ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد فیلم شبی که ماه کامل شد - Banner
فیلم و سریال

نقد فیلم شبی که ماه کامل شد – وقتی تروریست ها عاشق می شوند

نرگس آبیار متولد شهر یزد، نویسنده، کارگردان مؤلف و فیلمنامه نویس سینمای ایران کار خود را با نوشتن چند رمان داستانی موفق شروع کرد و بعد از آن به فیلم کوتاه، مستند و سینما روی ...

میلاد خدابنده
نوشته شده توسط میلاد خدابنده | ۱۶ مرداد ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

نرگس آبیار متولد شهر یزد، نویسنده، کارگردان مؤلف و فیلمنامه نویس سینمای ایران کار خود را با نوشتن چند رمان داستانی موفق شروع کرد و بعد از آن به فیلم کوتاه، مستند و سینما روی آورد. نخستین تجربه آبیار در بخش سینما، ساخت فیلم کوتاه داستانی «بن بست مهربانی» بود که با کسب جایزه در بخش بهترین فیلم کوتاه داستانی از جشنواره ستایش توجه‌ها را به خود جلب کرد.در مطلب نقد فیلم «شبی که ماه کامل شد»  به بررسی آخرین اثر این کارگردان می‌پردازیم با ویجیاتو همراه باشید.


ایفای نقش هوتن شکیبا و الناز شاکردوست در فیلم شبی که ماه کامل شد

فیلم «شبی که ماه کامل شد» برنده شش سیمرغ بلورین برای بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد برای هوتن شکیبا، بهترین بازیگر نقش اول زن برای النازشاکردوست، بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فرشته صدر عرفایی، بهترین چهره پردازی برای ایمان امیدواری و در آخر به عنوان برنده بهترین فیلم در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر در صدر قرار گرفت.

فیلم «شبی که ماه کامل شد» به کارگردانی نرگس آبیار و فیلمنامه نویسی او و مرتضی اصفهان، روایت‌گر یک داستان عاشقانه بر مبنای تفکر و تحول انسان، متاثر از ایدئولوژی‌های مذهبی و خانوادگی او تا رسیدن به جنون عشق است. آبیار اینجا هم در مقام کارگردان مؤلف همچون آثار قبلی خود از دریچه نگاه معصوم و زجر کشیده یک زن، روایت گر خشونت، آزار، ظلم و ستم روا شده حول و پیرامون زنان قصه اش شده است.

اما واقعاً  اصرار بر نشان دادن زنان قربانی خشونت به تنهایی کافی است؟ شاید بتوان گفت ترسیم یک الگوی زن با شخصیتی ستم دیده و زجرکش اما بدون کنش اجتماعی لازم، بزرگترین ایراد تامل بر انگیز آثار نرگس آبیاربعنوان یک کارگردان مؤلف است.

لیلای فیلم «اشیاء از آنچه در آیینه می‌بینید به شما نزدیکترند»، بهار «نفس»، الفت «شیار صد و چهل و سه» و اینجا فائزه «شبی که ماه کامل شد» نه تنها همگی از یک درد مشترک اجتماعی رنج می‌برند بلکه در مقابله با آن هیچ قوه ای را به فعل تبدیل نمی‌کنند، در نتیجه هیچکدامشان تبدیل به یک قهرمان کنشگر نمی‌شوند.

به سراغ فیلم میرویم، عشق سر آغاز شروع فیلم «شبی که ماه کامل شد» است. اما چه عشقی؟ عشق با معیارهای نخ نما و الگو گرفته از برخی فیلم‌های ضعیف قبل از انقلاب.

متاسفانه شروع فیلم و ترسیم رابطه عاشقانه بین فائزه و عبدالحمید بسیار عجولانه و غیر قابل باور است، تماشاگر در ابتدای اثر شاهد پلان سکانس‌های متعدد با جامپینگهای بسیار بلند و عجولانه برای رسیدن به ابتدای قصه است، غافل از اینکه ابتدای قصه همان ابتدای رابطه عاشقانه میان فائزه و عبدالحمید بود، اما فیلمساز بدون هیچ پرداختی در شخصیت ها یک عبدالحمید شاعر و نویسنده و یک فائزه بازیگوش و شیطان با ویژگیهای تیپیکال می‌سازد و به یکباره آن‌ها را به دل قصه خود پرتاب می‌کند.

این شتابزدگی و عجله در ابتدای فیلم فرصت تجزیه و تحلیل را از تماشا گر می‌گیرد و کند شدن روایت داستان در ادامه آن، ریتم اثر را از یکنواختی خارج کرده است، گویی کارگردان به ضعف ابتدای فیلم خود پی میبرد و سعی میکند همان عاشقانه ای که باید تا قبل از ازدواج به آن پرداخت میشد را در چند سکانس مثل آب بازی در حیاط خانه و یا حضور آنها در بازار و غیره ... ، پدید آورد. اما نه عشقی ساخته میشود و نه شخصیتی پرداخته و شکل میگیرد.

متاسفانه خانواده فائزه و خانواده عبدالحمید نیز همچون خود آنها پرداخت درستی ندارد، مادر و پدر فائزه بسیار منفعل و بی اراده هستند، برادر او چیزی جز یک فرد سبک عقل و غیر قابل باور در نیامده است. خانواده عبدالحمید اما یک خانواده عصیانگر است، مادر او با بازی فرشته صدر عرفایی و گریم سنگین و چند سکوت بی نظیر و بازی زیر پوستی بسیار قابل توجه و شخصیتی معما گونه دارد، اما عبدالحمید جدایی از خانواده است، او نه بزهکار است و نه طغیانگر، حتی حاضر نمی‌شود خون حیوانی به قربانی ریخته شود، اینکه چرا او با تمام خانواده اش متفاوت است هیچ وقت روشن نمی‌شود.

در سیر داستان عبدالحمید به پاکستان می‌رود، شخصیت و رفتار او تحت تاثیر برادرش عبدالمجید (یا همان عبدالمالک) عوض می‌شود. این روند تحول عبدالحمید عاشق به عبدالحمیدیاغی و عدول از عقاید، می‌بایست مهمترین موضوع جدی و نقطه عطف داستان باشد اما فیلمساز نه تنها به آن نمی‌پردازد بلکه به سادگی و تنها با گریم و گذاشتن ریش برای او از آن می‌گذرد.

عبدالحمید در پاکستان و در خانه برادرش سکونت دارد، فائزه به همراه برادرش شهاب به پاکستان می‌رود و وارد این خانه می‌شود، از این به بعد رد پای کارگردان ملموس تر است، عملکرد دوربین از نگاه فائزه قاب خود را میسازد، حتی در صحنه‌های تروریستی و آنجا که برادران ریگی با اسلحه وارد حیاط خانه می‌شوند، دوربین از تراس طبقه بالا و از نگاه فائزه خشونت حاکم را تلطیف می‌دهد، اکثر صحنه‌های داخل خانه ریگی تمی به رنگ قرمز و گرم دارند، شاید قرمز بدرستی یاد آور خشونت و خونریزی سر کرده گروه تروریستی جنداالله در این خانه باشد.

داستان را ادامه میدهیم، فائزه از خانه فرار میکند و خود را به بازار می‌رساند و از مغازه قصابی به شهاب برادر خود زنگ می‌زند و به او هشدار می‌دهد که در دام یک گروه جنایتکار اسیر شده است، شهاب برای نجات خواهرش به سمت سفارت ایران می‌رود اما قبل از رسیدن به سفارت توسط افراد عبدالمالک ربوده می‌شود.

نما کات میشود، شهاب را پای چوبه دار می‌بینیم، عبدالمالک ریگی خود را به آن محل میرساند، طناب دار را از گردن شهاب باز میکند و از او بابت رفتار افرادش پوزش می‌خواهد! کمی بعد شهاب را در حال خوردن غذا با ولع بسیار می‌بینیم! گویی هیچ اتفاقی نیافته است! عبدالمالک به شهاب میگوید باید رو به دوربین چند دیالوگ بگوید و به او اطمینان میدهد که تمام اینها یک فیلم ساختگی است و بعد از آن نه به او کار دارند و نه به خواهرش، شهاب براحتی باور میکند!

انگار نه انگار که خواهرش به او هشدار داده بود با یک گروه بسیار خطرناک طرف است، گویی به کل فراموش کرده است که لحظه پیش او را به شکلی ربوده بودند و بر گردنش طناب دار آویخته اند. این منطق رفتاری و شخصیتی پردازی شهاب از دل فیلمنامه در نوع خود یک فاجعه به تمام معنا است.

در نیمه اول فیلم عبدالحمید را در حال غذا دادن به تمساح‌ها دیدیم، او لاشه‌های مرغ را به سمت تمساح‌ها پرتاب میکرد و به آنها غذا میداد، جای دوربین و بتصویر کشیدن رفتار عبدالحمید نشان از یک قساوت قلب در او میداد. کارگردان به ما میگوید که در ذات عبدالحمید چنین قساوتی نهفته است اما عشق او به فائزه در نیمه نخست فیلم در آن سوی ترازو کمی سنگینی میکرد.

عشق بعنوان نماد انسانیت و خشونت نماد و خوی حیوانی (برگرفته از شرایط خانواده) هر دو وجود دارند اما مهم این است که تحت چه شرایطی قرار گیرد تا انسان بودن بر حیوان بودن قالب شود.

در ادامه عبدالمالک ریگی به عنوان سر کرده گروه تروریست موفق تر از فائزه عمل میکند، اینکه چگونه موفق تر عمل میکند به هیچ وجه در فیلم نشان داده نمیشود، عبدالحمید عشق را فدای ایدئولوژی مذهبی خود میکند، در سکانس پایانی عبدالحمید و فائزه در یک قاب روبروی هم قرار میگیرند، فائزه او را بخوبی شناخته است و از او گله می‌کند و برای مرگ برادرش ضجه و زاری سر می‌دهد، دوربین اینجا باید با غم فائزه همراه شود اما ابدا طرف او را نمی‌گیرد، اینجا دوربین و کارگردان ناخواسته همراه اصلی عبدالحمید شده اند، بعد از اینکه عبدالحمید ماموریت خود را با موفقیت پشت سر می‌گذارد باز هم دوربین همراه او کار میکند و در نمای بعدی غم عبدالحمید و چنباتمه زدن او در تراس را به تصویر می‌کشد. گویی مخاطب باید با غم او همراه باشد و نه با تقدیر و سرنوشت فائزه!

الناز شاکردوست در کنار دختر بلوچ در فیلم شبی که ماه کامل شد

متاسفانه از ابتدای فیلم تا انتهای آن کمتر قاب منطقی و درستی را می‌توان در دوربین سامان لطفیان پیدا کرد، از دوربین پر تنش، روی دست و سرسام آور ابتدای فیلم گرفته تا عملکرد آن در میانه و انتهای اثر و همراه بودن با طرف جنایت.

در واقع ضعف فیلمنامه و نداشتن شخصیت پردازی درست و حساب شده بر پایه منطق بعلاوه فیلمبرداری پر نقص، ضربه‌های اساسی به فیلم و سوژه مناسب اثر زده است، اما واقعاً چه عاملی باعث موفقیت فیلم در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر شده است؟

بنظر میرسد انتخاب همین سوژه ناب و تفاوت آن با بسیاری از فیلم‌های سینمای آپارتمانی و داستان‌های مشابه به هم، تنها دلیلی است که داوران جشنواره به آن رو کرده و معطوف آن شده اند.

اما اگر از همه این ضعف‌ها و کاستی‌ها بگذریم و به نیمه پر لیوان هم نگاهی بیندازیم میتوان به جسارت کارگردان برای ورود به یک موضوع حساس تروریستی، سیاسی و اجتماعی اشاره کرد که در نوع خود قابل تقدیر است، البته نباید از بازی خوب هوتن شکیبا و بازی متفاوت النازشاکردوست نسبت بازی‌های قبلی او غافل شد، و از همه مهمتر نشان دادن مستند گونه خطه بلوچستان و خون گرمی مردم آن دیار (هر چند که آبیار نتوانسته آنطور که شایسته بود عمل کند) به خودی خود قابل تحسین و ستودنی است.



پرسش‌های متداول در مورد فیلم شبی که ماه کامل شد:

داستان فیلم شبی که ماه کامل شد درباره چیست؟

فیلم شبی که ماه کامل شد به کارگردانی نرگس آبیار و فیلمنامه نویسی او و مرتضی اصفهان، روایت‌گر یک داستان عاشقانه بر مبنای تفکر و تحول انسان، متاثر از ایدئولوژی‌های مذهبی و خانوادگی او تا رسیدن به جنون عشق است.

چه کسانی در فیلم شبی که ماه کامل شد ایفای نقش کرده‌اند؟

هوتن شکیبا و الناز شاکردوست دو ستاره فیلم شبی که ماه کامل شد هستند که ماجرای این اثر حول محور آن‌ها می‌چرخد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (14 مورد)
  • Ehsan Hamidzad
    Ehsan Hamidzad | ۵ مهر ۱۳۹۹

    با حفظ احترام نقد تان در مورد این فیلم زیبا به طور خاص فاجعه بود
    تشکر

  • روح
    روح | ۲۴ شهریور ۱۳۹۹

    فقط اون قسمت نقد شما درست بود که گفتید تاثیر عبدالمالک بر عبدالحمید بدرستی نشان داده نشد کالا مابقی ایراد ها بخاطر ماجرای اتفاق افتاده در واقعیت هست اون ها رو نمیشه باب میل تغییر داد داستان اون جوری بوده

  • فائزه
    فائزه | ۲۶ اسفند ۱۳۹۸

    سلام فیلم بسیار زیبایی از لحاظ ساختاری بود....وسرتاسر غم ...البته غم زندگیشون مربوط به خودشون بود و به فیلمنامه ربطی نداشت واقعا باید آفرین به این بازی بازیگران گفت....آدم بعد از فیلم خیلی به فکر فرو میره

  • Nazila parvaneh
    Nazila parvaneh | ۲۹ آذر ۱۳۹۸

    مزخرف ترین ،وحشی ترین فیلمی بود که دیدم ، پر از منفی گرایی، ترویج ادم کشی ، نداشتن حق زندگی برای زن و مادربودن و همسر بودن ، پر از دادو بیداد خشونت، اسلحه ، فقر ، ازدواج های سرسری و و و .....
    و یک جاهایی تبلیغ زیبایی چشم های شاکر دوست که به نظرم شاکر دوست هیچ زیبایی خاصی نداره و تمامی اینا فقط بزرگ جلوه دادن و .. هست
    اقا و خانم کارگردان متاسفم برای اینکه اینترنت را هدر دادم و فیلمی بسیار منفور دیدم

    • Vpink
      Vpink | ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

      با این روحیه و دیدگاهی که دارید به شما کارتون باب اسفنجی رو پیشنهاد میدم ....بهتره روحیه شکننده تون رو درگیر این ماجراهای واقعی و ملموس که در جوامع مسلمان از جمله عرب و فارس دیده میشه نکنید .

  • سهیلا
    سهیلا | ۷ مهر ۱۳۹۸

    جالبه حتی یه نفر هم نگفته فیلم خوب بود و این ها دیگه زیاده خواهی از یه فیلم با مدت زمان محدوده. شماها همونایی هستین که با فیلمایی که همش تو معتاد و کتک کاری نشون میده به به چه چه میکنید برید بابا همتون شدید منتقد
    ما مردم عادی دوست داشتیم. شما منتقدین راست میگین بجای حرف زدن چهار تا فیلم بسازین ببینیم خودتون چه کاره اید. فقط حرف میزنین سردسته تون هم اون فراستیه روانیه

  • حیین
    حیین | ۱۸ مرداد ۱۳۹۸

    رفتیم سینما ،نیم ساعت اولش که همش تو شکم هم بودن، بعدش تازه داستان درست حسابی شد، خیلی سوژه های باحالی انتخاب میکنه،
    نویسنده است خودش چون
    ولی یک سری نقد هاتون بهش وارد بود
    کلا امیدوارم موفق باشه حیله همچین کارگردان هایی کار کم بسازند

  • M & M
    M & M | ۱۸ مرداد ۱۳۹۸

    متن شما متاسفانه اسمش نقد نیست. صرفا تعریفی است سطحی از فیلم. اصرار بر پیچیده‌گویی نباید داشته باشید که در نگارش سم است و این سم به مرور خودش را نشان می دهد. برای نمونه خطاب دادن آبیار به عنوان یک کارگردان مولف حرف خنده داری است یا دوربین پرتنش عبارت بی‌معنی است که صرفا مثل سایر اجزای یادداشت شما مثل یک شی تزئینی بوده و بس.

    نقد یعنی تشریح
    یعنی جزء به جزء بررسی کردن عناصر
    یعنی اگر ذهنیتی برای ادامه نگارش مطلب ندارید نباید داستان را تحلیل کنید

    نویسنده جوان لطفا سواد سینمایی خودتون رو با مطالعه فراوان بیشتر کنید و صد البته تیترهای هوشمندانه‌تر انتخاب کنید نه کلیک خور.

    • میلاد خدابنده
      میلاد خدابنده | ۱۸ مرداد ۱۳۹۸

      از اینکه نظری سازنده دادید ممنونم ...

  • رها
    رها | ۱۸ مرداد ۱۳۹۸

    پس نقد اون منتقد معروف سینمای ایران درست بود

  • فیلم دوست
    فیلم دوست | ۱۷ مرداد ۱۳۹۸

    یک فیلم درام-تریلر که کمتر در سینمای ایران بدان پرداخته شده (چراکه فیلم نامه و اجرا به هماهنگی بالایی نیاز دارد) و با محوریت درامی که روابط افراد در ان به سرنوشتی ناگریز روانه میشود . قربانیان اصلی نیز زنان و خردسالان و کهنسالانی هستند که ظاهرا ناخواسته درگیر درام - تریلر موضوع فیلم میشوند .
    تا اینجا به عوامل این فیلم بابت ساخت میتوان نمره قبولی برای ادامه کار در این ژانر با پرداخت دقیقتر و با دانش بیشتر داد.

    • میلاد خدابنده
      میلاد خدابنده | ۱۸ مرداد ۱۳۹۸

      جسارت و جرات کارگردان برای ورود به موضوع های حساس و چالشی در یک ژانر خاص قابل تقدیر است، اما به فرمایش درست شما: با پرداختی دقیقتر و با دانشی بیشتر....

  • ...KIAN...
    ...KIAN... | ۱۷ مرداد ۱۳۹۸

    نیم ساعت از فیلم که با یه اروتیک مشمئزکننده گذشت...انقد لوس بود که همش بخودم میگفتم کاش بلیط برا یه فیلم دیگه میگرفتم.
    این فیلم مث لاحاف چهل تیکه ای بود که اجزاش هیچ همخونی با هم نداشتن...
    فیلمساز میخاست یه ذره از فیلم هندی برداره, یخورده از MADMAX, یکم از sicario, یکمم از فیلم های کالت و نتیجش این آش شوریه که دیدیم.
    تو فیلمنامه هم با عقبه ادبی که از فیلمساز سراغ داریم میتونس بهتر از این باشه.
    فیلمساز حتی کلاژ کردن هم {که کار خوبی نیس} رو بلد نیس........اونوقت شما بهش میگید مولف.

    • میلاد خدابنده
      میلاد خدابنده | ۱۸ مرداد ۱۳۹۸

      کاملا با شما موافقم، یک وقت هایی همین نکته ها، ایراد ها و ضعف ها خودشون شاخصه های کارگردان میشن و تکرار این اشتباه ها باعث میشه بهشون بگن مولف...
      مولف بودن گاهی به معنای خوب و بی ایراد بودن آنها نیست

مطالب پیشنهادی