت کند. به جایش، کین میخواست خشونت تنها زبانی باشد که دخترش از آن استفاده میکند.
در نهایت، کاساندرا کین خوش قلب تمرد کرد و به عنوان بتگرل (Batgirl) و بعدها اورفن (Orphan) به تیم بتمن پیوست. به عنوان یکی از اعضای خانواده خفاشی بتمن، او چندین بار در برابر پدرش قرار گرفته است.
۷. سایمون استگ
- اولین حضور: شماره ۵۷ کمیک The Brave and the Bold
- فرزندان بدشانس: سفایر استگ (Sapphire Stagg)
خیلی آسان نیست که ببینید دخترتان به مردی علاقهمند شده که از او خوشتان نمیآید اما سایمون استگ (Simon Stagg) این وضعیت را خیلی متفاوتتر از اکثر پدرها مدیریت کرد. به عنوان مدیرعامل استگ اینترپرایزس (Stagg Enterprises)، سایمون از امپراطوری خودش استفاده میکرد تا همه چیز را کنترل کند، که شامل زندگی عاطفی سفایر نیز میشد. سایمون که از رکس میسون (Rex Mason)، کسی که دخترش به او دل بسته بود، خوشش نیامد، برنامه سفری ریخت تا این دو را از هم دور نگه دارد. حتی برای این که مطمئن شود رکس و سفایر هیچوقت نمیتوانند با هم ازدواج کنند، سایمون یکی از افرادش را مسئول حمله در این سفر قرار داد تا به زندگی رکس پایان دهد.
خوشبختانه، رکس از این ماجرا جان سالم به در برد و تبدیل به قهرمانی به نام متامورفو (Metamorpho) شد. با این حال، سایمون باز هم هر آن چه که در توانش بود برای خلاص شدن از دست رکس انجام داد ولی این کارها جواب ندادند و متامورفو در نهایت تبدیل به داماد سایمون شد. با این که این دو مرد هر از چند گاهی آتشبس میکنند اما سایمون باز هم سعی در کشتن رکس دارد. او ادعا میکند که بهترین خواسته را برای دخترش دارد اما میتوان تصور کرد که سفایر موافق این موضوع نیست.
خوشحال نیستید که پدرتان یکی از سوپرویلنهای کمیکهای دیسی نیست؟ به نظر بهتر است در روز جهانی پدر، یا هر روز دیگری، با او صحبتی داشته باشد و از او تشکر کنید که به جای فتح دنیا، سعی دارد زندگی بهتری برایتان مهیا کند. و اگر خودتان یک پدر هستید، روزتان مبارک. اگر این مقاله بخواهد چیزی بگوید، این است که شما یک ابرقهرمان واقعی هستید!
به مطالعه ادامه دهید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مقاله جالب و خوش دستی بود. اگه قرار بود از بهترین تا بدترین باشه دارک ساید قطعا شماره 1 رو ازآن خودش میکنه. ولی نمیدونم واقعا چرا بعضی ها انتظار بتمن رو داشتن??
من انتظار بتمن رو هم داشتم
... فکر نکنم منطقی باشه
ترایگان و ریون به عنوان خانواده و دشمن خیلی جذابن.
مقاله جالبی بود ، دث استروک رو نوشتید دثتروک اگر میشه درست اش کنید .
من دوست داشتم پسر دارث ویدر باشم?
تیتر مقاله رو که دیدم اسم بروس وین اومد تو ذهنم ?مثل همیشه عالی و بی نظیر