مالکیت عمومی سوپرمن، بتمن و واندر وومنِ دیسی به چه معناست؟
مرگ پس از خروج از چتر کپیرایت؟
وبسایت Variety چندی پیش در نوشتاری با عنوان «زمانی که کپیرایت سوپرمن و بتمن در عرض یک دهه منقضی شود، آیا یک کریپتونایت برای دیسی خواهد بود؟» نگاهی به وضعیت کاراکترهای دنیای دیسی انداخت. این ماجراییست که این روزها بحثهای داغی پیرامونش شکل گرفته است. پس از پابلیک دامین شدن شماری از شخصیتهای سرشناس همچون وینی پو و دوستانش، میکی موس، شرلوک هولمز، تنتن و ملوان زبل، چندان دور نخواهد بود تا برخی از کاراکترهای پرآوازهی دیسی همچون سوپرمن، بتمن و واندر وومن نیز در مالکیت عمومی قرار بگیرند.
به طور دقیقتر، سوپرمن و لوئیس لین در سال ۲۰۳۴، بتمن در سال ۲۰۳۵، جوکر در سال ۲۰۳۶ و واندر وومن در سال ۲۰۳۷ از چتر کپیرایت بیرون میآیند. در مقالهی Variety اشاره میشود که تعداد بسیاری از آثاری که بر اساس این شخصیتها ساخته شدهاند آماده خواهند بود تا به محض این که قانون اجازه داد عرضه شوند؛ از خود کمیکها گرفته تا حتی فیلمهای سینمایی. چنین چیزی برای رابین هود و دراکولا نیز پیشتر رخ داد. میتوان به سادگی دنیایی را تصور کرد که تماشاچیان در آن واحد بتوانند بین فیلم Superman Rising کمپانی برادران وارنر، Tale of the Superman یونیورسال و Superman and Friends دیزنی انتخاب کنند.
با این وجود و بر اساس گفتهی پژوهشگران حقوقی، پیامد برداشته شدن چتر کپیرایت از این کاراکترها نه آن چنان برای دیسی وحشتناک خواهد بود و نه برای دیگر آفرینندگان چندان جذاب. قانون چندین گاردریل در مسیر قرار داده است تا از پر شدن بازار از نمونههای مشابه نمادهای یکسان جلوگیری کند. دلیل آشکارترش آن است تا مخاطبان و مشتریان با کپیهای یکسان دچار اشتباه نشوند. در بهترین سناریو، چنین اتفاقی میتواند منجر به پیدایش دورانی باشد که در آن نوسازیهای خلاقانه به شکل قانونی اجباری شوند.
این که سوپرمن وارد مالکیت عمومی میشود به این معنا نیست که میتوانید بروید و کمیک خودتان از سوپرمن را بنویسید. به این معناست که شما ممکن است بتوانید از کاراکتر سوپرمن در داستان خودتان استفاده کنید بدون این که چیزی که به دیسی تعلق دارد را نقض کنید.
برایان فرای، پرفسور کالح حقوقی روزنبرگِ دانشگاه کنتاکیاز دیدگاه تئوری، قانون کپیرایت هدفی عادلانه و مفید دارد تا مطمئن شود که زحمت هنرمندان توسط موجودیت دیگری به عنوان اثر خودشان به فروش نرود. در طول زندگی هنرمند و سپس ۷۰ سال دیگر (یا برای آثار شرکتی، ۹۵ سال پس از انتشار) حقوق ساختهشان متعلق به خودشان است. برای این که نمایانترین نمونه را بیان کنیم باید گفت که برای همین دیسی نمیتواند به سراغ مرد عنکبوتی برود. هر چند یک تفاوت بزرگ شمارهی ۱۵ کمیک Amazing Fantasy را از شخصیت اسپایدرمن که شناختهشده و پرهوادار است سوا میکند.
قانون کپیرایت از چیزهایی نگهداری میکند که در مدیوم بیانیِ ملموسی ثابت هستند، پس به طور سنتی، این یعنی یک عکس، یک نگارگری، یک تندیس، یک اپیزود از سریال، یک کمیک بوک، یک رمان. ایدهی محافظت از کاراکترها از دل این بیرون کشیده شده است، ولی میتواند کمی مبهم باشد. شماری پروندهی حقوقی داریم که میگویند که شخصیتهایی که در طی شمار بسیاری از آثار به خوبی تعریف شدهاند میتواند تحت محافظت قرار بگیرند، چیزهایی به مانند جیمز باند، شرلوک هولمز، راکی. جیمز باند نوشیدنیاش را به شکل مشخصی دوست دارد، به شکل مشخصی لباس میپوشد، دیالوگهای مشخصی میگوید، و از این، یک کاراکتر شناختهشده داریم که میتواند توسط کپیرایت پاسداری شود.
الکساندرا جین رابرتز، پرفسور حقوقی و رسانهای دانشگاه نورتایسترنچون که این پروسهای انباشتیست که در طول زمان رخ میدهد، پس این دست کپیرایتها به تدریج منقضی میشوند. مفهوم سوپرمن بسیار پیش از نقطهضعفش نسبت به کریپتونایت یا توانایی پروازش در دسترس قرار میگیرد، واندر وومن یک سال پیش از کمند راستیاش در دسترس است و غیره. برای همین در هر پرونده از مالکیتهای معنوی، با اساسی مورد به مورد و بخشهایی خاکستری روبهرو هستیم که باعث میشود تا شاید دقیقتر بپرسیم که چه چیزی را میتوان استفاده کرد؟ و در مورد پروتکلهای استودیویی، چه چیزی امکان بالای اتفاق افتادن دارد؟
هر پاسخی بیشتر به تفاوت بین یک کپیرایت (که از آثار نوآورانه نگهداری میکند) و یک تریدمارک (که از اصطلاحات و شمایلنگاری محافظت میکند که برند یک کسبوکار را تشکیل میدهند) وابسته است. یک تریدمارک تاریخ انقضایی ندارد و اساساً این کاربرد را دارد تا جلوی شرکتهایی که میخواهند ساختههای خود را به عنوان ساختهی شرکت دیگر جا بزنند را بگیرد.
این که از شخصیتی که کپیرایت شده است استفاده کنید یک چیز است، برای نمونه، میکی موس یا سوپرمن یا واندر وومن در یک داستان دیگر. این که از این کاراکترها جوری استفاده کنید که باعث شود تا به مخاطب دربارهی خاستگاه محصول چیزی القا کند یک مورد کاملاً متفاوت است. هر چه نزدیکتر به این شوید تا کاری کنید که مخاطب تصور کند که منبع هر چیزی که تولید میکنید دیزنی یا دیسیست، احتمال بیشتری وجود دارد که از منقطهی کپیرایت به سمت تریدمارک حرکت میکنید.
برایان فرایبرای استودیویی که امید دارد تا بتواند بلاکباستر بزرگ آتی را بسازد، این یک مانع خواهد بود. هر کسی که تلاش کند تا روی بخشهای شناختهشدهی سوپرمن تأکید کند باید از همان چیزهای شناختهشدهی او کاهش دهد. قانون، استفاده از برجستهترین حدود فاصل یک ایده را تشویق میکند، از چهارچوب کلیاش بیش از چیزی که درونش قرار گرفته است. این باعث میشود تا فضای آزادی برای شخصیتها ایجاد شود تا کمتر با بیوگرافیشان و بیشتر با شمایلشان شناسایی شوند. برای مثال، دراکولا به عنوان یک خونآشام با تواناییهای بسیار نیرومند تصور شده است؛ هر چیز دیگری به سازنده مربوط میشود تا بتواند این کاراکتر را در ژانرها، حالوهواها و حتی خطوط نژادی گوناگون قرار دهد.
مردم به گونهای رفتار میکنند که انگار نگارشهای اخیر میکی موس که هنوز بخشی از مالکیت عمومی نیستند ممنوعه به شمار میآیند، در حالی که من ۱۰۰٪ مطمئن نیستنم که این چیزیست که قانون ایجاب میکند.
الکساندرا جین رابرتزجوری که کپیرایت عمل میکند میگوید که شما تنها میتوانید تا جایی ادعای مالکیت کپیرایت کنید که چیزی که مدعیاش هستید یک المان اورجینال است، از جنبهای برجسته. آیا کاراکترهای متعاقب میکی از [نگارش] کشتی بخار ویلی متفاوت هستند؟ بله. اما آیا آن اندازه متفاوت هستند، که تازهها را نخواهید شناخت؟ بزرگترین فرقها این هستند که او رنگیست، دستکش و پیراهن قرمز دارد، آنها المانهایی نیستند که واقعاً ارزش کپیرایت داشته باشند. به گمانم، اینها حاشیهایاند. میکی به طور مشخص به گونهای یک بُعدیست. واندر وومن و سوپرمن، میزان قابل توجهی داستان پسزمینه، المانهای افزودهای که در طول سالها اضافه شدهاند دارند.
برایان فرایفرای یک مسیر ممکن رو به جلو را در یک مورد پژوهی از سال ۱۹۷۸ به تصویر میکشد که در آن دیزنی اقدام قانونی در برابر گروه ایر پایرتز انجام داد. این گروه از میکی موس برای اهداف طنز بهره میبرد و نمادی از فرهنگ همگانی آمریکانا را با استفاده از مواد مخدر و بد دهنی خراب میکرد. بحث دیزنی این بود که چنین چیزی به اعتبار شرکت آسیب میزند. دادگاه اعلام کرد که ایر پایرتز کپیرایت فعال آن زمان میکی موس را نقض کردهاند و مدعیات دیزنی دربارهی تریدمارک قابل بحث است. ولی امروز که دیگر کپیرایت مشکلی ایجاد نمیکند، این پرونده به سود ایر پایرتز به پایان میرسید؛ چرا که تنها از تصویر میکی در زمینهای که آشکارا از آن کاراکتر توسعهیافته متفاوت بود استفاده کردند.
اکنون، میتوان چیزی مشابه را با سوپرمن و واندر وومن انجام داد؟ احتمالش هست! اگر کاری کنید که شبیه به شخصیتهای کهنه باشند، یا به شیوهی خودتان بکشیدشان.
برایان فرایواندر وومنی که در یک آمریکا در جهانی موازی صلحبان دولتیست چگونه خواهد بود؟ سوپرمنی که کارآگاه هاردبویلد نوآر است چه؟ شخصیتهایی که میشناسیم میتوانند در مسیر کهکشان بیکرانی از بازنویسیها، ریمیکسها و واسازی قرار بگیرند.
قانون کپیرایت برای این است تا به اندازهی هنرمندان برای عموم مردم هم سودمند باشد، افرادی که از این دست آثار لذت میبرند و میخواهند عادلانه به آنها پرداخت شود. طراحی فراگیر به گونهایست تا انقضای این کپیرایتها به سود گروههای مستقل و کوچکتر باشد. آنهایی که به دنبال این هستند تا کاری کاملاً متفاوت یا حتی وارون نمادهای ثابتشده انجام دهند.
برای استودیوهای شرکتی بزرگ، عدم نقض تریدمارک به این معنا خواهد بود که به اندازهای بین خودشان و سوپرمنی که میشناسیم فاصله بیندازند که شاید توجه مخاطبان به اندازهای که به آن امید دارند نباشد. ولی خالقانی که علاقهی وافری به استفاده از این بلوکهای پایهای روایی دارند (عملاً استفاده از ابرقهرمانان همچون شخصیتهای افسانهای امروزی که اکثراً به این شکل هم تبلیغ میشوند) میتوانند با این آزادی تازه چیزی کاملاً نو پدید آورند.
تصور این است که این چیزها تقلبی یا کپیشده به نظر میآیند یا احساس میشوند. اما با Winnie the Pooh: Blood and Honey و میکی موس دیدیم که یک عطشی برایش وجود دارد؛ افرادی که دربارهاش کنجکاو هستند. مردم دربارهی احتمال انجام چیزهای متفاوت با شخصیتهایی که میشناسند هیجانزده میشوند، برای همین حدس من، و شاید امیدم، این است که استودیوها کارهای نوآورانهتری انجام بدهند، گزینشهای جالبتری داشته باشند. چیزها را دگرگون کنند، کمتر شبیه به یک کپی و بیشتر همچون یک اشارهی کنایهدار باشند.
الکساندرا جین رابرتز
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.