چرا حاضر نیستم دوباره The Last of Us 2 را تجربه کنم؟
The Last of Us 2 بیچون و چرا یکی از مهمترین بازیهای نسل است. البته نه به این خاطر که گرافیک بازی چشمها را خیره میکند یا گیمپلی آن در تکامل یافتهترین سطحی است که ...
The Last of Us 2 بیچون و چرا یکی از مهمترین بازیهای نسل است. البته نه به این خاطر که گرافیک بازی چشمها را خیره میکند یا گیمپلی آن در تکامل یافتهترین سطحی است که انتظار داشتیم. نه، بازی قصه غیرمنتظرهای را روایت کرد که هیچکس پیش از عرضه، قادر به حدس زدنش نبود. حتی برای توجیه پایانبندی بحث برانگیزش نیز دلایلی منطقی ارائه میکرد که اگر کلید احساسات خود را خاموش نکنید، طبیعتا درک درست آن مشکل میشود. با تمام این تفاسیر اما وقتی بازی را تمام کردم، واقعا میلی به شروع دوبارهاش نداشتم. نه اینکه بازی ارزش تکرار نداشته باشد. اتفاقا وقتی که The Last of Us 2 تمام شد، فهمیدم که به یک سری از جزئیات بیتوجه بودم و در اینترنت سعی کردم اشکال کار خودم را جبران کنم. اما نه، حاضر نیستم یک بار دیگر بازی را از اول تجربه کنم.
اشتباه نگیرید، من The Last of Us 2 را برخلاف بسیاری از گیمرها، واقعا دوست داشتم. طبیعتا نه به اندازه نسخه اول اما در حد و اندازه خودش، از The Last of Us 2 نیز لذت بردم. با این حال، شنیدن قصه The Last of Us 2 واقعا تجربه دردناکی است و این دردناک بودن بیش از حد، شاید مانع از این شود که شما بتوانید دوباره پای بازی بنشینید و داستانش را از نو بشنوید. البته قضیه فقط به همین مورد ختم نمیشود. در ادامه بیشتر به جنبه احساسی این قضیه میپردازم اما بعد از آن، در مورد دلیل اصلیم برای مطرح کردن این موضوع و پاشنه آشیل قصه بازی صحبت میکنم. البته ناگفته نماند که این متن حاوی اسپویل بخشهای مهمی از داستان بازی میشود. بنابراین، اگر The Last of Us 2 را هنوز تجربه نکردید، پیشنهاد میکنم متن را بوکمارک کنید و بعدا به سراغش بیایید.
یک تراژدی بزرگ
نمیدانم تا حالا از نزدیک شاهد مرگ عزیزانتان بودهاید یا نه. این لحظات به قدری دردناک هستند که بعد از دیدنشان، شاید برای مدتها آرزو کنید که ای کاش، راهی برای پاک کردن حافظه وجود داشت. با این حال، بیایید تصور کنید که همین تصاویر دردناک، هر شب در خوابتان عین یک فیلم سینمایی تکرار شوند. چه حسی خواهید داشت؟
به نظرم، این حسی است که واقعا با دیدن دوباره و دوباره مرگ جوئل نیز میتواند به شما دست دهد. زمانی که بازی را شروع کردم حدسهایی میزدم که احتمالا ابی، دنبال جوئل میگردد. اما نمیخواستم این موضوع را باور کنم. با این حال، وقتی که دیگر مطمئن شدم قضیه جدی است و نیل دراکمن حاضر به قربانی کردن جوئل شده، دیگر نمیتوانستم آرام باشم. بعد از آخرین ضربه ابی به سر جوئل، دسته را روی زمین گذاشتم، مدتی با انگشتانم چشمم را محکم فشار دادم و کنسول را خاموش کردم.
دیگر نمیتوانستم پا بازی بنشینم. احساس میکردم یکی از عزیزترین افرادی که میشناسم، جلوی چشمانم سلاخی شده و هیچ کاری از دستم برای نجاتش برنمیآمده. حس به دردنخور بودن داشتم. برای همین بیخیال ادامه دادن بازی شدم و تصمیم گرفتم که فردا ادامه قصه را بشنوم. تقریبا مطمئنم که در تجربه این موضوع تنها نیستم و قطعا شمایی هم که دارید این متن را میخوانید، تک تک واژههایی که استفاده کردم را درک میکنید. چندین دلیل برای این اتفاق وجود دارد. ما یک بازی کامل را در کنار جوئل بودیم، ۴ فصل را با او پشت سر گذاشتیم و تراژدی غمانگیز زندگیش را با تمام وجود حس کردیم.
جادوی ناتیداگ در امر شخصیت پردازی، باعث میشد که جوئل را مثل یک شخصیت واقعی ببینیم؛ مثل یک بازیگر محبوب، مثل یک عضو خانواده. به عبارتی ما وابسته جوئل بودیم و اگر در آخرین لحظات The Last of Us به جایش جلوی الی میایستادیم، قطعا همان دروغی را میگفتیم که از زبان او شنیدیم. بله، جوئل را شاید بتوان مهمترین کاراکتر تاریخ بازیهای ویدیویی از نظر شخصیتپردازی دانست. اگر قبول ندارید، برایم کامنت بگذارید و بگویید که مرگ کدام شخصیت تا این حد تحت تاثیرتان قرار داده؟
ما در طول این سالها دزمند مایلز را در قسمت سوم Assassin's Creed از دست دادیم، شاهد مرگ لی در سری بازیهای واکینگ دد بودیم و از همه سختتر، این جان دادن آرتور مورگان بود که در انتهای Red Dead Redemption 2 قلبمان را به درد آورد. اما واقعا مرگ این کاراکترها به اندازه صحنه از دست دادن جوئل دردناک بود؟ به نظرم، ما با پدیده مرگ کاراکترهای محبوبمان بیگانه نبودیم، اما این شخصیت پردازی متفاوت جوئل بود که باعث شد مرگش تا این حد تاثیر گذار باشد. ناگفته نماند که این سکانس دلخراش را در دقایق ابتدایی بازی دیدیم، نه در آخرین لحظات.
خود این موضوع فاکتور مهمی است. شما پس از مرگ جوئل، فقط میخواهید بدانید که پایان بازی به کجا ختم میشود. آیا الی انتقامش را میگیرد یا خودش در این راه کشته میشود؟ اما در نهایت ناتیداگ پاسخی جلویمان گذاشت که انتظارش را نداشتیم. جلوتر به این موضوع بیشتر میپردازم اما به نظرم همین مرگ زود هنگام جوئل یکی دیگر از دلایلی است که دوست ندارم دوباره بازی را از اول شروع کنم. چرا که حالا میدانم قصه بازی قرار است به چه چیزی ختم شود و به خاطر این موضوع، دیگر حاضر نیستم نظارهگر له شدن سر جوئل با چوب گلف باشم.
دردناکترین فلشبک تاریخ!
زمانی که بازی را تمام کردم، میخواستم ببینم که احساس دیگران در مورد لحظات مهم بازی چیست. برای همین سراغ یوتیوب رفتم و چندین ویدیو از ریاکشن گیمرها و استریمرهای مختلف دیدم. تقریبا نتایج یکسان بود. همه داشتند به خاطر مرگ جوئل اشک میریختند و دوست داشتند سریعتر به ابی برسند. اما چیزی که نظرم را جلب کرد، ریاکشنی بود که موقع نوشته شدن عبارت «Seattle Day 1» در صورت آنها دیدم. همه از این شوکه شده بودند که بازی با یک فلشبک، همه چیز را ریست کرده و حالا مجبور شدهاند با فردی که از او متنفرند، داستان بازی را از سمت دیگری بشنوند.
این اتفاقی است که برای من هم افتاد. افرادی که من را از نزدیک میشناسند، میدانند که چقدر از تکرار بدم میآید. بازگشت به روز اول سیاتل هم برایم دقیقا چنین حسی را داشت. اما برعکس بسیاری، از تجربه بازی با ابی متنفر نبودم. میدانستم که ناتیداگ این کارش را بیهوده انجام نداده. حدسم نیز درست بود. نمیگویم بینقص، اما ناتیداگ به خوبی قصه ابی را جلو برد و کاری کرد با او نیز همذات پنداری کنم. حقیقتا مرگ از دست دادن پدر در شرایط عادی نیز سنگین است. چه برسد به پدری که آخرین بازمانده خانواده شما، در جهانی آخرالزمانی باشد.
نمیشود به ابی نیز حق نداد. خودتان را جایش بگذارید. اگر پدر خودتان با قساوت تمام کشته شود، چه حسی پیدا میکنید؟ این سوالی است که اگر با صداقت به آن پاسخ ندهید، نمیتوانید پایانبندی بازی را درست درک نکنید. شاید از این جملهام خوشتان نیاید، ولی پایانبندی The Last of Us 2 بهترین چیزی بود که نیل دراکمن میتوانست بنویسد. البته این جا باید یک پرانتز باز کنم؛ من هم با رویهای که بازی برای رسیدن به این پایانبندی در پیش میگیرد، مشکل دارم. اصلا دلیل اصلیام برای اینکه حاضر نیستم دوباره بازی را شروع کنم نیز به همین موضوع برمیگردد.
The Last of Us 2 تلاش میکند در عرض چند ساعت، ما را با تمام جنبههای شخصیتی ابی آشنا کند. البته این کار را هم در چهارچوب قصه اصلی انجام نمیدهد. بلکه سعی دارد با مراحلی که قصهشان بیشتر شبیه داستانکهای مراحل فرعی بازیهای بزرگ است، به مخاطب بفهماند که ابی را نیز باید درک کرد. طبیعتا این درخواست بزرگی است و هر مخاطبی آن را نمیپذیرد. خصوصا اینکه جوئل به دست همین شخصیت کشته شده و همه از آن متنفرند. پس بیجا نیست که بپرسیم چرا ما باید با این کاراکتر همراه شویم و نظارهگر قوس شخصیتیاش باشیم؟ پاسخش سادهاست؛ سرنوشت الی در گرو تماشای بخش داستانی ابی است. داستانی که در نهایت به ضعیفترین شکل ممکن میخواهد به ما نشان دهد که جوئل و ابی شباهت زیادی به هم دارند.
بازی در نهایت به نتیجهای که میخواهد میرسد اما واقعا این برای مخاطب کافی نیست. به هر حال، همانطور که پیشتر هم اشاره کردم ما یک بازی کامل را در کنار جوئل و الی بودیم و زوایای شخصیتی مختلف هر دوی آنها را کاملا میشناسیم. اما ابی کاراکتری است که صرفا در نیمه دوم The Last of Us 2 سر و کلهاش پیدا میشود و بازی فرصت کافی برای نمایش تمام جوانب شخصیتش را ندارد. اما این بزرگترین گناه بازی نیست. بیایید تصور کنیم که بازی به هدفی که دنبال میکرده رسیده. در دنیایی موازی، ابی شخصیتی است که ما به اندازه جوئل دوستش داریم و حاضر نیستیم که الی او را بکشد. اما آیا الی نیز قصه ابی را تمام و کمال شنیده؟ مسلما نه.
بخش ابی را از بازی حذف کنید و تمام وقایع The Last of Us 2 را فقط از چشم الی ببینید. آن وقت، همچنان حس تنفر وجود دارد و دوست داریم در انتها، سر شخصی که جوئل را کشته از تنش جدا کنیم. بزرگترین اشتباه نویسندگان بازی در این است که برای نظر دو کاراکتر مهمش احترام قائل نیست و طوری رفتار میکند که انگار الی و ابی از داستان زندگی یکدیگر باخبرند. در صورتی که واقعا اینطور نیست. نه الی میداند که ابی چه چیزهایی را پشت سر گذاشته و نه ابی از حال و روز الی بعد از مرگ جوئل خبر دارد. این دو در طول جریان بازی، فقط سه بار یکدیگر را میبینند و فرصتی برای شناخت هم ندارند. اما یک دفعه و در مهمترین لحظه بازی ابی، الی را یاد جوئل میاندازد و تصمیم به این حساسی میگیرد. طبیعتا اگر جای الی بودیم واقعا نمیتوانستیم چنین تصمیمی بگیریم. چون الی در طول وقایع The Last of Us 2، حتی یک دستنوشته هم از ابی نخوانده بود که بخواهد با او در سکانس آخر همذاتپنداری کند.
به جای این، بازی بیننده را قاضی قرار میدهد که قصه هر دو طرف را شنیده و میتواند تصمیم درست را بگیرد. اما متاسفانه بازی به حکم این قاضی هم اعتنا نمیکند و تصمیمی را از جانب الی میگیرد که با منطق جور در نمیآید. این بزرگترین ایراد روایت The Last of Us 2 به حساب میآید. طوری که باعث میشود بخش ابی کاملا بیارزش به نظر برسد و شما احساس کنید که بدون تجربه آن چند ساعت نیز الی میتوانست چنین تصمیمی در لحظه آخر بگیرد. برای همین هم هست که حاضر نیستم دوباره پای بازی بنشیم. مهم نیست که چقدر تجربه بخش داستانی ابی خوب بوده. مهم این است که بعد از تمام کردن The Last of Us 2 میفهمید که سفر ابی اصلا قرار نبوده به داستان الی مرتبط شود و صرفا برای این قرار داده شده تا مخاطب بتواند تصمیم سازندگان را برای به تصویر کشیدن چنین پایانی بهتر درک کند.
همچنین شما میتوانید داستان لست او اس ۲ را از طریق این لینک به صورت کامل بخوانید.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
البته شما سر اینکه میگید جول مقصر داستانه غلطه چون تو قسمت اخر لست اف اس ۱ اگه پدر ابی رو نمیکشتیم اون مارو میکشت و اون از خودش دفاع کرده فقط
سلام
فقط به دوستانی که بازی رو تجربه نکردن بگم بازی نکنین
غلطی کردم بازی رو شروع کردم اعصابم ریخته بهم ی حس عجیبی به جوئل و الی و دینا پیدا کردم نمیدونم چ مرگمه چند روزه از خواب و خوراک افتادم...
کاری ندارم بازی خیلی خوبیه یا نه ولی به طرز واقعا شگفت انگیزی تاثیرگذاره
دقیقا مثل صحنه ای کشته شدن آرتور مورگان یا صحنه ی دیدن دوباره ی سارا تو بازی دیزگان واقعا تاثیر ناجوری گذاشته روم اصلا آروم و قرار ندارم فقط به فکر اینم برم سرکار زود بیام خونه و فقط و فقط کنسول رو روشن کنم و بازی رو برم تا آخر...
کسی میتونه کمک کنه بدبخت شدددددددددم
سلام اقای نیما فرشین.گفته بودن که واسه فهم دقیق داستان باید دوبار تمومش کرد الان دیدم که شما خیلی از جهات بازی رو نادیدع گرفتین.گفتین که نوشته ای از ابی نخوندین مشخص شد واسم که خوب بازی رو بازی نکردین وقتی با الی تو سانت باربرا ت کشتی ابی هستین نوشته ای از شب به یاد ماندنی اون با لو و اینکه چه قدر لو واسه ابی مهمه رو میاره تعجب کردم که چه طوری اونو نخوندین.توصیه میکنم دوباره تموم کنین نظرتون عوض میشه.شما کمتر کسی رو میتونین پیدا کنین که بعد دوبار یا سه بار تموم کردن بازی از داستانش متنفره
من امروز بازیشو تموم کردم ینی قشنگ این بازی با احساساته ادم بازی میکنه بعد نمیدونم چرا یسری اومدن گفتن داستانش چرته و ایجوره اوجوره واقعا حیفه به این ادما گیم به این قشنگی بنظرم شاهکار بود یه شاهکاره به تمام معنا و واقعی
سلام دنبال یه بازی پی سی میگردم که ترسناک و معمایی و دوبعدی با گرافیک طرح کاغذی میگردم اسمشو یادم نمیاد
یا چیز دیگه من موندم چرا الی میگه میخواد فردا بره از جکسون ولی روز بعد برفی وجود ندارد یا تو آخر بازی که الی جلوی خونه وایستاده دسبند دینا دسته شه ولی وقتی داشت الی میرفت دستش نبود?????
من یه سوال دارم الی کیلیکر نمیشه چون یه غده تو سرش هست تو دلست یک میگه الی مریضی رو داره ولی چون اون غده تو سرش هست نمیزاره مریضی پیش بره تو یه قسمت الی ابی رو گاز میگیره پس باید تو اون لحظه یا چند روز بعد ابی زامبی میشود ولی نمیشه یعنی من نمی دونم چرا به نکته ها سازنده توجه نمیکنه انگاری خودش دلست ۲ رو نساخته لطفا جواب بدید.
اون غده نیست قارچ جهش یافتست تو سره الی یعنی با قارچه معمولی فرق میکنه برای همین هیچ کنترلی رو الی نداره پس تاثیریم رو دیگران نداره
تو بازی میگه الی مریضی رو داره ولی عامل های نشون دهنده نداره
سلام آقا نیما
ببخشید من بازی رو تموم کردم و جسارتا کمی با تحلیل شما مخالفم. تو اولای بازی جول و تامی ، ابی رو از مرگ حتمی نجات دادن .اگه اونا نبودن ، زامبی ها ابی رو کشته بودن.
حداقل ابی نمیتونست یه تجدید نظری بکنه یا حداقل به احترام اون کار جول ،یه فرصتی بهش بده؟یا حداقل زجرکشش نکنه؟
بعدا دیدیم که خود ابی به خاطر شخصیت لو از سازمانش جدا شد و حتی چند تا ازدوستان خودش رو کشت که همون افراد سازمان بودن.
ابی میدونست که جول ، الی مثل دخترش دوست داره و با اینکه اون آزمایشی که میخواستن روی الی انجام بدن موفقیتش ،قطعی نبود چون خود بابای ابی هم گفت.
بعد جول یه تنه برای نجات الی با یه ارتش جنگید ولی ابی جول و تامی رو با چند تا از دوستاش گرفته بود.
درسته طرفین گناهکارن و من اینو قبول دارم ولی از هر نظری نگاه کنیم شخصیت ابی بیشتر ظلم کرده به مراتب و باید در آخر کشته میشد.
ممنون از زحماتتون
سلام علیرضا جان. ممنون بابت کامنتت. به نظر من کفه ترازو برای من و شما یکیه. اما برای کاراکترهای اصلی اینطور نیست. به هر حال کشته شدن یه پدر به هر دلیلی نفرت ایجاد میکنه. عین همون نفرتی که الی نسبت به ابی پیدا کرد. خیلی مسائل دیگه هم دخیله اما به نظرم اگر احساسی به قضیه نگاه نکنیم، هم جوئل بد کرد، هم ابی و هم الی. انتقامم عین یه چرخه باطله. وقتی بیفتی توش بیرون اومدن ازش با خداست.
جوئل ابی رو نجات داده بود
پس ابی یا باید از جون جوئل می گذشت، یا حداقل می زاشت برای یک وقت دیگه، یا اونقدر بی رحمانه جلوی الی نمی کشتش
پس نمی شه گفت حق با ابی بود، ابی اینجا کاملا بی رحمانه برخورد کرد
که البته تاوانشم پس داد
واقعا حیف شد بازی تو اوایل انتشار با اون موج منفی رو به رو شد
سلام نیما جان . لطفا این خبر را در سایت قرار بده . بازیه a total war saga: troy چند ساعت پیش منتشر شد و در اپیک گیمز به مدت 24 ساعت رایگان شد . قیمت اصلی این بازی بعد از این 24 ساعت 49 دلار میباشد
آقاي نويسنده، شما متوجه مهمترين ديالوگ ديدار دوم ابي و الي نشديد؟! جايي كه ابي به راحتي مي تونست الي و دينا رو بكشه اما وقتي فهميد دينا حاملس و وقتي لو اصرار كرد، با كمال بخشش، از سر الي كه عشقش رو (و سگ و دوستاش) رو كشته بود گذشت و فقط به گفتن اين جمله بسنده كرد. Don’t ever let me see you again.
الي بايد همون موقع ميبخشيد ابي رو، اما با تحريك تامي بازم رفت دنبال انتقامش، ولي مي دونست ابي يك بار مي تونسته اما اون رو نكشته. در ضمن محبتي كه به يه اسكارز داشت و پريد اون رو از صليب نجات داد، الي رو تكون داد. من مبناي منطقي براش ميبينم. لطفا با اين شاهكار ، عادلانه تر برخورد كنيد، هممون احساس ناب به جوئل داشتيم اما بهتره معقولتر فكر كنيم.
اشکان خواننده عزیز. گفتی شاهکار، منم در جوابش میتونم بگم حتی شاهکارها هم میتونن ایراد داشته باشن و قطعا دارن. اولا اینکه ابی میخواست بکشه دینا رو. حتی وقتی که فهمید حامله است به الی گفت چه بهتر و قصد بریدن گلوی دینا رو داشت. اما در نهایت به خاطر اینکه این رفتارش روی احساس لو تاثیر نذاره و اونم تنهاش نذاره بیخیال این موضوع شد. این به معنی بخشیده شدن الی توسط ابی نیست. همونطور که خود الی هم نتونسته بود ببخشه. فقط کم آورده بود و دیگه نمیخواست زندگی آرومش رو خراب کنه. تامی صرفا یه تریگر بود براش تا دوباره بار و بندیل ببنده و بره دنبال ابی. حتی تا آخرین لحظه هم نمیخواست بیخیال شه. تا اینکه بازی چیزی رو نشون الی داد که فقط بیننده دیده بودش، نه الی. این یعنی بازی از جانب الی تصمیم نگرفت. تصمیمی رو گرفت که فقط بیننده میتونست قبولش کنه. چون فقط ما بودیم که با ابی بازی کردیم و عملا الی هیچ فصل مشترکی با ابی نداشت. در کل به نظرم خوبه یکم با نگاه بازتر به کل قضیه نگاه کنی. لست آو آس ۲ بازی خیلی خوبیه. اما ایرادات خودش رو هم داره. همونطور که قسمت اول هم با اون همه خوبیش، ایرادای خاص خودش رو داشت.
من خیلی دوست دارم ... اگه حالا نیل دراکمن قسمت بعدی رو ساخت...(خودش گفته زمانی میسازم که داستانی با پتانسیل بیشتر داشته باشم?)...طوری باشه که تو اون یه درمانی برای کوردیسپس پیداشه...واین طوری توانایی الی هم به دردشون بخوره...البته خیلی موافق نیستم اگه این طوری بشه ممکنه قسمت آخر بازی باشه...?وخاتمه ی خوش برای بازی که سال ها تو دل گیمر های نسل هفت و هشت و نه...بمونه...واز این نظر یکمی منو ناراخت میکنه...??
من پارت ۱ و ۲ بازی رو با فاصله زمانی کم و بدون اسپویل شدن بازی کردم یکی از بهترین بازی های این نسل و تاریخ بازی های ویدیویی بود و اینکه بعضی افراد میان میگن چرت بود واقعا معلومه هیچ درکی از گیم ندارن نظراتشون بچگونس،شاید هم اصلا بازی رو انجام ندادن.از نظر داستان که خیلی میشه نوشت ولی خب دوستان اشاره کردن و تکرار نمیکنم،بازی سعی داشت یه تعادل رو حفظ کنه و یکجانبه نباشه این رو هم فراموش نکنید که جوئل اشتباه بزرگی هم داشته که بشریت رو نجات نداد و دکتر بیگناهی رو کشت،الی هم بعد از کشتن اون زن باردار که عذاب وجدان گرفته بود و کشتن اون و باقی دوستای ابی و شکنجه دادن برای گرفتن اعتراف و نبخشیدن کامل جوئل برای نجات ندادن دنیا و اینکه ابی الی رو نکشت و جونش رو بخشید حتی اگه بخش داستانی ابی همنبود بلاخره مقداری عطش الی رو برای کشتن ابی کم کرده بود. تنها چیزی که میتونم واقعا ایراد و مشکل بازی بدونم گیرافتادن تامی و جوئل بطرز ساده لوحانه و کشته شدن جوئل بود. دلایلی هم وجود داره که بازی تحت تاثیر LGBT و فمنیستی بود که امیدوارم در اینده این جور چیزهارو در پیام های پنهان و ناخوداگاه بزور به خورد صنعت گیم ندن.ممنون از مقاله خوبتون
جویل اشتباه بزرگی کرد ؟تو خودت تنها کسی که برات تو اون دنیای آخرالزمانی مونده رو حاضری واسه نجات جون بقیه بکشن؟فیلسوف تحلیلگر داستان گیم؟
تو اون موقعیت قرار نگرفته کسی ولی شاید اگه منم بودم همون کار رو میکردم، بله اما منطقی نگاه کنی خب نجات بشریت مهم تره و اینکه کجا من گفتم فیلسوف هستم؟
این نجات بشریت
وقتی که 20 سال از به پایان رسیدنش گذشته منطق نداره یعنی چی 20 ساله دنیا نابود شده تو میخوای تازه پادزهر بسازی بدی مردم؟
اگه بگردی تو اون بیمارستانه تو قسمت یک، یه وویس از پدر ابی پیدا میکنی که میگه قضیه رو هواست و اصلا معلوم نیست موفق بشیم یا نه بعد حالا خودتو بزار جای جوئل،منم بودم قاطی میکردم تنها کسی رو که دارم بره تو پروژه ای که معلوم نیست آخرش چی میشه، عقل سالم تو اون لحظه این اجازه رو نمیده
واقعا معلومه هیچ درکی از گیم ندارن نظراتشون بچگونس،(وقتی اینجوری حرف میزنی همینو میرسونه)
ممنون از جناب فرشین که هروقت سایتو چک میکنم یه مطلب خوب گذاشتی.
من این بازی رو واقعا دوست دارم ولی قطعا نقطه ضعف هایی داره و چون موضوع در مورد نقطه ضعف هاست منم از نقطه ضعفا صحبت میکنم.
به نظر من میشد بخش ابی رو حذف کرد یا کمترش کرد و به جای اون ما احساسات الی رو درمورد ابی می دیدیم، مثلا جورنال ابی رو پیدا میکرد یا با دینا درموردش صحبت میکرد. ولی اگه ما دلسوزی الی برای ابی و همذات پنداریش باهاش رو میدیدیم خیلی بهتر میشد.
اشتباه برداشت نکنید به نظر من همین که الی میدونست جوئل پدر ابی رو کشته و خود الی هم یه جورایی مرگ پدر رو تجربه کرده بود کافی بود تا الی ابی رو ببخشه.
پس پایان داستان برخلاف نظر بسیاری از دوستان بی منطق نیست.
به نظر من مهمترین نقطه ضعف بازی بخش ابی بود. میتونستن هدفشون رو با چن تا کات سین احساسی بگن نه اینکه ما با ابی همون سه روز رو توی سیاتل بگذرونیم.
البته من مطمعنم که سازندگان بازی به این موضوع فکر کردن و حتما به دلایلی انتخاب کردن که بازی اینطور باشه.
بار ها اینجا و چن جای دیگه دیدم که تو سر بازی میزدن به زمین و زمان گیر میدادن
چرا بازی حمایت از زنانه!
چرا جوئل مرد!
چرا جوئل به ابی اعتماد کرد!
چرا دماغ دینا کجه!
چرا کلیکر ابی رو نخورد!
دوستان همونطور که قبلا هم گفتم شما قرار نیست از این بازی لذت ببرید چون اصلا برای این ساخته نشده.
این بازی حداقل برای من با تمام نقطه ضعف هایی که گفتم شاهکار محسوب میشه. شاهکار ها هم نقطه ضعف دارن.
مخلصم برادر. ممنون که خوندی و برام کامنت گذاشتی. با حرفت هم موافقم. هر شاهکاری هم ایراداتی داره که باید در موردشون حرف زده بشه.
بعدشم جویل خیلی در قسمت1شخصیت بی اعتماد به اطرافیان بود اما تا ابی رو دید باهاش رفت تو پناهگاهشون؟چرا واقعا؟ دلیلش جز این بود ک دراکمن میخواست بمیره فقط و فقطططططططططط همین
مرگ آرتور مورگان باعث شد گریه کنم !!!!!!
هیچوقت از عبارت بهترین در تمام دوران مهم ترین استفاده نکنید
بگید یکی از مثلا ترازیک ترین و مهمترین کاراکتر ها
خیلی ممنون ک حرف دل مارو زدید...
الی بدون هیچ دلیلی ابی ک عزیزترین شخص زندگیشو کشته بخشید اونم بعد23ساعت گیم پلی+خب از اول فکراشو میکرد تو جکسون میموند دیگه23ساعت وقت مارو گرفت+
دلیل اینکه نمی تونیم دوبار بازی کنیم اینه که احمق نیستیم. اما خب دیگه هربازی هم که نمی تونه پایان خوش و خرم داشته باشه?
هیچکس نگفت چرا پایانش خوش نبود چرا پایانش بی منطق بود
فکر کن یک دفعه یادت بیاد انتقام کار بدیه-_-
این بازی محکوم به فراموشیه.بعد چند سال دیگه خلاف لست ۱ کسی اینو بیاد نمیاره.تو عمر گیمریم دیدم این چنین بازیارو
بازی فوقلاده با داستان و روایت ضعیف و شخصیت پردازی ضعیفتر
متاسفانه بازی تحت تاثیر جو مثلا حمایت از زنان و lgbt ها شد و با محبوبیتی که بین گیمرا داشت به طرز توهین آمیزی این مسائلو قاطیه داستان کرد. کشتن جوئل یه جور نماد گرایی بود از پایان دادن به مرد سالاری و... . بازی و تیم سازندش از گیمر سواستفاده کرد.
داداش بازی کلا در مورد انتقام خون دو تا مرده چی میگی
نمی دونم چند سالته ولی یه ذره راجب نمادگرایی تحقیق کن. بعدم اصن معلومه بازی نکردی. انتقام دو تا مرد چیه. اومدی فقط یه کامنت بزاری
اگر بازی همینطوری تموم میشد فقط کل گیمپلی بازی مختص الی بود من هیچ مشکلی نداشتم اصلا اگر لحظه اخر میفهمیدم دکتر پدر ابی بوده خودم از کشتنش منصرف میشدم ولی اینکه دراکمن میخواد بیش از حد الی رو کثیف نشون بده اعصابمو به هم میریزه اگر ابی هیچ گیمپلی نداشت بیشتر درکش میکردم ولی چیزی که باعث میشه ازش متنفر باشم اینه که دراکمن تو این بازی الی رو تو مشتش نگه میداره و ابی رو هل میده تو بغل گیمر. بی عدالتی یعنی این نه پدر کشتگی تو یه بازی ویدیویی
کاملا باهات موافقم. بازی به جای اینکه بذاره الی متوجه خوب یا بد بودن ابی بشه، زندگی دو طرف رو فقط واسه گیمر تعریف میکنه؛ نه کاراکترها. به قول خودت اگه با الی بازی میکردیم همش و آروم آروم در مورد داستان ابی میفهمیدیم، پایانبندی بازی منطقیتر میشد.
هیچ کس تو لست اف اس نه بد و کثیفه و نه ادم خوبیه.اصلا هم دراکمن نمیخواد الی رو کثیف نشون بده فقط نسبی بودن بدی و خوبی رو به نحو احسن بیان میداره
من که اصلا نتونستم بازیش کنم...
بهتر
یکی از مشکلایی که بازی داشت که بهش اشاره هم کردین این بود که ابی شخصیت پردازیش به قوت جول و الی تو نسخه اول نبود یه ایراد دیگه هم اینکه داستان با این که پیچیده تر بود اتفاقات بیشتری نسبت به نسخه اول توش میوفتاد ولی خیلی جاها تاثیرگزاری کمتری داشت مثلا مرگ جسی خواهر لو مادرش منی اوون و... تغییر خاصی تو مخاطب ایجاد نمیکرد حتی با اینکه بعضیاشون توی بازی مدت زیادی بودن همینارو با مرگ سارا و سم و برادرش تو نسخه اول مقایسه کنین که اشک ادمو درمیاوردن بازی توی روایت داستانش ظرافت و جزئیات نسخه اولو نداشت اما در کل داستان خوبی بود من خودم چند بار تجربش کردم و هر بار که دقت کردم دیدم نکات جالبی داره ولی مشکلش توی به تصویر کشیدنشه و در مورد بازی چیزی که خیلی برام عجیبه اینه که همه جول رو دوس داشتن و از مردنش ناراحت شدن اما کسی نیس که از تصمیم جول توی پارت اول و دروغش ناراضی باشه از همه شنیدم که میگن اگه جاش بودن همون کارو میکردن ولی خب اینکه کار جول اشتباه بود توش شکی نیس اصن بااین کارش بشریتو برای همیشه به فنا داد و وقتی پارت دو شروع شد فک میکردم الی اینو نمیدونه بخاطر همین میره انتقام بگیره ولی با کمال تعجب وسط بازی فهمیدم که میدونسه جول چه کاری کردی و خدشم به شدت ناراحت شده ازین کارش ولی بازم میره که انتقام بگیره اونم دو بار حتی ی جایی مجبور میشه یه زنو شکنجه کنه تا جای ابی رو بگه بعد بخاطر این کارش احساس عذاب وجدان میکنه یه جای دیگه یه زن حامله رو میکشه و حالش بد میشه و تشنج میکنه ولی بازم کوتاه نمیاد بدجوری حرص ادمو درمیاره. در باره ابی هم توی مقاله گفتین شبیه جوله من نفهمیدم چه شباهتی دارن
دقیقا باهات سر اینکه بازی به کاراکترهاش ارزش نسخه اول رو نمیده موافقم. در مورد اینکه جوئل و ابی چه شباهتی به هم دارن به نظرم نکته ریزیه که خیلیها متوجهش نشدن. ابی هم شکست عاطفی خورده بود و همه دوستاش رو توی مسیر از دست داد. مثل جوئل فقط یه لو براش موند و حاضر بود برای زنده نگه داشتنش هر کاری بکنه. حتی به خاطرش الی و دینا رو نکشت. از این جهت شباهتهایی بینشون حس میشه.
tlou2=trash
شاید بگید من فن بویم اما اندینگ و سوتی هایی در داستان و اینکه بزور میخواستن ما با ابی ارتباط برقرار کنیم منو نا امید کرد
بازی خیلی اشکال ها داشت. مثلا چرا ابی و گروهش تامی و الی رو نکشتن در حالی که خیلی واضح الی و تامی میگفتن که دانبالشون میرن. اینکه اول تامی به الی میگه که نرو و به زنش میگه که نزاره الی و دینا برن دنبالش ولی در اخر بازی وقتی الی میگه نمیخواد بره تامی سرزنشش میکنه. تامی باید به عنوان یه برادر از میراث جول که الی هست محافظت کنه ولی در عوض میخواد بفرستتش تو یه دنیا پر از زامبی و ادم که میخوان بکشنش. تو قسمت اول وقتی الی و جول میرسن جکسون زن تامی نزدیکه بکشتشون و خیلی از جکسون محافظت میکنن ولی تو قسمت دوم جول یه سری غریبه مسلح رو به شهرشون که به بدبختی درست کردن دعوت میکنه. اینکه جول سال های زیادی به عنوان یه هانتر زندگی کرده.یعنی مردم بیگناه رو میکشت تا غذا برای خودش و تامی تهیه کنه و اکثر فایرفلای هارو کشت و قطعا میدونه اسمش تو یه جاها پیچیده ولی تو قسمت دوم وسط یه اتاق پر از غریبه مسلح اسم خودش رو داد میزنه.و مهم ترین مشکل بازی: داستان انتقام الی منطقی هست وقتی که میدونیم الی واقعا با جول خداحافظی نکرد و نگفت که میبخشتش، نبود این و بی ارامی الی از اینکه جول فکر میکرد که الی اون رو نبخشیده انگیزه خوبیه واسه انتقام. ولی در آخر بازی تو کات سین میبینیم که الی و جول باهم حرف زدن و الی گفت که سعی میکنه او رو ببخشه یعنی به عبارتی جول و الی closure یا یه خاتمه داشتن و در آخر بازی نشون میده که یادآوری این خاتمه باعث شد که بیخیال کشتن ابی بشه. خب چرا تو این هزاران کیلومتری که داشت میرفت این حس رو نداشت ولی وقتی که دو از انگشتاش کاملا از جا کنده شدن یادش اومد؟ انگار که مغز ادم بهتر کار میکنه وقتی یه قسمت از بدنش قطع بشه?
از این جهت هم واقعا میشه به بازی نگاه کرد. اصولا وقتی بیای یه چیزی رو پیچیده کنی، جمع کردنش هم سخت میشه. اتفاقی که تو بخشهایی از The Last of Us 2 هم افتاده.
کاملا موافقم
دوست عزیز تامی برای این سرزنشش کرد ک دیگه خودش نمیتونست بره
بازهم منطقی نیست. خودش هم نتونه بره قابل باور نیست که تامی همچین چیزی رو بخواد.ادم وقتی برادر یا خواهرش بمیره بیشتر از قبل از خواهر و برادر زاده هاش محافظت میکنه. ولی تامی از الی میخواد که بره تو یه دنیا پر از زامبی و گروه هایی از انسان ها که میخوان واسه غذا و اسلحه بکشنش یا بهش تجاوز کنن. بازی به شخصیت تامی مثل اکثر شخصیت های دیگه خیانت کرد
یک بار که هیچی هزاران بار این شاهکار رو بازم بازی میکنم
کاش کمپانی های دیگه هم عرضه ساختن چنین بازی ای رو داشتن
مرسی بابت اشاره به نکته مربوط به تاثیر روی ناخودآگاه
به این مسائل با چیزهایی که هرروزه میبینیم ایمان اوردم
افرین نیما ? موافقم با این دنده معکوس ضمنی ?
تقریبا کامل پرداختی به نقص های داستان
ولی ببین بازی قابل همذات پنداری نیست! چون اساسا روایت منطقی نیست، خصوصا حق انتخابی که حق گیمر بوده درپایان بازی داده نشده، پدرام و من سر این قسمت خیلی جدل کردیم و اخرم نتونستیم همو قانع کنیم ????♂️
بازم میگم بازی اگر و اگر بازی ادعای واقع گرایی داره باید سزح تعاملش با گیمر حداکثر باشه و در اینصورت شاهکار و جانشینی درخور برای نسخه اول میشد اما افسوس که نشد و غرور دراکمن نگذاشت جز هیتر خوندن مخالفا از عقاید مشکوک خودش برگرده.
گفتی از مرگ چه کارکتری دراین حد ناراحت شدیم و مثالم زدی اما ببین اما بخوایم با فرمون این بازی نقد کنیم مرگ گوست تو mw2 هم بی معنی میشه و اگه بنا به درک و این ((قضاوت نکردن بی قید و شرط)) باشه دلایل شپرد رو هم باید بپذیریم و با دید دراکمن باعث soap رو سرزنش کنیم که چرا شپرد رو حماسی کشت! (ایا منطقیه این دید؟ با این مثال جواب منفی رو درک میکنید)
به قول خودت و احسن که فهمیدی و به حست اعتماد کردی که بازی در ناخوداگاه ما خودشو منفور کرده و تو اینو حس کردی که راحت نمیشه تکرارش کرد!
ببین بازی نیازمند قضاوتی نهاییه، این خودخواهی دراکمن داستان بازیو بیمار کرده، تو این بازی همه زیادی خاکستری شدن، باید چنین داستان قوس داری حق انتخاب داشته باشه تا شاهکار بشه.یک بازی نمیتونه هم خطی باشه هم نظر همه رو جلب کنه هم واقع گراباشه هم پایان باز داشته باشه و عطش نسخه سومی رو بگذاره. ما با الی از بچگی اشنا بودیم بالاخره خوب و بد دیدیم چی شده و با جوئل اما چقدر و در چه شرایطی ابی رو شناختیم؟ اصلا ظاهر ابی منفور خیلیاست متای بازی گواه اینه که داستان برا اکثر گیمرا قابل هضم نیست، نمیدونم چجوری منتقدا این و نسخه اول رو متای بالا دادن هردورو!
واقعا ابی و الی زندگی همو نمیتونن درک کنن و چیزی از هم نمیدونن که همو ببخشن، بعلاوه چرا دراکمن عطش انتقامو تو جان گیمر میندازه اما در نهایت این اختیارو ازش میگیره و میگه (نه تو حق نداری انتقام بگیری و باید بخاطر یاد جوئل ابی رو ببخشی) خب اگه بحث روشنفکریه پس احترام به نظر پلیر هم باید لحاظ بشه ولی قربانی زورگویی پنهان دراکمن شده
قسمت اخر واقعا حرف دله منه و باعث میشه ادم به اجبار و اصرار بازی به قبول تصمیم سازنده پی ببره.
بهرحال نمیشه راه طولانی ای که با الی و جوئل و راه سختی که تنها با الی رفتیم ندید بگیریم و قبول کنیم الی این تصمیمو گرفت که بخشه! نه بلکه الی یک npc شد در اخر بازی در دستان نالایق دراکمن و تصمیم اونو اجرا کرد، اساسا در داستان خطی در این سطح ممکن نیست الی رو بشه کارکتری تحت کنتر خودمون بدونیم و 100 درصد درکش کنیم (جدا از دینا و jj و....... که از بیان ایرادات وارده بهشون خودداری میکنم) بلکه الی عملا یه بازیچه تو دست دراکمن شد
جدا از این مورد باید بگم واقعا در مورد پرسشت که اگر ماهم جای الی بودیم و عزیزی با اونهمه خاطره رو از دست میدادیم اونم با اون وضع، عمرا از ابی میگذشتیم حتی اگر شجره نامه اش رو میخوندیم و 1000 تا فلش بک میدیدیم.
بازی نمیتونه توجیه کنه اونهمه خونی که الی در راه انتقام ریخت و این همه خونو با یه پایان اب دوغی و بخششی غیرمنطقی جمع کنه! عیب دیگری که اون نویسنده... درک نکرده فراموش کاری همه س که تو دنیای واقعی پذیرفته نیست یکی انقدر راحت بتونه همه چیو فراموش کنه. اخه چطور میشه این همه خونو ریخت بعد به بد بودن انتقام پی برد؟؟ در دنیای واقعی(که با منطق مسخره این بازی سازگار هم نیست) چطور میشه توجیه کرد اون همه خون ریزیو؟ یعنی دوستان ابی خانواده نداشتن که دراینده انتقامشونو از الی بگیره؟ یا طبق منطق دراکمن اوناهم همزمان متحول شدن و راهب شدن؟؟
من قبلا تو مطالب مربوط به این بازی دلایل دیگمم گفتم که خودش یه طومار بلند بالاست در مجموع.
درک بازی و درک دراکمن واقعا سخته و نیاز به سرکوب احساسات و عواطف انسانی داره که متاش نشون میده گیمرها و حداقل اکثرشون نمیتونن و حقم دارن و نباید احساسو از کسی گرفت چون بدون احساس ما دیگه چی هستیم؟
این دنباله انگل نسخه 1 شده و اگه خودش نسخه 1 بود قول میدم متاش از 7 بالاتر نمیومد تازه تو بهترین حالت. داستان مهمترین قسمت tlou 1 بود و این داستانه که همه گیم پلی و گرافیک و مکانیزمهارو کنار هم جمع میکنه چیزی که تو این بازی معیوب شده هم داستانه
نمیدونم شاهکارو چطور تعریف میکنند بعضی ها که هم نسخه اولو شاهکار میدونن هم نسخه دومو!
ولی منطق نمیگذاره پایان بندی رو ستایش کرد و کسی که ستایشش کنه واقعا قابل درک نیست نمیدونم چی براش گذشته که انقدر سنگ دلانه و یک طرفه ستایش میکنه اما منطق نمیگذاره بی قید و شرط ستایشش کرد
مرسی نیما جان
صبح داشتی در مورد دنده معکوس میگفتی، شب برات یه دنده معکوس نصفه و نیمه رفتم. خلاصه که الوعده وفا. در مورد کامنت بلند بالات هم ممنونم. دنده معکوسی بود برای خودش برادر. اینکه داری از یه زاویه دید دیگه به بازی نگاه میکنی رو هم خیلی دوست دارم. به نظرم درستشم همینه که بیایم در مورد احساسی که داشتیم با پشتوانه منطق حرف بزنیم. چون این موضوع باعث میشه سواد همهمون به مرور زیاد شه. بازم ممنونم.
فکر نمیکردم بگیره حرفم، ازت وی ای پی ممنونم که گذاشتی جور دیگه ای تو سایت به این بازی نگاه بشه و اونو الماسی برتاج پادشاهی سونی و القابی مثل این ننامیدی ?✌️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
حقیقتا لازمه بعضی اوقات قلم فرساییم مگه نه؟ ??
دیگه رفیق و بخشی از یه خانواده شدیم(دیجی+روز+اتو)
خوشحالم که هستی و فرصتش رو داریم راجع به نظراتمون مفصل حرف بزنیم و حقیقتا تعامل کنیم، چیزی که تو این بازی کمبودش حس میشه!
دوست دارم برادرم و برای همه مون و خصوصا تو ارزوش سلامتی و فکر ارام دارم انشاءالله که کیفیت کارهات هم بالا بمونه.
امیدوارم اشتباهات tlou 2 اگر از عموم پذیرفته نمیشه، دست کم دیگه تو هیچ عنوانی تکرار نشه و مسائلی که قبحش تو این عنوان ریخت تو عناوین دیگه نریزه.
ممنون ازتو بابت این بستر مفیدی که فراهم کردی.
عزیزی برادر. خوشحالم که تونستیم توی این مطلب بیشتر با هم تعامل کنیم. بازم ممنون بابت مهر و محبتت.
کلا متن هایی که می نویسی باعث می شه آدم جذب موضوع بشه
عزیزی امین جان.
ما مثل هم فکر میکنیم و این برای من باارزشه که کسی واقعیت رو میبینه و میتونه زاویه دیدشو کنترل کنه
مرسی ❤️?
????????
?❤️
تازه تو صحنه ای که جول میمیره خیلی مشکل وجود داره
۱.وقتی جول با تامی وارد کمپ ابی میشه تفنگ داره ولی وقتی وارد اتاق میشه دیگه تفنگ ها نیستن
۲.جول ۲۶ سال تونسته زنده بمونه پس باید تجربه داشته باشه که وسط اتاق وای نسته یا اسم خودش رو عوض کنه با اون کاری که انجام داده(منظورم نزاشتن درست کردن واکسن)
۳.جول و تامی وقتی از اسب پایین اومدن ۳ متر اونور تر از بقل اسب ها ماشین ارتش هست و جول و تامی ندیدن اون ماشین رو.
۴.تامی تو اون اتاق زاویش جوریه که می تونست شات گان رو تو دست ابی ببینه ولی چرا عکس العمل نشون نداد
من از بازی ناراضی هستم.
اینم واقعا استدلال جالبیه واسه خودش. نایس.
هممم چیزی که گفتی رو خیلی دوست داشتم مهران جان. دیدگاهت جالبه و در عین حال واقعا قابل تامل. ممنون بابت کامنتت.
هیچوقت همچین فکر نمیکنم. اتفاقا کامنتهات هر روز بهم انرژی میده.
واقعا نمیتونم درک کنم که بعضیا میگن بازی چرتیه
بعدش شما میگید که بازیه تلخیه
و تلخ بودنشو نقطه ضعفش میدونید
فیلم old boy هم خیلی تلخ بود
این بازی هم که خودتون بازی کردین میدونید که چقدر سینماتیک داشت
شاید دراکمن میخواست شبیه فیلم باشه
تا جایی که یادم میاد، توی متن نگفتم بازی تلخه و این نقطه ضعفشه. بازی واقعا چرت هم نیست. مثل هر اثر هنری دیگهای ایرادهای خاص خودش رو داره. علاوه بر این به نظرم بازیهای ویدیویی میتونن خیلی فراتر از فیلمهای سینمایی باشن. چرا نیایم مثال ویچر ۳ رو بیاریم که یه استودیو لهستانی که به مراتب در اون زمان شهرتش از ناتیداگ هم کمتر بود، تونست اثری رو خلق کنه که حتی با یه سریال چند قسمتی هم نمیتونن ذرهای به کیفیت قصهگوییش برسن. حتی اگه بگیم بازی عین یه فیلم هم بوده، باز هم این یک نقطه مثبت نیست. چراکه از بهترین فیلم هم میشه ایراد درآورد.
به نظرم اگه آخر بازی یه حق انتخاب به بازیکن میدادن این همه جنجنال نمیشد
ناگفته نماند دراکمن یکم باید بیشتر رو داستان نویسیش کار کنه
جای خالی بروس استرلی هم بدجور حس میشه
بخش دوم حرفت رو عجیب قبول دارم. جای خالی بروس استرلی واقعا حس میشه.
من خودم تا موقعی که کامل بازیو تموم نکرده بودم می خواستم...نیل دراکمنو با دستام خفه کنم...???خطر اسپویل...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خصوصا اونجایی که مجبور میشی در نقش ابی با الی تا سر حد مرگ مبازه کنی...???
ولی بعد از این که بازی کاملا تموم شد یه حس رضایت خاصی بهم دست داد...راستش منم با آقا نیما موافقم...فک کنم دلم نخاد دوباره بازیش کنم...ولی بازیو دوست داشتم و تو لیست بازی های مورد علاقمه...حالا شایدم بعدا ... اگه ...اگه ....هوس کردم یه بار دیگم بازی کنم....البته دوس دارم تو PS5 باشه...?
ایشالا اوضاع مالی خوب شه، خودمم میرم یه دور دیگه بازی رو تموم میکنم :)))
آقا نیما لطفا در مورد The Witcher 3 یه مقاله ی مفصل بنویس واز همه چیش واسمون بگو...(راستش من هر وقت Red Dead 2 رو باز میکم انگار فک میکنم بازی الهام گرفته از Witcher 3 هستش) بازیش واقعا دنیای گیمو متحول کرد...اگه ساخته نمی شد...واقعا خیلی از بازیا مثل دو قسمت آخر اساسین به این خوبی در نمیومد...?
حتما. ویچر ۳ بعد از زلدا بهترین بازی نسل خودمه. واقعا تو همه زمینهها شاهکار بود. خصوصا قصهگویی. من واقعا نمیتونم داستان هارتس آو استون رو فراموش کنم. شاهکار ادبی بود لعنتی. ولی خب در کل در مورد ویچر دوتا مقاله نوشتم. دوست داشتی یه نگاه بهشون بنداز.
واقعا . نمی دونم چرا از این بازی شاهکار اشکال می گیرید. اگه یه زره توی داستان بازی غرق بشی ببخشید این چرندیات رو نمی گیرد. داداش این بازی فلش بک هوایی که به قسمت اول هم میزنه در هنگام حرف هاشون تمامی چیزها رو روشن میکنه و زمانی که آخر بازی نگاه کنی چهره ی جوئل توی ذهن الی تغییر پیدا میکنه و دو دفعه هم آبی می تونست الی رو بکشه ولی نکرد
خب اوکی ولی من بازم توی کامنتت ندیدم به ایرادی که از قصه گرفتم اشاره کرده باشی. دلیلی داری که بهم ثابت بشه به قول خودت چرند گفتم؟ احتمالا مطلب رو درست و دقیق نخوندی برادر. به نظرم یه لطفی بکن و یه دور دیگه مطلب رو از اول مرور کن و بیا با هم در موردش صحبت کنیم.
منم همینطور
به عنوان کسی که چندین بار نسخه اول رو تکرار کرد، هرکاری میکنم واقعا نمیتونم تکرارش کنم. بعد از اتمام بازی حتی نمیدونستم بازی رو دوست دارم یا نه! از طرفی تلخ بودنش از نظر داستان، از طرف دیگه شاهکار بودنش به عنوان بازی... سعی کردم با درجه سختی بالاتر واسه خودم جذابش کنم ولی اوایلش که بودم بیخیال شدم
کلا آدم توی یه حالت برزخی گیر میکنه در مقابل این بازی. از یه طرف به خاطر خیلی از خوبیهاش دوستش داری ولی از طرف دیگه با خودت میگی نمیتونم دوباره این همه حال بد و استرس رو تحمل کنم. عجیبه کلا.
دقیقا
و بنظرم همین که یه جورایی از "بازی" بودن فاصله گرفته چیز بدیه. لست 1 همه جور اتفاقاتی توش داشت ولی در نهایت یک تجربه شیرین و یک "بازی" لذت بخش بود. اما لست 2 لحظه لحظش دردناکه.
همه اینا به کنار، واقعا نمیتونم خودم رو در حال گذروندن مسیر اَبی تا روز آخر سیاتل تصور کنم! شاید در دور اول بازی این مسیر داشت یه چیزی رو به ما میفهموند. اما الان که همه چیز رو میدونیم واقعا تحملش سخته (همون اولش هم سخت بود)
آره. من اگه واقعا قرار باشه به یه دلیل بخش ابی رو یه دور دیگه بازی کنم، اون دلیل طراحی مراحل خوب بخش دوم بازیه. ولی واقعا بخش دوم نسبت به بخش اول یکم از نظر داستانی درجا هم میزنه و به چیزایی میپردازه که واقعا مهم نیستن. نمیدونم این درسته یا نه، ولی به نظر میرسه ناتیداگ از یه جایی به بعد تصمیمش واسه پایان بازی تغییر کرده و کلا بخشهایی از قصه رو از نو نوشته.
۱ شاید ابی توسط الی بخشیده شده باشه. اما توسط گیمرا هیچوقت بخشیده نخواهد شد. و تا ابد برای ما کارکتر منفوری خواهد بود.
حتی کانال یوتیوب watch mojo یک نظرسنجی انجام داده که نتیجه به شرح زیر است.
ابی 75%
مایکل بل 7%
ژنرال شپرد18%
2 همچنین چرا بعضی ها حاضر نیستند قبول کنند داستان ایراد داره
3من چطور میتونم با کارکتر که زده کارکتر محبوب منو کشته همزاد پنداری کنم اصلا اهمیتی نمیدهم که گذشته اون چی بوده بنظرم گذشته اون کاملا شبیه جول است.
عزیزترین فردش رو از دست داد و حتی گیم پلی اون شبیه جول است.
بنظرم ابی مستحق مرگ است با اینکه بازی و دراکمن سعی کردند اونو خوب جلوه بدهند.
اومد کاری کنه که از الی متنفر بشیم و بریم سمت ابی؟؟
دراکمن الی و جول رو کشت تموم شد رو رفت و از این به بعد با اون ابی لعنتی بازی کنیم.
با تشکر از شما و اعضای گروه ویجیاتو
در ضمن باید بگم که دیگه خیلی دارید از این بازی مطلب میگذارید . بسه دیگه
نظراتت متین و درست برادر. فقط من نفهمیدم با کلیت متن موافق بودی یا مخالف؟
تقریبا باهاتون موافق بودم.
ولی یک خسته نباشید هم باید به شما بگم
خیلی مخلصیم. ممنون که خوندی.
والا من بیش از هرچیزی از مرگ جوئل ناراحت بودم تا اینکه توسط کی کشته شده!
مسیر بازی هم برای من برای انتقام نه، و برای فهمیدن دلیل مرگ جوئل بود. دلیلش رو هم با روایتی تلخ فهمیدم. از اونجا به بعد واقعا ابی برای من هیچ ارزشی نداشت و هیچ مهم نبود که زندست یا مرده. الی انتقام میگیره یا نمیگیره... تنفر خاصی هم نسبت بهش نداشتم...
خیلی ببخشید ولی مقالاتتون همش شده
این بازی چرا بد بود
بازی های ناامید کننده
چرا انقدر این بازی ها بد بودن
بازیهای بدی که نسخه های قبلیشون بهتر بود
ولی یه چیزو من نفهمیدم آقا نیما
بلاخره از بازی بدت اومده یا خوشت اومده
حقیقتش همیشه سعی کردم سوژههای جذاب رو براتون انتخاب کنم و در موردشون بنویسم. قطعا همه مطالب هم منفیگرا نبوده. ولی خب اگر اینطور برداشت کردی، به نظرت احترام میذارم و سعی میکنم یکم بیشتر در مورد سوژهها مثبت بنویسم. اما در مورد لست آو آس. توی متن هم اشاره کردم. من بازی رو دوست دارم. حتی پایان بندیش رو هم دوست دارم. ولی شیوه رسیدن به این پایان بندی رو دوست ندارم و همین موضوع باعث شده واقعا دیگه دلم نخواد دوباره پای بازی بشینم. ولی در مابقی موارد، هیچ نقصی به بازی وارد نیست و از همه جهت یکی از بهترین بازیهای نسله پلی استیشنه.
ممنون که جوابمو دادید
مخلصیم برادر
البته بعضی ها هستن برای بار چندم لست 2 رو پلی میدن.
خیلیا هستن
خیلیام نیستن