ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سرگرمی

داستان‌های اساطیر نورس؛ ماجراجویی در عوالم ۹گانه

همان‌طور که در اساطیر پنج‌شنبه هفته گذشته اعلام شد از این پس به بررسی داستان‌های مهم خدایان و اسطوره‌های وایکینگ‌ها می‌پردازیم. لازم به ذکر است که ذهن مردمان در زمانی که این داستان‌ها به نوشتار ...

پردیس احمدی
نوشته شده توسط پردیس احمدی | ۲ تیر ۱۴۰۱ | ۲۲:۰۰

همان‌طور که در اساطیر پنج‌شنبه هفته گذشته اعلام شد از این پس به بررسی داستان‌های مهم خدایان و اسطوره‌های وایکینگ‌ها می‌پردازیم. لازم به ذکر است که ذهن مردمان در زمانی که این داستان‌ها به نوشتار تبدیل شدند صرفاً خواهان سرگرم شدن و تحت تاثیر قدرت و هوش خدایان قرار گرفتن بوده و به شکل انسان امروزی حفره‌های داستانی اهمیت چندانی برایشان نداشتند، و این خارج از اخلاق است که ما برای نقل این قصه‌ها آنها را به میل خود تغییر دهیم تا جای سوالی در آن نباشد. با قسمت اول از داستان‌های شنیدنی اساطیر نورس همراهمان باشید.


قصه‌ی اول: چالش‌های ورود به سرزمین جاینت‌ها

ثور (Thor) پسر اودین (Odin)، خدای طوفان و محافظ انسان‌ها در طی سفری با بزرگ‌ترین چالش عمرش مواجه می‌شود: باز کردن کیسه‌ی غذا!

اساطیر نورس
ورود به یوتن‌هیم

داستان از آنجایی شروع می‌شود که ثور به همراه خدمتکار انسان خود به نام تیال‌وی (Thjalfi) و لوکی (Loki - خدای نیرنگ) تصمیم به سفر به سرزمین جاینت‌ها یعنی یوتن‌هیم (Jötunheim) می‌گیرند. در مسیر آنها با یک جاینت به نام اِسکریمیِر (Skrymir) روبه‌رو می‌شوند که به آنها پیشنهاد می‌کند که همسفرش شوند و حتی تمام وسایل آنها را برایشان در کیسه‌اش حمل کند. اما زمانی که گروه برای استراحت متوقف می‌شود، اسکریمیر به خوابی عمیق فرو می‌رود و ثور با تمام قدرتش موفق به باز کردن کیسه‌ی او که غذا و وسایل آنها را در آن انداخته بود، نمی‌شود.

اساطیر نورس
اسکریمیر پیشنهاد می‌کند که وسایل و خوراکی‌های خدایان را برایشان حمل کند

خستگی و گرسنگی بر ثور غلبه کرده و او سعی می‌کند با زدن سه ضربه بسیار محکم با پتکش، میولنیر (Mjolnir) بر سر جاینت خوابیده او را بیدار کند، اما هر بار اسکریمیر در میان خواب و بیداری فکر می‌کند که فندقی از درختی که زیر آن خوابیده بود بر سرش افتاده است و دوباره به خواب فرو می‌رود. صبح روز بعد اسکیمیر از گروه جدا می‌شود و مسافران هم به قلعه‌ای بزرگ به نام اووت‌گارد (Utgard) می‌رسند.

اساطیر نورس
ثور با پتکش سه بار بر سر اسکریمیر ضربه می‌زند تا او را بیدار کند

با ورود به تالار بزرگ قلعه پادشاه جاینت‌ها به آنها خوشامد گفته اما اعلام می‌کند که تنها در صورتی حاضر است آنها را در قلعه خود بپذیرد که هر کدام یکی از سه چالش پیشنهادی او را با موفقیت به اتمام برسانند و ثابت کنند که در زمینه‌ای قدرت‌هایی بیشتر از جاینت‌ها دارند.

اولین چالش را لوکی قبول می‌کند، چرا که هیچکس در دنیا قادر نبود به سرعت او غذا بخورد. برای این چالش پادشاه خدمتکار خود لوگی (Logi) را احضار کرده تا رقیب لوکی شود و سپس میز بزرگی میان آن دو قرار می‌دهد که سراسر از خوراکی‌های مختلف پوشیده شده بود. لوکی با سرعتی باورنکردنی شروع به خوردن می‌کند اما وقتی در اواسط میز با رقیبش مواجه می‌شود می‌بیند که او تنها تمام غذاهای سمت خود را بلکه ظروف و حتا خود میز را هم بلعیده است.

اساطیر نورس
لوکی موفق به شکست رقیبش نمی‌شود

چالش بعدی را تیال‌وی قبول می‌کند. او سریع‌ترین دونده در میان تمام موجودات سرزمین‌های ۹گانه به حساب می‌آمد. شاه برای او مسابقه‌ی دو در نظر می‌گیرد و رقیبش را جاینتی به نام هوگی (Hugi – یکی از کلاغ‌های اودین، هوگین، هم‌نام با این جاینت است که در ادامه داستان علت آن را می‌بینیم) معرفی می‌کند.

(لازم به ذکر است که جاینت‌ها در اساطیر نورس به گونه‌ای متفاون از آنچه امروز جاینت می‌دانیم به تصویر کشیده شده‌اند. جاینت‌های نورس می‌توانند بزرگ‌تر یا هم اندازه انسان‌ها باشند.)

با شروع مسابقه هوگی به راحتی از تیال‌وی گذشته و برنده می‌شود. تیال‌وی که از شکست خود عصبانی است درخواست می‌کند که مسابقه دوباره انجام شود و این بار هوگی با فاصله کمی از او برنده می‌شود. تیال‌وی درخواست مسابقه‌ی سوم کرده و در این مسابقه نیز هوگی با سرعتی بیشتر از قبل از او پیشی می‌گیرد.

اساطیر نورس
هر بار هوگی به راحتی تیال‌وی را پشت سر می‌گذارد

چالش آخر برای ثور است، پادشاه شاخ عظیمی را از نوشیدنی پر کرده و به او می‌دهد و می‌گوید که تمام جاینت‌ها تنها با نوشیدن دو جرعه آن را خالی می‌کنند. ثور با سرعت شروع کرده و نوشیدنی شور و عجیب را سر می‌کشد و دو جرعه بسیار بزرگ از آن را فرو می‌دهد، اما میزان نوشیدنی داخل شاخ تنها به اندازه چند قطره کم می‌شود.

اساطیر نورس
ثور باید تمام نوشیدنی شاخ عظیم را با دو جرعه سربکشید.

شاه فرصت دیگری به ثور داده و به او چالشی بسیار آسان می‌دهد تا قدرت جسمانی او را امتحان کند. شاه از او می‌خواهد که گربه خانگیش، که هم قد ثور بود را از زمین بلند کند. هر بار که ثور سعی می‌کند گربه را از روی زمین بلند کند گربه پشت خود را خم کرده و روی زمین باقی می‌ماند و ثور با تمام قدرت خود تنها موفق می‌شود یکی از پنجه‌های گربه را از روی زمین بلند کند.

اساطیر نورس
ثور قادر به تنها موفق می‌شود یک پنجه گربه پادشاه را از روی زمین بلند کند

ثور این بار عصبانی شده و به شاه می‌گوید که به جای چالش‌های عجیب به او اجازه دهد تا با یکی از جاینت‌های مستقر در قلعه کشتی بگیرد. شاه فوراً قبول کرده و جاینت پیرزنی به نام اِلی (Elli) که وظیفه مراقبت از نوزادان جاینت‌ها داشته را احضار می‌کند. با وجود اینکه این پیرزن بسیار نحیف و ضعیف به نظر می‌رسد ثور به هیچ‌عنوان قادر به شکست او نمی‌شود و با هر تلاشش خسته‌تر و ضعیف‌تر از قبل می‌گردد و در نهایت روی زانوهایش بر زمین می‌افتد.

اساطیر نورس
اِلی با وجود پیر و ضعیف بودن ثور را به زانو درمی‌آورد

با تمام شدن چالش‌ها و شکست خوردن مسافران آنها آماده‌ی ترک قلعه می‌شوند اما پادشاه در مسیر خارج شدنشان با آنها همراه شده و به آنها اعلام می‌کند که هیچ‌یک از چیزهایی که آنها در این قلعه دیدند واقعیت نداشته است.

لوکی چالش خوردن را شکست خورد چرا که رقیبش لوگی "آتشی سوزان" بود که در مسیر خود همه چیز را سوزانده و نابود می‌کند.

تیال‌وی بارها از هوگی شکست خورد چرا که هوگی در حقیقت قدرت تفکر بود که همیشه سریع‌تر از قدرت عمل است.

ثور نیز قادر به شکست اِلی نبود چرا که اِلی در حقیقت گذر عمر بود که در نهایت همگان را ضعیف خواهد کرد و هیچ‌کس، حتا خدایان نورس، قادر به شکست آن نیست.

اساطیر نورس
پادشاه جاینت‌ها برای صدور اجازه ورود به قلعه چالش‌هایی را برای مهمانانش در نظر گرفت

چالش‌های دیگر هم همگی دروغین بودند. شاخی که برای نوشیدن به ثور داده شده بودن دریاها بودند و جرعه‌هایی که ثور نوشیده بود باعث پایین رفتن آب دریا شده بود. گربه‌ی پادشاه هم همان یورمنگاندر ماری عظیم بود که دور دنیا چنبره زده و تلاش‌های ثور برای بلند کردنش زمین را جابه‌جا کرد. جاینت ابتدای داستان یعنی اسکریمیر نیز همان پادشاه جاینت‌ها بود که با استفاده از ضربات پتک ثور کوهستان‌های اطراف را خرد کرده و زمینی صاف برای زندگی جاینت‌ها ایجاد کرد. پادشاه جاینت‌ها به هر سه مسافر بابت قدرت‌های خارق‌العاده و خوفناک آنها تبریک گفته و اعلام کرد که دیگر هرگز اجازه ندارد پا در سرزمین جاینت‌ها بگذارند.


قصه‌ی دوم: حلقه نفرین شده

اساطیر نورس
ورود به سرزمین دورف‌ها، اسورت‌هیم (Svartálfaheim)

خدای خدایان اودین به همراهی لوکی و هینیِر (Hœnir) در حال گشت و گذار در سرزمین‌هایش بود که بعد از سفری طولانی به آبشاری در دنیای دورف‌ها می‌رسند و برای نوشیدن آب توقف می‌کنند. اودین و هینیر خواهان دیدار با پادشاه دورف‌ها بودند اما لوکی خسته و گرسنه، حوصله‌ی آنها را نداشت و برای سرگرم کردن خود سنگی به سموری که آن نزدیکی بود پرتاب می‌کند و باعث مرگ آن می‌شود. لوکی پوست سمور را کنده و با هم‌سفران خود همراه می‌شود تا به دیدن پادشاه بروند.

اساطیر نورس
پادشاه دورف‌ها

به محض ورود به قلعه، پادشاه پوست سمور را بر دوش لوکی دیده و مشخص می‌شود که پوست از آن پسر پادشاه بوده که برای تفریح خود را به شکل یک سمور در آورده بود. پادشاه با عصبانیت دو پسر دیگر خود یعنی رِگین (Regin) و فَفنیر (Fáfnir) را صدا می‌زند تا خدایان را دستگیر کنند. او اعلام می‌کند که تنها در ازای طلا حاضر است خدایان را ببخشد، مقدار طلایی خالص و اعلا که بتواند پوست سمور را طوری بپوشاند که حتا یک تار موی آن هم دیده نشود. به دلیل خاصیت کشسانی پوست سمور مقدار طلایی که در آن جا میشد به قدری زیاد بود که خدایان به هیچ عنوان قادر به تامین آن نبودند تا اینکه ایده‌ای به ذهن لوکی می‌رسد.

اساطیر نورس
پادشاه در ازای جان پسرش مقدار بسیاری طلای ناب درخواست می‌کند

دورف‌ها همان‌طور که قبلاً هم گفته شده آهنگرانی ماهر بودند. یکی از آنها آندواری (Andvari) نام داشت و آهنگری مشهور بود.

آندواری روزی تصمیم می‌گیرد که خود را به شکل یک ماهی در آورده و به اعماق دریا سفر کند. در اعمال دریا وارد سرزمین پریان دریایی (Nymph) می‌شود که محافظ تپه‌های بزرگی از طلا بودند. آندواری در ابتدا تنها برای تماشا آمده بود اما وقتی پریان شروع به مسخره کردن او کردند عصبانی شده و تمام طلاهای آنها را تصاحب می‌کند. با طلاهای دزدیده شده آنواری انگشتری برای خود می‌سازد که تا زمانی که آن را در دست داشته باشد ثروتش بیشتر و بیشتر خواهد شد.

اساطیر نورس
لوکی آندواری را از آبشار شکار می‌کند

لوکی از داستان آنواری باخبر بود و تنها راه‌ آزادی خود و هم‌سفرانش را در ثروت آنواری می‌دید. او به آبشار بازگشته و با تور عظیمی به ماهی‌گیری می‌پردازد و فوراً آنواری را شکار می‌کند. لوکی او را تهدید به مرگ می‌کند و می‌گوید در ازای مقدار طلایی که بتوان پوست سمور را با آن پر کند حاضر است از جان آنواری بگذرد. آنواری قبول کرده و لوکی را به خانه‌اش می‌برد و مقدار کافی طلا به او می‌دهد اما لوکی با دیدن انگشتر دست او گنج واقعی را پیدا می‌کند. با وجود خواهش و تمنای دورف، لوکی انگشتر را به زور تصاحب می‌کند اما آندواری در لحظه آخر نفرینی قوی بر انگشتر می‌اندازد به طوری که هر آنکه انگشتر را در دست کند نابود خواهد شد.

اساطیر نورس
لوکی حلقه آندواری را به زور تصاحب کرده اما دورف حلقه را نفرین می‌کند

لوکی به قلعه پادشاه برگشته و تمام پوست سمور را با طلای ناب می‌پوشاند، اما وقتی پادشاه در حال بررسی پوست سمور بود متوجه شد که تاری از سبیل سمور با طلا پوشیده نشده و اعتراض می‌کند. در این لحظه است که خدای فریب‌کار انگشتر را به پادشاه تقدیم می‌کند و به محض اینکه آن را در دستش می‌کند پسرش رگین آتش حرص و طمع را در چشمان پدر می‌بیند در حالیکه وجود برادرش فَفنیر را حسادت پر کرده است.

با گذشت زمان، روزی فَفنیر از پدر درخواست می‌کند که بخشی از ثروتش را با پسرانش تقسیم کند اما پادشاه این درخواست را رد کرده و فَفنیر پدر را به قتل رسانده و حلقه نفرین شده را به دست می‌کند. او تمام ثروت پدر را برداشته به غاری فرار می‌کند تا هر شب در کنار ثروت بی‌نهایتش به خواب برود. روزها و شب‌ها می‌گذرند و حلقه رفته رفته فَفنیر را تغییر داده و او را اژدهایی هولناک تبدیل می‌کند.

اساطیر نورس
حلقه نفرین شده به مرور زمان فَفنیر را به هیولایی تبدیل می‌کند

در همین حین رگین که برادر خود را بابت قتل پدر و دزدیدن اموالش نبخشیده بود به پسرش سیگورد (Sigurd) دستور می‌دهد که به غار اژدها رفته و برادرش را که به هیولایی تبدیل شده، از بین ببرد. سیگورد به فرمان پدر عمل کرده و قلب اژدها را برای پدر می‌آورد. رگین دستور می‌دهد که قلب را کباب کرده و برایش بیاورند، اما زمانی که سیگورد در حال کباب کردن قلب است مقداری از آن را می‌چشد و فوراً چنان قدرتی بدست می‌آورد که قادر به درک آواز پرنده‌های اطراف می‌شود که یک صدا فریاد می‌زنند: "او تو را خواهد کشت".

اساطیر نورس
سیگورد قلب فَفنیر را برای پدر می‌برد

به همین ترتیب سیگورد به پدر حمله کرده و او را به قتل می‌رساند و صاحب ثروت او می‌شود. این تنها شروع ماجراست و در طی سالیان این حلقه به نفرین خود ادامه داده و دورف‌ها را به جان هم می‌اندازد.

نفرین آنواری چرخه‌ی مرگی ایجاد می‌کند که زندگی افراد زیادی را از بین می‌برد اما این داستان را به منبع الهامی برای بهترین اثر فانتزی تاریخ، یعنی ارباب حلقه‌ها و داستان‌های فانتزی زیاد دیگری در دهه‌های 19 و 20 میلادی، تبدیل می‌کند.

اساطیر نورس
ارباب حلقه‌ها و داستان‌های زیادی در تاریخ از اسطوره‌های نورس الهام گرفته‌اند
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (20 مورد)
  • payman-neo
    payman-neo | ۴ تیر ۱۴۰۱

    خیلی جالب بود، مثلا تو داستان دوم دورف ها چطور میتونن اودین را زندانی کنند؟ خیلی عجیبه و جالبه برام

  • Sheperd
    Sheperd | ۳ تیر ۱۴۰۱

    واقعا کامل و بجا بود این مقاله همچنین به نظرم من یکی از سرگرم کننده ترین ها تحقیق درباره اساطیر نورس هستش واقعا ممنونم ازتون

  • Mobin19
    Mobin19 | ۳ تیر ۱۴۰۱

    سلام . لطفا اگر کتابی در مورد همین اساطیر سراغ دارید پیشنهاد کنید . ممنون بابت مقاله مفید و جذابتون

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۱۰ تیر ۱۴۰۱

      با کتاب "اسطوره‌شناسی نورس" اثر نیل گیمن نویسنده آثاری مثل خدایان آمریکایی، طالع خوب و کامیک Sandman میتونید شروع کنید

  • Niyayesh-j
    Niyayesh-j | ۳ تیر ۱۴۰۱

    تصوراتم از لوکی و ثور بهم خورد??

  • MohammadMJ
    MohammadMJ | ۳ تیر ۱۴۰۱

    من هیچوقت نمیتونم نه اسم هاشونو حفظ کنم و نه داستانشونو بفهمم نمیدونم چرا??

  • geravanda84
    geravanda84 | ۳ تیر ۱۴۰۱

    کلا اساطیر نورس داستان های جالب کم ندارن....
    پ ن: تشکر از خانم احمدی بابت این مقاله....

    • hurting-other-pepole
      hurting-other-pepole | ۳ تیر ۱۴۰۱

      من مثل مقالات اسطوره شناسی ویجیاتو رو هیچ جای دیگه ای ندیدم.

      • geravanda84
        geravanda84 | ۳ تیر ۱۴۰۱

        آره واقعاً، پر و پیمون و کاملند...

  • emperorpalpatin
    emperorpalpatin | ۳ تیر ۱۴۰۱

    بهتون شاهنامه رو پیشنهاد میدم

  • DEMON-SLAYER
    DEMON-SLAYER | ۳ تیر ۱۴۰۱

    خیلی ممنون ، مقاله پرو پیمونی بود.
    ولی تا زمانی که خودمون درباره اساطیرمون صحبت نکنیم و بهشون ابراز علاقه نکنیم ، نباید انتظار داشت که خارجی های بیان درباره اساطیر ایران بازی و فیلم و سریال بسازن.
    لطفاً کمی هم درباره اسطوره های خودمون مطلب بذارید.

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۳ تیر ۱۴۰۱

      در برنامه‌های اساطیر پنج‌شنبه شناخت دقیق و اصولی اساطیر ایران رو هم داریم و تمدن به تمدن جلو میریم

      • arman29
        arman29 | ۳ تیر ۱۴۰۱

        ممنونم ازتون خانم احمدی
        واقعا تخصصی ترین مقاله هارو ارائه میدید

      • amir-hossein1389
        amir-hossein1389 | ۳ تیر ۱۴۰۱

        ایولا. دمت تون گرم. خسته نباشید

  • AMH-186
    AMH-186 | ۳ تیر ۱۴۰۱

    تو یه داستان ثور مجبور میشه برای پس گرفتن میونلیر عروس بشه?
    اونم حتما توی بخش بعدی بنویسید

  • hurting-other-pepole
    hurting-other-pepole | ۳ تیر ۱۴۰۱

    فک کنید ، توی قرن هشتم میلادی وقتی بچه اید یا دور آتیش نشستید اینارو براتون تعریف کنن

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۳ تیر ۱۴۰۱

      کاملن با همین ذهنیت مینویسم :)

  • دکتر توقف(MAS)
    دکتر توقف(MAS) | ۳ تیر ۱۴۰۱

    فقط شاهنامه?

  • Erfangamer87
    Erfangamer87 | ۲ تیر ۱۴۰۱

    خیلی قشنگ بود ولی جای یه داستان خالی بود جای داستان پسر لوکی یا قصه از دست دادن دست تیر (Tier)

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۲ تیر ۱۴۰۱

      سلام! خوشحالم که دوست داشتید.
      داستان تیِر قبلن توی بخش حیوانات نورس گفته شده و اینکه بقیه داستان‌ها رو هم هر پنج‌شنبه با اساطیر پنج‌‌شنبه براتون میگم :)
      Stay Tuned

مطالب پیشنهادی