نژادپرستی لاوکرفت؛ حقیقت یا افسانه؟
هاوارد فیلیپ لاوکرفت یا همانطور که به طور خلاصه اچ. پی. لاوکرفت خطاب میشود، از بزرگترین نویسندگان ژانر وحشت و به نوعی تایتان دنیای دلهره و ترس است که کار خود را با نوشتن داستانهای ...
هاوارد فیلیپ لاوکرفت یا همانطور که به طور خلاصه اچ. پی. لاوکرفت خطاب میشود، از بزرگترین نویسندگان ژانر وحشت و به نوعی تایتان دنیای دلهره و ترس است که کار خود را با نوشتن داستانهای کوتاه از موجودات ناشناخته و سرزمینهای مخفی برای مجلات شروع کرد و موفق شد برخلاف منبع الهامش، یعنی اِدگار اَلن پو، در دوران زندگیش شناخته شود و بتواند از طریق نویسندگی به شهرت اندکی رسیده و دوستان و درآمد کمی برای خود فرآهم کند.
در مقالات دیگر به بررسی داستانهای الهامبخش، سبک منحصربهفرد او یعنی وحشت کیهانی و هیولاهای خوفناک او پرداختیم. در این مقاله اما میخواهیم به بررسی مهمترین موضوعی که هر کس با شنیدن نام لاوکرفت یا جستجو کردن نام او در گوگل با آن مواجه میشود بپردازیم؛ که آن چیزی نیست جز نفرت بیاندازه لاوکرفت از رنگینپوستان.
ردپای این عقاید نژادپرستی در برخی داستانهای لاوکرفت نظیر وحشت در رِدهود (The Horror at Redhood) دیده میشود اما صریحترین و جدیترین آثار باقی مانده از تفکرات نژادپرستانه لاوکرفت را در نامههایی که به دوستانش مینوشت میتوان یافت.
ویژگیهای خانواده لاوکرفت
لاوکرفت در خانوادهای اشرافی در آمریکا متولد شد که به سرعت در همان دوران کودکیش، به دلیل بیماریهای روانی مادر و پدرش به طور کامل ورشکست شده و فقر همواره یکی از مشکلات او از زمان کودکی محسوب میشد. پدر و مادر لاوکرفت، بنا به دلایلی هر دو به آسایشگاه روانی فرستاده شده و در آنجا میمیرند.
خانواده اشرافی لاوکرفت، مانند بسیاری از خانوادههای اشرافی، برای مردم بر اساس جایگاه اجتماعی ارزش قائل بودند و لاوکرفت از زمان کودکی با چنین تفکرات و عقایدی مواجه بود که منجر شد این افکار در او نیز بروز یابد.
پس از مرگ پدر و مادرش، غذا و جایی برای خوابیدن به یکی از بزرگترین معضلات زندگی لاوکرفت تبدیل میشود و او برای اینکه بتواند از پس هزینههای زندگی بر بیاید با هزار و یک امید و آرزو به همراه همسرش به نیویورک میرود تا از طریق نویسندگی بتواند درآمد بهتری داشته باشد.
بدشانسیها و مشکلات
با رفتن لاوکرفت به نیویورک همسرش در مدت کوتاهی دچار بیماری شد و کارش را از دست داد و بار دیگر لاوکرفت برای تامین هزینههای زندگی وادار شد چندین شغل داشته باشد. علاوهبر این، منزل لاوکرفت نیز مورد سرقت واقع شده و ضربه دیگری به اوضاع وخیم مالی خانواده او وارد میشود که در نهایت منجر به جدایی همسرش از او میگردد.
لاوکرفت در نامههای خود مهاجرت به نیویورک را بزرگترین اشتباه زندگی خود معرفی میکند چرا که شهر پر از مهاجرانی از طبقه پایین، بیارزش، احمق، بیسواد و خلافکار است و دزدی از منزل لاوکرفت که منجر به فروپاشی ازدواجش شده بود را نیز زیر سر همین افراد میداند و نفرتش از آنها چندین برابر میگردد.
او داستان وحشت در ردهود به طور مستقیم از ماجرای مهاجرت خود به نیویورک و نفرتش از مهاجرانی که در نیویورک زندگی میکردند الهام گرفته است.
فرهنگ و تمدن زمان
بسیاری از طرفداران لاوکرفت نژادپرستی او را ناشی از زندگی در زمانهای میدانند که نژادپرستی موضوعی معمولی در جوامع محسوب میشد، اما این موضوع حقیقت ندارد چرا که حجم نفرت لاوکرفت از رنگینپوستان یا مهاجران به قدری زیاد بود که تاثیر عمیقی در نوشتههای او گذاشته است که این میزان نفرت و عصبانیت در دوران حیات او (1890 - 1937) نیز امری غیرعادی و غیرانسانی محسوب میشد هرچند او این عقیده خود را بیشتر در نامههای شخصی خود به دوستانش مطرح کرده و در داستانهایش با وضوح کمتری به این موضوع اشاره نمیکند.
دیدگاه نژادپرستانه لاوکرفت به مرور و در اثر همراهی با دوستانی که از طبقه اشرافی نبودند اما لاوکرفت برای تحصیلات و نویسندگی آنان احترام قائل بود کمرنگ میشود. او که علاقه زیادی به نوشتن نامه داشت در نامههای خود به دوستان نویسندهاش همواره درباره مسائل اجتماعی و سیاسی زمان صحبت میکرد و در نامههای کمرنگ شدن این عقاید نژادپرستانه به وضوح مشخص است.
لاوکرفت در آخرین نامه خود پیش از اینکه به کام سرطان کشیده شود به وضوح اشاره میکند که:
من تنها از روی دلایل سنتی و خاندانی، فردی بسیار تغییرناپذیر بودم اما افسردگی و نیاز به داشتن همصحبت کمکم چشمان من را در برابر حقایق باز کرد و باعث شد با مطالعه و تحقیقات علمی متوجه شوم که در مورد اعتقاداتم درباره مهاجران تا چه حد اشتباه میکردم و در همان لحظه متوجه شدم که تاکنون چقدر انسان خودخواهی بودهام
هاوارد فیلیپ لاوکرفت - سال 1936تاثیر نژادپرستی لاوکرفت در داستانهایش
بدون شک تفکرات نژادپرستانه لاوکرفت در خلق آثارش، همانگونه که عقاید و تفکرات هر هنرمند در آثار هنریش منعکس میشود، و شکلگیری سبک وحشت کیهانی نقشی مهم ایفا میکند.
لاوکرفت موجودات زنده و انسانها را در طبقهبندیهای مشخصی میدید، این طبقات به ترتیب از پایینترین میزان درک و فهم عبارتند از: طبقه حیوانات، طبقه انسانهای پاییندست (رنگینپوستان، ساکنین جنوب اروپا و غرب آسیا)، سفیدپوستان و بالاتر از همه هیولاهایی ابرقدرت از بُعدهای ناشناخته فضا. ماجرای کلی داستانهای لاوکرفت حول اتفاقات و حوادث ناشی برقراری ارتباط طبقه سفیدپوستان تحصیلکرده با طبقه هیولاها رخ میدهد.
با تمام این تفاسیر به نظرم این میزان نفرت لاوکرفت از افراد پایین دست جامعه (رنگین پوستان و مهاجران) تا حدی با توجه به زمانه و خانوادهای که در آن زندگی میکرد منطقی به نظر میرسد. این نفرت در سالهای آخر عمر لاوکرفت با ادغام شدن با این افراد به طرز قابل توجهی کاهش مییابد و لاوکرفت خود اعلام پشیمانی میکند.
در ادامه چند نقل قول از هنرمندان سبک وحشت و فانتزی درباره نژادپرستی لاوکرفت را ذکر میکنم:
من فکر نمیکنم ما هرگز بتوانیم به طور دقیق درباره عقاید کسی براساس آثار باقی مانده از او نظر بدهیم، حداقل نه از طریق بررسی ناعادلانه نامهها خصوصی آن شخص به شخص دیگری درباره مسائل مختلف زمانه.
نیل گیمن - نویسنده آثاری چون سندمن، خدایان آمریکایی و اساطیر نورساگر بخواهیم آثار هنرمندان را اینگونه قضاوت کنیم حتا در دنیای حاضر نیز ردپای نژادپرستی و تبعیض جنسیتی را در آثار هنرمندان زیادی خواهیم دید، اما به نظر من باید این اعتقادات و دیدگاهها را زاییده زمان، فرهنگ و محل زندگی هنرمندان بدانیم. این مسائل مطرح شده درباره لاوکرفت به نظر من موضوعی کاملاً طبیعی برای یک مرد اشرافزاده در آن زمان محسوب میشود
گیرمو دل تورو - کارگردان آثاری چون هزارتوی پَن، پینوکیو، کوچه کابوسشخصیت منزوی لاوکرفت از دوران نوجوانی تا سالهای آخر عمرش به طرز چشمگیری تغییر کرده و به نظر من از شخصیت او اصلاً داشتن انتظاری جز این دیدگاههای نژادپرستی احمقانه میآید. ما میدانیم که وقتی لاوکرفت از حفاظی که برای خود ساخته بود بیرون میآید این تفکرات نیز رفتهرفته کمرنگ میشوند.
پیتر استراب - نویسنده آثاری چون قصه ارواح، کووکوو، طلسمدر هر صورت گفته میشود که "باید هنر را با هنر فضاوت کنیم نه با هنرمند" و در مورد لاوکرفت هم این موضوع صادق است؛ لاوکرفت میراثی باورنکردنی در اختیار نسلهای بعدی قرار میدهد، میراثی که نه تنها سبکی جدید در هنر ابداع میکند، بلکه منشاء الهام آثار هنری از جمله فیلم، بازیهای ویدیویی، داستانها و نقاشیهای هنرمندان بسیاری از سرتاسر دنیا میشود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اعتقادات اشتباه داشته درست، ولی مهم اینه که اعتراف کرده که اون عقاید بی ارزش بودن. به وضوح میشه دید که اگه راه برگشتی داشت، عوض میکرد عقایدش رو.
درود بر شما
بدین صورت که طرف اگه مخترع برق باشه میگیم نژاد پرسته وای چقدر بد.
میخواستم برم سراغ کتاب هاش
ولی مشتاق تر شدم
میخوام ببینم یه نژاد پرست واقعی چطوری کتاب مینویسه
صرفن به دلیل اینکه نژادپرست بوده نباید بخونید کتاباشو، به این دلیل بخونید که عجب تخیل و قلمی داشته استاد که سالیان سال بعدش با وجود همه مسائل و اعتقادات اشتباهی که داشته هنوز هم منبع الهام برای همه علاقهمندان به سبکهای ترسناک محسوب میشه.
خودم خیلی علاقه داشتم به همین دلایلی که گفتید بخونم
فقط بیشتر کنجکاو شدم ببینم داستان های لاوکرفتی چطوری توشون نژاد پرستی هست
همین الانش هم غرب پر از نژاد پرسته بعد بیایم گیر بدیم به یه نژاد پرست مرده؟
مردهه که مرده؛ کاریش نمیشه کرد.
بیاید زنده ها رو سرویس کنیم.
چرا پروفایلت نیست پسر؟
یه موقع دوباره از سایت نری
کامیونیتی ویجیاتو برای همه ما یه خانواده ست و خروج ازش معنی نداره.
من دیروز دستم اشتباه خورد پروفم پرید؛ هی دارم سعی می کنم پروف جدید بذارم دیگه نمیشه...
با این پروف جدید حس می کنم تبدیل به یه جک و جونور فضایی شدم?
حاجی تازه فهمیدم کی هستی?☕
غرب فقط؟!
بله غرب فقط.
وقتی با تمدنی مواجه میشید کامل باید روش فوکوس کنید.
توی کل تاریخ، شرق و غرب وحشی گری ها و تعصباتی داشته؛ ولی ۹۹ درصد اوقات وحشی گری های شرق سر فتح خاک و به دست آوردن طلا بوده و وحشی گری های غرب سر استعمار و استثمار بر افرادی که انسان نمی دانستند.
الانش هم همینه.
آلمانی نژاد ضعیف هولوکاست می کنه.
بریتانیایی و فرانسوی ناانسان (!) های آفریقا را به خاک و خون می کشه.
آمریکایی خاورمیانه ای ها رو نابود می کنه.
روسیه ای یه تیکه زمین به نام اوکراین رو می خواد.
چین یه تیکه زمین و منابع توش به نام تایوان رو می خواد.
ایران یه تیکه زمین به نام مناطق به زور جدا شده از کشور رو می خواد.
لاوکرافت حتی برای زمان خودش هم نژاد پرست سر سختی بوده و یکی از دلایلی که این روزها خیلی توجیه می شه، این هست که بخشی از داستانهاش به صورت کامل از کتاب های للوکرافت حذف شدن. وگرنه در نژاد پرستی این آدم کمترین شکی نیست.
همونطور که گفتیم بله استاد گرانقدر نژادپرست بوده اما آثاری خلق کرده که تا ابد ادبیات، فیلمسازی و بازیسازی رو تحت تاثیر قرار داده و کسی موفق نشده جاشو بگیره، پس شاید بد نباشه که با وجود دونستن اینکه استاد اعتقادات و باورهای اشتباه داشته، داستانهاشو بخونیم و لذت ببریم و شاید بتونیم کارش رو ادامه بدیم.