۸ سلاح قدرتمند و برتر اسطورهشناسی نورس
باتوجه به برگزاری مراسم Summerfest 2022 شب گذشته تصمیم گرفتیم تا این هفته اساطیر پنجشنبه را کمی دیرتر منتشر کنیم. میدانیم که نیمی از قدرت جنگجویان به قدرت و کیفیت سلاح آنها وابسته است. وایکینگها ...
باتوجه به برگزاری مراسم Summerfest 2022 شب گذشته تصمیم گرفتیم تا این هفته اساطیر پنجشنبه را کمی دیرتر منتشر کنیم. میدانیم که نیمی از قدرت جنگجویان به قدرت و کیفیت سلاح آنها وابسته است. وایکینگها که به جنگاوری مشهور هستند حتماً خدایانی را میپرستیدند که سلاحهایی افسانهای داشتند. در این مقاله به بررسی هشت سلاح معروف در اسطورهشناسی نورس میپردازیم.
۸. گانگنیِر (Gungnir)
گانگنیر یا "آنچه نوسان میکند" یک نیزه بزرگ است که به خدای خدایان یعنی اودین تعلق دارد. لوکی این نیزه را از دورفها تهیه کرده و به اودین هدیه میدهد. این نیزه در نبرد بزرگ بین خدایان آسیر و وانیر (Aesir-Vanir War) توسط اودین مورد استفاده قرار میگیرد و در حقیقت شروع نبرد را اعلام میکند.
مهمترین ویژگی گانگنیر طلسمهایی است که بر نوک آن حک شده است، این طلسمها نقش مهمی در افزایش قدرت و دقیق نشانه رفتن آن ایفا میکنند. تیغهی خود نیزه نیز به اندازهای دقیق و ظریف ساخته شده است که استفاده از آن بسیار راحت شده به شکلی که هر کسی با دست گرفتن گانگنیر به خطری جدی برای دشمنانش تبدیل میشود.
۷. گرام (Gram)
مشابه هرکول قهرمان در اسطورههای یونان، در اسطورههای نورس شخصیتی به نام سیگورد (Sigurd) وجود دارد که مبارزی شکستناپذیر است. شمشیر سیگورد گرام یا اژدها کُش نام دارد که سیگورد در نبرد با اژدهایی عظیم به نام فَفنیر (Fafnir) از آن استفاده کرده و با کمک قدرت این شمشیر موفق به کشتن اژدها شده است. این شمشیر در داستانها دیگری از اسطورههای نورس نیز حضور دارد. در رابطه با شکل ظاهری گرام اطلاعات کمی در دسترس است و تنها میدانیم که شمشیر از طلای خالص ساخته شده و برقی طلایی از آن ساطع میشود. در برخی داستانها اشاره شده است که روح اژدهایی که توسط این شمشیر به قتل رسیده به شکل هالهای بر روی تیغ آن نقش بسته است.
شمشیر گرام توسط اودین طی ماجرایی مشابه داستان "شمشیر در سنگ پادشاه آرتور" به سیگورد هدیه داده شده است و شمشیری است که از ابتدا به منظور کشتن فَفنیر تهیه شده و سیگورد با موفقیت در دستیابی به آن با یک ضربه به کتف اژدها موفق به از بین بردن آن شد.
۶. دِیناسلِف (Dainsleif)
این شمشیر نیز به قهرمانی به نام شاه هُگنی (King Högni) در اسطورههای نورس تعلق دارد. در آثار باقی مانده از روایتهای اسنوری (Snorri) این شمشیر نقش مهمی در نبرد ابدی بین شاه هگنی و دشمنش هیوین (Heoinn) ایفا میکند.
هیوین شاهزادهی قبیله دیگری است که دختر شاه هگنی به نام هیلدر (Hildr) را ربوده است. این داستان در اساطیر نورس شباهتهای تفکر برانگیزی با داستان نبرد تروجن (Trojan War) ایلیاد (Illiad) دارد.
ویژگی منحصربهفرد دیناسلف این است که زخمهایی که از ضربات آن بر بدن دشمنان ایجاد میشوند هرگز بهبود پیدا نمیکنند. همچنین با خارج شدن این شمشیر از غلافش باید جانی توسط آن گرفته شود تا بتواند دوباره به غلاف برگردد.
۵. اِسکافنونگر (Skofnungr)
این شمشیر متعلق به پادشاه دانمارکی به نام هاروف کرکی (Hrólf Kraki) بود که به دلیل راز نفهته در درونش دارای ویژگیهایی ماورایی از لحاظ تیزی و سختی شده بود. داستان راز ذکر شده از این قرار است که شاه هاروف دوازده سرباز وفادار به عنوان محافظ برای خود انتخاب کرده بود که وقتی این سربازان خدمت به او را میپذیرفتند روحشان به تیغه شمشیر متصل شده و در اختیار آن قرار میگرفتند.
این شمشیر شهرت بسیاری بدست آورده بود و در داستانهای دیگر اسطورههای نورس نیز حضور دارد؛ مثل داستان اسکگی از میدفیرث (Skeggi of Midfirth) که شمشیر را از قبر شاه هاروف بیرون کشیده و با استفاده از آن مبارزه میکند.
شمشیر اسکافنونگر به قدری قدرتمند است که نباید در حضور بانوان از غلاف بیرون آید (!) و اگر نور خورشید به تیغهاش برخورد کند تمام موجودات اطرافش را نابینا خواهد کرد.
مشابه دیناسلف، جراحات حاصل اسکافنونگر هرگز درمان نمیشوند مگر با استفاده از پادزهری مخصوص که نوعی سنگ است که اسکافنونگر توسط آن تیز و تراشیده شده است. با مالیدن این سنگ کمیاب بر روی جراحات حاصل شده از اسکافنونگر قادر به شکست طلسم و درمان زخم میشوید.
۴. هافود (Hǫfuð)
یکی دیگر از سلاحهای افسانهای که توسط خدایان نورس مورد استفاده قرار میگرفت هافود است که هیمدال (یا هیمدالر Heimdallr) نگهبان پل رنگینکمان بیفراست (Bifrost – پلی که اَزگارد (سرزمین خدایان اسیر) را به میدگارد (سرزمین انسانها) متصل میکرد) و اعلامکننده شروع نبرد رگناروک و آخرالزمان دنیای نورس، آن را به دست میگرفت.
نام هافود در زبان آیسلندی به معنای سر انسان است که به نظر میرسد به بصیرت هیمدال و تواناییش در پیشگویی آینده بیارتباط نباشد اما متاسفانه با گذر زمان داستانهای افسانهای نورس نابود شده و اطلاعات بیشتری درباره این شمشیر وجود ندارد.
۳. لاوِتیِن (Laevateinn)
لاوتین به معنای شاخهی مخرب است و به سرزمین هِل (سرزمین مردگان در دنیای نورس) تعلق دارد . در صندوقی آهنین نگهداری میشود که بر روی آن "نه" (توجه به تکرار عدد نه در اساطیر نورس) قفل زده شده است. لاوتین یک شمشیر یا تبر نیست بلکه یک عصای جادوگری است. این عصا توسط لوکی از شاخه گیاه دارواش (Mistletoe – همان گیاهی که لوکی از آن تیری تهیه کرد و بالدر رویینتن (Baldr) را به قتل رسانید.
۳. شمشیر فرِی (Freyr)
برخی معتقد هستند که لاوتین همان شمشیر فری است اما به نظر میرسد که فرِی برادر فریا (Freya) خدای طلوع، تابستان و آب و هوای مساعد شمشیری متفاوت و از جنس پرتوهای خورشید (طلا) در دست میگرفته است.
و اما مشهورترین سلاح خدایان نورس:
۱. پتک ثور یا همان میولنیر (Mjolnir)
معروفترین سلاح در اسطورهشناسی نورس به لطف مجموعه فیلمهایی که درباره ثور ساخته شده است، میولنیر میباشد. همچنین فرم این پتک به شکل نمادی برای افرادی که به ادیان وایکینگها معتقد هستند نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
میولنیر به شکل غرامت در ازای ربوده شدن گیسوان همسر ثور یعنی سیف (Sif) به او تحویل داده شد. ویژگی ظاهری قابل توجه آن کوتاهی دسته است که بر اساس داستانی که از ساخت آن ارائه شده است علت این کوتاهی در حقیقت پرت شدن حواس دورفهای آهنگر هنگام ساخت آن به دلیل شیطنتهای لوکی بوده است.
داستان ساخته شدن پتک ثور
یک روز لوکی طبق معمول به دنبال ایجاد هرج و مرج و دعوا در میان خدایان بود که تصمیم گرفت موی زیبا و طلایی سیف، همسر ثور را کوتاه کند. وقتی خبر این موضوع به گوش ثور زودجوش رسید بسیار عصبانی شده و لوکی را تهدید میکند که تمام استخوانهای بدنش را خرد خواهد کرد. لوکی با التماس از خدای طوفان خواهش میکند که به او فرصتی برای جبران اشتباه خود دهد تا به اسورتالفهیم (Svartalfheim - سرزمین دورفها) رفته و ببیند که آیا دورفهای ماهر قدرت بازگرداندن موهای سیف، حتا زیباتر از قبل، را دارند یا خیر. به این ترتیب ثور به لوکی رحم کرده و به او فرصت جبران میدهد.
با رفتن لوکی به سرزمین دورفها او نه تنها موفق به تهیه موهایی بسیار زیباتر برای سیف شد بلکه دو هدیه بینظیر دیگر از طرف فرزندان آهنگر ایوالدی (Sons of Ivaldi) برای ثور به ارمغان آورد: یکی از این دو هدیه یک کشتی بینظیر بود به نام اسکیدبالدنیر (Skidbladnir) که از قطعات نازک چوب تهیه شده بود که همیشه در جهت باد قرار میگرفت و خدایان میتوانستند آن را تا کرده و در جیب خود قرار دهند، و دومین هدیه گانگنیر است که خطرناکترین و کشندهترین نیزه در میان سلاحهای خدایان نورس بود.
لوکی با بدست آوردن چیزهایی بیشتر از آنچه برای دریافتش به محل زندگی دورفها آمده بود، تصمیم گرفت حقهی دیگری نیز سوار کند. او نزد دو دورف برادر به نامهای بروکر (Brokkr – به معنی آهنگر) و سیندری (Sindri – به معنی پوشیده از جرقه) که هر دو متخصص در آهنگری بودند رفت به آنها هدایایی که فرزندان ایوالدی تهیه کرده بودند را نشان داد و گفت حاضر است شرط ببندد که بروکر و سیندری هرگز قادر نخواهند بود هدیهای که از لحاظ ارزش و قدرت با این سه هدیه (موی سیف، گانگنیر و اسکیدبالدنیر) برابری کند به او بدهند. لوکی به آنها گفت که حتا حاضر است با آنها شرطی ببندد و در صورت شکست آنها میتوانند سرش را از تنش جدا کنند. به این ترتیب این دو برادر شرط لوکی را پذیرفتند.
زمانی که این دو شروع به کار کردند یک مگس (که در حقیقت لوکی تغییر شکل یافته بود) دست سیندری را نیش زده و از شدت درد دورف مجبور به بیرون کشیدن دستش از تنور میشود و چیزی که در حال ساختن آن بود نیمه کاره بیرون میآید. هدیه نیمه کاره سیندری در واقع یک گراز وحشی زنده با موهایی طلایی بود که به او نام گالینبِرستی (Gullinbursti) دادند که در تاریکی میدرخشید و قادر بود از تمام موجودات سریعتر و بر روی آب و هوا بدود.
بعد از خلق گالینبرستی، سیندری قطعه طلای دیگری در آتش قرار داده و برادرش بر آن میدمد، این بار لوکی در غالب مگسی گردن بروکر را نیش میزند ولی در همان لحظه سیندری حلقهای بینظیر از دل آتش بیرون میکشد. این حلقه دراپنیر (Draupnir) نام گرفت که حلقهی خدای خدایان یعنی اودین میشود. هر نه شبانه روز یک بار از این حلقه افسانهای هشت حلقهی طلای دیگر هم وزن با خودش ایجاد میشود.
سپس سیندری این بار تکهای آهن در آتش قرار میدهد و به برادرش اخطار میدهد که بیشتر حواسشان را جمع کنند چون اگر مانند دو مورد قبلی خطایی کنند قطعاً لوکی بر آنها پیروز خواهد شد و آنها باید تمام این وسایل را به او هدیه کنند، در همین حین لوکی در فرم مگس فوراً پلک بروکر را نیش میزند و باعث میشود خون وارد چشم دورف آهنگر برود و به او اجازه دیدن و دقت بر روی کارش را ندهد. با این حال سیندری پتک بینظیری ایجاد کرد، این پتک نه تنها همیشه به هدف میزند بلکه بعد از پرتاب به دست صاحبش باز میگردد. این پتک ولی به دلیل ندیدن بروکر دستهای کوتاه داشت و سیندری معتقد بود که همین موضوع منجر به باخت آنها در شرطبندی با لوکی خواهد شد. در هر صورت این پتک میولنیر یا رعد نام گرفت. برای شرکت در شرط بندی دو برادر ساختههای خود را به لوکی داده و به سرزمین خدایان یعنی ازگارد راهی شدند تا نتیجه شرطبندی را ببینند.
لوکی قبل از دو دورف به نزد خدایان بازگشته و هدایایی که تهیه کرده بود را به آنها ارائه میکند. او موهای جدید سیف و میولنیر را به ثور، حلقه دراپنیر و نیزه گانگنیر را به اودین میدهد و به فرِی هم گراز طلایی یعنی گالینبرستی و کشتی جادویی اسکیدبالدنیر تعلق میگیرد.
خدایان که از هدایای لوکی، مخصوصاً میولنیر که میتوانست نقش مهمی در مبارزه با جاینتها ایفا کند، بسیار خرسند بودند به بررسی هدایا پرداخته و در نهایت نتیجه گرفتند که ساختههای دو برادر سیندری و بروکر با ساختههای فرزندان ایوالدی برابری میکند و لوکی شرط را باخته است و سر لوکی به دورفها میرسد. وقتی دورفها برای بریدن سر لوکی نزدیک میشوند او فوراً تدبیری اندیشیده و کلک دیگری سوار میکند؛ او به دورفها میگوید که شرطبندی روی سر لوکی بوده و نه گردنش، و جدا کردن سر لوکی به معنای بریدن گردنش خواهد بود قانونشکنی است. به این ترتیب بروکر و سیندری به جای سر لوکی به دوختن دهان او بسنده کرده و به سرزمین خود بازگشتند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
همه ی این خدا های دروغین در یونان و روم و اسکاندیناوی یکی یند و درواقع باقیمانده موجودات قبل از ما هستند که خداوند با فرستادن پیامبران به حکمرانی آنها پایان دادند و آنها را به سزای اعمالشان رساندند
اولین بار هم در سومر ظاهر شدند زیرا در دوران نوح نمی توانستند انسان ها را گول بزنند و بعد از توفان نوح که انسان ها پراکنده و متفرق شدند و یواش یواش از یاد بردند اینا تکرار آمدند و انسانیت رو خواستند به تباه بکشند ولی بعد از اومدن پیامبران مخصوصا در دوران ابراهیم و داوود کلا به سزای اعمالشان رسیدند
مگه اصلا این خدا ها وجود خارجی داشتن ؟ ?
ازشون اطلاعی ندارم ?
اتفاقا فلسفه ی متفاوتی پشت این خدایان هست اینها در واقع تغییر یافته سخنان پیامبران الهی در گذشته اند برای مثال هرمس در حقیقت ادریس پیامبر بوده که که سخنان خداوند را به مردم میرسونده و به آنها نوشتن را یاد داده هرچند پس از سالهااا مردم تفکراتشون در این رابطه رو به فساد رفته و احتمالا برای هر ویژگی خدای یگانه خدایی نهاده و هرمس را به درجه خداوندی گمارده اند در آیین میترائیسم در ایران خودمون هم چنین چیزی رو شاهدیم تئوریعی که امروز مطرحه اینه که میترا پیامبری در باستان بوده که در انتها در دیدگاه مردم به مقام خدایی رسیده در دین زرتشت ما نیز در کل اوستا گاهان رو داریم که سخنان خود زرتشت هست و برخی ورود خدایان آریایی به این دین را دیدگاه خود زرتشت نمیدانند هرچند که دیدگاه فاسدی نیست زیرا در این دیدگاه ما هنوز شاهد منزلت خدای یگانه هستیم ک میترا و آناهیتا در مقام پایین تریند در کل هرچی تفاوت در ادیان هست بدلیل تغییراتی که بعدا مردم در آن ایجاد کردند ، یک خدای یگانه داریم برای پرستش و رسیدن به مقام خشنودی او
چقدر داستان میولنیر جالب بود??.
پ ن : توی سریال لوکی هم لوکی یه جا توی تناوب زمان گیر افتاده بود سیف هی میومد میزدش دلیلشم این بود که موهای سیف و بریده بودمیتونه اشاره ی مارول به همین داستانه باشه.
آره
تنها فرقش اینه که سیف داخل mcu همسر ثور نیست
توی کتاب مگنس چیس با شمشیر فرِی اشنا شدم، البته توی کتاب اون شمشیر زنده بود و هم حرف میزد هم تنهایی میجنگید