کراساور چیست؟ مهمترین تقابلهای تاریخ سینما
سالها پیش از آن که دنیای سینمایی مارول شکل بگیرد، کراساور در سینما شکل گرفته بود. بنابراین نیازی به یادآوری نیست که فیلم Godzilla vs. Kong نخستین کراساور تاریخ سینما نیست. حدود نیمقرن پیش هم ...
سالها پیش از آن که دنیای سینمایی مارول شکل بگیرد، کراساور در سینما شکل گرفته بود. بنابراین نیازی به یادآوری نیست که فیلم Godzilla vs. Kong نخستین کراساور تاریخ سینما نیست. حدود نیمقرن پیش هم فیلمهای هیولامحور متعددی ساخته شدند که وحشتناکترین غولهای خونخوار دنیای فانتزی را در برابر یکدیگر قرار میدادند. در حقیقت، این ایده یکی از بهترین ایدههای ممکن برای فتح گیشه در سالهای نهچندان دور بود که هنوز هم منطقی به نظر میرسد.
اگرچه یکی از دلایلی که استودیوهای هالیوودی را به توسعه دنیاهای سینمایی علاقهمند کرده، چاپ میلیونها دلار از پرینترهای نصبشده درون سالنهای سینما است اما تقابل محبوبترین شخصیتهای سینمایی ریشهای تنومند در تاریخ هنر هفتم دارد. کراساورهای بسیاری در طول تاریخ نهچندان طولانی سینما ساخته شده که تعدادی از آنها در لیست بهترین تقابلها هم قرار میگیرند. اما پیش از آنکه به بررسی بهترین تقابلهای تاریخ سینما بپردازیم باید پاسخ مناسبی برای یک پرسش حیاتی پیدا کنیم؛ کراساور چیست؟ با ویجیاتو همراه باشید.
کراساور چیست؟
کراساور به عنوان یک مفهوم مطرح در دنیای ادبیات و سینما در خلاصهترین تعریف ممکن به معنای حضور یک شخصیت یا یک واقعه داستانی از یک اثر منحصربهفرد در کنار یک شخصیت یا درون یک واقعه داستانی از یک اثر منحصربه فرد دیگر است. کراساور در جهان کمیک بوکها و شخصیتهای علمی تخیلی اهمیت بیشتری دارد اما در چند سال اخیر بیشتر از قبل در سینما دیده میشود. حالا نوبت آن است تا تعدادی از بهترین فیلمهای کراساور تاریخ سینما را بررسی کنیم.
Frankenstein Meets the Wolf Man | 1943
دنیای سینمایی هیولاهای یونیورسال در دهه ۱۹۳۰ شکل گرفت اما پس از یک دهه، تهیهکنندگان این جهان سینمایی به این نتیجه رسیدند که به شخصیتهای جدیدی نیازی دارند. پس از موفقیت The Wolf Man، شرایطی فراهم شد تا دنیای سینمایی هیولاهای یونیورسال میزبان یکی از مهمترین کراساورهای تاریخ سینما باشد. بنابراین به ورود شخصیتهای مهمان فکر کردند و نتیجه این تصمیمگیریها فیلم Frankenstein Meets the Wolf Man بود.
از همان ابتدا هم تنها یک هدف برای ساختن چنین فیلمی مطرح شده بود؛ جمعکردن اسکناسهای در اختیار مردم با کمک بلیتهای سینما. این فیلم به حدی اهداف مالی را دنبال میکرد که حتی کرت سیودمک، نویسنده فیلمنامه فیلم، در مصاحبهای مدعی شده بود ایده اصلی فیلمنامه را فقط برای آن پرورش داده که در نهایت سرمایه لازم برای خرید یک اتومبیل جدید را به دست آورد.
بنابراین تهیهکنندگان فیلم پذیرفته بودند که فیلم باید ایدههای بلندپروازانهای را دنبال کند تا مورد توجه تماشاگران هم قرار بگیرد. در ابتدا قرار بود لان چینی جونیور وظیفه هنرنمایی در هر دو نقش فرانکشتاین و ولفمن را برعهده بگیرد اما در ادامه به دلیل دشواریهای چنین ایدهای، شرایط تغییر پیدا کرد. اما استفاده از یک بازیگر برای دو نقش تنها چالش فیلم نبود. تلفیق دو شخصیت متفاوت از دو دنیای متفاوت اندکی دشوار به نظر میرسید.
با این حال نتیجه کار ناامیدکننده نبود. هواداران شخصیتهای فانتزی هم فرصتی پیدا کردند تا دو شخصیت متفاوت از دو جهان متمایز را در یک فیلم سینمایی تماشا کنند. به همین دلیل فیلم Frankenstein Meets the Wolf Man آغازگر موج بیپایان کراساور در سینما بود که نهتنها برای دهههای پس از آن که تا همین امروز هم ادامه پیدا کرده است.
Abbott and Costello Meet Frankenstein | 1948
دنیای سینمایی هیولاهای یونیورسال در اواخر دهه ۱۹۴۰ میلادی خلاقیتهای بیشتری به خرج داد. اگرچه فیلم Abbott and Costello Meet Frankenstein آخرین تلاشهای استودیوی یونیورسال برای توسعه دنیای سینمایی هیجانانگیزش بود اما تعریف جدیدی از کراساور در سینما مطرح کرد که به شدت هم مورد توجه تماشاگران قرار گرفت. در حالی که تماشاگران پیشبینی میکردند این فیلم قرار است هیولاهای یونیورسال را در وضعیت مضحکی قرار دهد، فیلمنامه ایدههای دیگری داشت.
نهتنها در این فیلم هیولاهای یونیورسال [از جمله کنت دراکولا، فرانکشتاین و ولفمن] حالت ترسناک خود را حفظ کرده بودند بلکه واکنشهای کمدی ابوت و کاستلو هم جذابیتهای متعددی به همراه داشت. بنابراین این کراساور موفق شد ترکیب موفقی از ژانرهای گوناگون با شخصیتهای متفاوت باشد. در حالی که دراکولا و فرانکشتاین به معنای واقعی کلمه ترسناک بودند، ابوت و کستلو هم به شکل بیرحمانهای خندهدار به نظر میرسیدند.
این فیلم به حدی موفق و خلاق ظاهر شد که در ادامه فیلمهای کمدی ترسناک متعددی با حضور ابوت و کاستلو در دنیای سینمایی هیولاهای یونیورسال ساخته شد. به عبارت دیگر، فیلم Abbott and Costello Meet Frankenstein آغازگر مجموعهای از چند کراساور جذاب دیگر هم لقب گرفت.
King Kong vs. Godzilla | 1962
در دهه ۱۹۳۰، استودیوی یونیورسال با دنیای سینمایی هیولاهای یونیورسال میدرخشید. ژاپنیها هم دنیای سینمایی بسیار گستردهای از شخصیتهایی مانند گودزیلا ساختند. این دنیا به Toho Kaiju معروف شد و برای سالها میزبان تعداد بسیاری از هیولاهای گوناگون بود. فیلم King Kong vs. Godzilla به عنوان هشتمین فیلم این جهان سینمایی نهتنها نخستین کراساور دنیای سینمایی Toho Kaiju لقب گرفت بلکه با گذشته سالها هنوز هم بهعنوان یکی از مهمترین کراساورهای تاریخ سینما مطرح میشود.
اما فیلم King Kong vs. Godzilla حواشی جالبی داشت. در ابتدا قرار بود فرانکشتاین بخشی از این کراساور باشد اما استودیوی فیلمسازی توهو در نهایت تصمیم گرفت تغییراتی در نسخه نهایی ارائه دهد. در فیلمی که اکران شد، کینگ کونگ جانشین فرانکشتاین شد و یک موفقیت مالی بزرگ را ایجاد کرد. اگرچه فیلمهای ریسکهای داستانی بزرگی داشت؛ در این فیلم کینگ کونگ از محل زندگیاش در جزیرهای در اقیانوس آرام خارج شده بود و به شهر توکیو در ژاپن آمده بود تا در برابر گودزیلا قرار بگیرد. اما این ریسکهای داستانی موفق عمل کردند.
درباره گودزیلا در ویجیاتو بخوانید:
- نگاهی به ۱۰ هیولا از قدرتمندترین دشمنان گودزیلا
- مفهوم پس پرده آثار سینمایی جدید گودزیلا چیست؟
- بررسی انیمه Godzilla: Planet Eater؛ گودزیلا علیه گیدورا
- گودزیلا: 10 فیلم لغو شده که شاید تبدیل به آثار محشری میشدند
- گودزیلا چگونه به وجود آمد؟ خاستگاههای متفاوت هیولا از آغاز تاکنون
- دنیای هیولایی هالیوود عملکردی بهتری از بازخیز گودزیلای سینمای ژاپن داشته است
موفقیت بینظیر این فیلم باعث شد استودیوهای فیلمسازی در سراسر دنیا علاقه بیشتری به ساخت کراساور پیدا کنند و به همین دلیل تقابلهای سینمایی پس از فیلم King Kong vs. Godzilla بیشتر از قبل دیده شدند. در آخرین نمونه میتوان به بازسازی همین فیلم توسط استودیوی برادران وارنر اشاره کرد که میتوانید نقد آن در ویجیاتو را بخوانید.
Destroy All Monsters | 1968
اگر در نیمه نخست قرن بیستم دنیای سینمایی هیولاهای یونیورسال در سینماهای غرب پیشتاز بود در نیمه دوم قرن پیش نوبت به شرقیها رسید تا جذابیتهای دنیای هیولاها را تصاحب کنند. دنیای سینمایی Toho Kaiju در سال ۱۹۶۸ فیلمی را به سالنهای سینما آورد که معنای کراساور در سینما را وارد سطح جدیدی کرد. یازده هیولا در فیلم Destroy All Monsters حضور داشتند که از مهمترین آنها باید به گودزیلا، موترا، رودان، گیدوراه شاه، آنگویروس، کومونگا و مینیلا اشاره کرد.
نیازی به یادآوری نیست که فیلم فیلم Destroy All Monsters عملکرد تحسینبرانگیزی در گیشهها داشت. هواداران هیولاهای فانتزی که فرصت تماشاکردن تعدادی از جذابترین شخصیتهای محبوبشان در کنار یکدیگر را پیدا کرده بودند از تماشای این فیلم حس خوبی میگرفتند. به همین دلیل مفهوم مگاکراساور در سینما مطرح شد که نمودهای واقعی آن را این روزها میتوان در فیلمهای دنیای سینمایی هیولاهای برادران وارنر هم پیدا کرد.
Star Trek Generations | 1994
کراساور در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی جایگاه جذابی در سینما نداشت اما با آغاز دهه ۱۹۹۰ میلادی شرایط تغییر پیدا کرد. فیلم Star Trek Generations با کمک معنای جدیدی از کراساور موفق شد روح تازهای به فرانچایز Star Trek بدمد که نتایج آن برای سالها دیده میشد. این فیلم نهتنها کاپیتان کرک را در کنار کاپیتان پیکارد قرار داد بلکه شرایط را برای ساخت سریال Star Trek: The Next Generation هم فراهم کرد؛ یک سریال تلویزیونی که برای هفت فصل پخش شد و بخش مهمی از جهان سینمایی-تلویزیونی فرانچایز Star Trek هم لقب گرفت.
البته فیلم Star Trek Generations ماموریت بزرگ دیگری را هم به سرانجام رساند. این فیلم به عنوان آخرین فرصت هنرنمایی بازیگران کلاسیک فرانچایز باعث شد تا خدمه کاپیتان پیکارد در راس داستان قرار بگیرند و به همین دلیل فرانچایز Star Trek موفق شد برای سه فیلم دیگر تا اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی ادامه پیدا کند.
Jay and Silent Bob Strike Back | 2001
سالها پیش از آنکه جهان سینمایی به یک اصطلاح مطرح در هنر هفتم تبدیل شود، کوین اسمیت با کمک مجموعهای از فیلمها و سریالها که براساس کمیک بوکهای خودش میساخت از View Askewniverse رونمایی کرده بود. حتی پیش از آن که مارول برای گرانقیمتترین اقتباسهای ممکن با دیزنی به توافق برسد هم کمیک بوکهای کوین اسمیت در قاب تلویزیون و پرده سینما قابل تماشا بودند. او کار دشواری نداشت، اما در درست انجامدادن آن موفق بود. کوین اسمیت شخصیتهای کمدیای که خلق کرده بود را به زیباترین حالت ممکن [در مدیوم سینما و تلویزیون] در کنار یکدیگر قرار میداد.
فیلم Jay and Silent Bob Strike Back به عنوان یکی از اولین تلاشهای کوین اسمیت برای اقتباسهای سینمایی میتواند یکی از ضعیفترین فیلمهای او هم باشد. اما واقعیت آن است که تلاشهای اسمیت برای قراردادن تعدادی از محبوبترین و بهترین شخصیتهایی که [در کنار یکدیگر و در چارچوب سینما و تلویزیون] خلق کرده بود، یک حرکت تحسینبرانگیز به نظر میرسد.
Freddy vs. Jason | 2003
کراساور در سینما پیش از آن که جهان سینمایی مارول از راه برسد هم جایگاه قابل قبولی داشت. واقعیت ماجرا آن است که این مفهوم نسبتا مدرن در سینما که از جهان ادبیات وارد هنر هفتم شده به شکل هیجانانگیزی به هواداران تعلق دارد. اگرچه استودیوهای سینمایی علاقه هواداران شخصیتهای سینمایی به تقابل با یکدیگر را فرصت مناسبی برای کسب درآمد میدانستند اما استقبال تماشاگران سینما بود که کراساور را روی پردههای نقرهای زنده نگاه میداشت.
از آنجایی که بیشتر شخصیتهای تاثیرگذار و محبوب در همه ژانرهای سینمایی از خیل عظیم هواداران شخصیشان بهره میبرند، طبیعی به نظر میرسد که حتی شخصیتهای ترسناک هم هواداران پرشماری داشته باشند. بنابراین بسیاری از هواداران فیلمهای ترسناک امیدوار بودند روزی تقابل شخصیتهای اصلی فیلم A Nightmare on Elm Street با فیلم Friday the 13th را تماشا کنند. انتظاری که در نهایت به پایان رسید.
فیلم Freddy Vs. Jason به عنوان تقابل دو تن از وحشتناکترین قاتلان سینمای ترس، کراساور مهمی به نظر میرسد. با این حال تماشاگران میدانستند که پایان دلچسبی در انتظار آنها نیست. بنابراین این فیلم هم مانند بیشتر کراساورهای سینما پایان تکاندهندهای برای تقابل شخصیتهای اصلیاش در نظر نگرفته بود. دلیل قانعکنندهای برای این تصمیم وجود دارد.
اگر فردی یا جیسون برنده این تقابل خونین میشدند، فرصتی فراهم میشد تا دنبالههای متعددی براساس ماجراجوییهای شخصیت برنده ساخته شود. داستانهایی که قطعا هواداران شخصیت بازنده را آزرده میکرد. گاهی اوقات آیندهنگری محافظهکارانه مانع ساخت فیلمهای پرفروش در سینما میشود.
The Avengers | 2012
فیلم The Avengers شاید مهمترین کراساور تاریخ سینما باشد. این فیلم تعریف جدید و گستردهتری از مفهوم کراساور در سینما ارائه کرد و آن را به معنای اصلیاش در ادبیات نزدیکتر نشان داد. تا پیش از ساخت این فیلم، کراساور اساسا فرصتی بیشتر از به جان یکدیگر انداختن شخصیتها نبود. تهیهکنندگان در شرایطی به سراغ تقابل شخصیتهای سینمایی میرفتند که میپذیرفتند ایده دیگری برای توسعه داستانهایشان ندارند. به عبارت دیگر، کراساور بهترین ایده برای ساخت فیلمهای سینمایی نبود. در حقیقت آخرین ایده بود.
اگرچه فیلمهای کراساور تنها با استقبال باورنکردنی تماشاگران رنگ و بوی واقعی میگرفتند اما عناوینی نبودند که کاملا مورد تایید استودیوهای سینمایی باشند. یک استودیوی سینمایی [از یونیورسال در ایالات متحده آمریکا تا توهو در ژاپن] تنها در شرایطی به سراغ ساخت یک کراساور میرفت که میپذیرفت تماشاگران از تماشای دوباره شخصیتهای محبوبشان در چالشهای تکراری خسته شدهاند. در چنین شرایطی، شخصیتهای جدید به چالشهایی مدرن برای شخصیتهای محبوب تبدیل میشدند و همین مسئله باعث شکلگیری کراساور میشد.
اما دنیای سینمایی مارول با فیلم The Avengers این تصور را برای همیشه ویران کرد. این فیلم به عنوان ششمین فیلم دنیای سینمایی مارول در حالی قهرمانهای مارول را در کنار یکدیگر قرار میداد که بیشتر آنها با با فیلمهایی اختصاصی به تماشاگر معرفی شده بودند. ریسک بزرگ دیزنی و مارول اما نتیجه بینظیری به همراه داشت. یکی از مهمترین کراساورهای تاریخ سینما به یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ هم تبدیل شد و مسیر را برای ادامهدادن قهرمانهای مارول گشودهتر از قبل کرد.
اگر برای استودیوهای یونیورسال و توهو اهمیتی نداشت که پیشینه ریشهداری از شخصیتهایشان ارائه دهند، استودیوهای مارول و دیزنی پذیرفته بودند که میتوانند با یک تصویرسازی درست از شخصیتهای محبوبشان به یک کراساور ارزشمند دست پیدا کنند که هیجان بیشتری به مخاطب تزریق میکند. به همین دلیل دنیای سینمایی مارول امروز محبوبتر و تاثیرگذارتر از همیشه به نظر میرسد.
Batman v Superman: Dawn of Justice | 2016
اگرچه دنیای سینمایی مارول در تبیین یک جهانی سینمایی و فیلمهای ابرقهرمانی به دستاوردهایی دست پیدا کرده بود که به چالشکشیدن آنها دشوار به نظر میرسید اما فیلمی که بتمن و سوپرمن را در برابر یکدیگر قرار میدهد هم تحت هر شرایطی خیرهکننده بود. در شرایطی که بسیاری از هواداران دیسی [و حتی مارول] تا پیش از تماشای فیلم Batman v Superman: Dawn of Justice هیجان زیادی برای این کراساور هیجانانگیز داشتند، نتیجه کار چنگی به دل نمیزد.
هواداران دیسی میدانستند که شکلندادن پیشینهای قابل قبول به شخصیت بتمن [برای دنیای سینمایی دیسی که امروز تقریبا نابود شده] میتواند فیلم Batman v Superman: Dawn of Justice را به سمت اعماق دره شکست هدایت کند اما همچنان امیدوار بودند. نتیجه کار اما نهتنها ایرادهای متعددی داشت بلکه چندان هم مفهوم نبود. با این حال این فیلم به عنوان محل تقابل دو تن از دوستداشتنیترین شخصیتهای دیسی یک کراساور مهم در دل تاریخ سینما لقب میگیرد.
Avengers: Endgame | 2019
وقتی هواداران کمیک بوکهای مارول پس از تماشای فیلم The Avengers از سالنهای سینما خارج میشدند، پرسش پیچیدهای ذهن آنها را درگیر کرده بود؛ آنها فیلم خیرهکننده و جذابی را تماشا کرده بودند اما نمیدانستند مارول و دیزنی دقیقا چه ایدههایی برای توسعه دنبالههای آن دارند. پاسخی که دیزنی و مارول برای این پرسش هواداران شخصیتهای محبوبشان داشتند اما چند سال بعد از راه رسید. فیلم Avengers: Endgame ثابت کرد که جهان سینمایی مارول هدفهای بزرگی داشته که در رسیدن به آنها موفق بوده است.
مارول از سال ۲۰۰۸ در حال پیریزی نقشهای بود که موفقیت آن تنها در محبوبیت شخصیتهایی مانند آیرنمن، کاپیتان آمریکا، بلک ویدو، ثور و هالک خلاصه نمیشد. آنها از فیلم Iron Man در سال ۲۰۰۸ تا فیلم Spider-Man: Far From Home در یازده سال ۲۳ فیلم سینمایی اکران کردند و بیشتر از ۱۷ میلیارد دلار به دست آوردند؛ بیشتر از هر فرانچایز دیگری در تاریخ سینما.
همه شخصیتهای محبوب کمیک بوکهای استن لی و همکارانش در دنیای سینمایی مارول در دل نبردهای جانانهای قرار گرفته بودند که هر هوادار کمیک بوک را تحت تاثیر قرار میداد. اما همه این نبردهای دشوار در فیلم Avengers: Endgame به اوج خود رسید. بنابراین هیچکدام از تحلیلگران صنعت سینما از تبدیلشدن این فیلم به پرفروشترین فیلم سینما تعجب نکردند. با وجود پاسخ جذابی که مارول و دیزنی برای هواداران شخصیتهایشان در نظر گرفته بودند اما هنوز هم همان پرسش وجود دارد؛ حالا چه ایدههایی برای توسعه بیشتر دنیای سینمایی مارول مطرح میشود؟
اد کتمول، بنیانگذار پیکسار، سالها پیش گفته بود که دنبالهسازی برای عناوین موفق، نوعی ورشکستگی اخلاقی است. اما استودیویی که او تاسیس کرده بود سه دنباله موفق برای فیلم Toy Story ساخت. بنابراین پرسش اساسی این است: چه زمانی و چگونه باید تصمیمگیری درباره ساخت یک دنباله سینمایی را آغاز کنیم؟ مارول با ایدههای بکری که دارد، مفهوم مدرن کراساور در سینما را زنده نگاه میدارد.
از رقابت مارول در برابر دیسی بخوانید:
- چرا مارول همیشه فیلمهای کوچکتر را بعد از فیلمهای Avengers اکران میکند؟
- آیا هواداران قدرت بیشتری از عوامل یک فیلم سینمایی برای تصمیم گیری دارند؟
- چرا مخاطبان با فیلمهای DCEU زک اسنایدر ارتباط برقرار نکردند؟
- درسهایی در حوزه کسب و کار که از فیلمسازی مارول آموختیم
- چرا بتمن DCEU نباید نقشی مشابه آیرون من داشته باشد؟
- دی سی علیه مارول در دوران پساکرونا
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
کلا کراس اور یه خوبی داذه اینم اینکه بعضی از فن بوی ها هوادار های یک کارکتر در تقابل کارکتر دیگه دهنشون بسته میشه بعد باخت .
من هیچوقت از کراس اور خوشم نمیومد
مقاله خوبی بود.و بنظرم انتقام جویان پایان بازی بهترین کراس آور سینما است.
اون دو تا دیسو کیا دادن خودشونو معرفی کنن
به خودتم دیس دادن???
پیداش کنم کاری میکنم دایناسور های پارک ژوراسیک براش زار بزنن
ارام باش ارام باش:-)
من دادم
افرین که خودتو معرفی کردی برای همین کاریت ندارم(کاری هم نمی تونستم کنم??)
کرم داشتم دیس دادم یکی دیگه از دلایلش این بود از یارو بدم میومد فن eaهست(با اینکه خودم فن یوبیسافتم)
این شد دلیل???
تویی تو ردیت کیان؟
کرم داشتم دیس دادم و یکی دیگه از دلایلش اینه که ازش بدم میاد چون فن ea هست
اره کراس اور خوبی بود??
کاملن صحیح
تمامی این کراس اور ها در مقابل فورتنایت کشک هم نیستن!???
پ.ن:(البته منظورم این نیست که این کراس اور ها بد هستن بلکه میگم فورتنایت دیگه داره قیمه هارو میریزه رو ماستا!)
فرض کن توی کراس اور اریانا گرانده با فورتنایت با اسکین کریتوس برقصی تو کنسرتش
جالب بود ??
چزای بیشتری هم داره تو میریزه
باهات موافقم من یکی از دلیلام که از فورت بدم میاد اینه یکی دیگه طرف وسط درگیری برج میسازه میره بالا???
از ماست گذشته داره می ریزه تو کشکا و خامه ها??