زندگی پس از مرگ در اساطیر ایران باستان
در آخرین مقاله از مجموعه مقالات مربوط به اساطیر ایران باستان به بررسی تصورات ایرانیان درباره دنیایی میپردازیم که پس از مرگ جسم مادی بدان سفر خواهیم کرد. براساس اعتقادات ایرانیان باستان پایان کار جهان ...
در آخرین مقاله از مجموعه مقالات مربوط به اساطیر ایران باستان به بررسی تصورات ایرانیان درباره دنیایی میپردازیم که پس از مرگ جسم مادی بدان سفر خواهیم کرد. براساس اعتقادات ایرانیان باستان پایان کار جهان هستی شامل دو بخش میشود: 1. پایان زندگی فرد با فرا رسیدن مرگ و 2. پایان جهان هستی که پیشتر به بررسی آن در آخرین چهارهزار سال خلقت پرداختیم.
طبق باور ایرانیان مرگ نیز یکی از صلاحهای اهریمن، همچون پیری، بیماری و ناتوانی است و جاودانگی در حقیقت جایگاه اصلی انسان میباشد، چرا که انسان برای زیستن خلق شده و نه برای مرگ؛ به همین دلیل ایرانیان معتقد بودند که اگر قرار باشد مرگ پایان وجود هستی باشد، در این صورت اهریمن پیروز نهایی نبرد میان اهریمن و اهورامزدا خواهد شد.
جدایی روح از تن
با مرگ جسم، روح به مدت سه شب در اطراف جسم به پرواز درمیآید: شب اول به سخنانش در طول زندگی مادی خود میاندیشد، شب دوم به اندیشههایش و شب سوم به کردارهایش. بنابراین این سه شب زمان تاسف روان و روح بر جسم است؛ تاسف بر مرگ جسم؛ چرا که روح و تن آرزو دارند دوباره یکی گردند. این سه شب زمان دلگرمی درباره زندگی خوب، درستکاری و راستی و نگرانی درباره بدی، دروغ و کینه است.
در این مدت سه شبانهروز، دیوها آماده در کمین هستند تا روان را عذاب دهند و اینجاست که ایزد سروش توسط خانوادهی شخصی که به تازگی از دنیا رفته است با نیایشها و نثار هدایا فراخوانده میشود تا از روح آن فرد در برابر دیوان محافظت کند.
با سپیده زدن صبح در روز چهارم روان شخص راهی میگردد تا درباره اعمالش قضاوت و داوری شود. تمام زندگی اشخاص به شکل نیکی و بدی در خانه سرود انبار میشوند و با سر رسیدن روان تازه درگذشته، این نیکی و بدیها در برابر چشم ایزدانی همچون مهر، سروش و ایزد رَشن (ایزد عدالت که ترازوی مینویی جهت سنجش کردار انسان را درد دست دارد) بر روی ترازو قرار گرفته و سنجیده میشوند.
در این محفل هیچ کسی نسبت به دیگری برتری ندارد و هر کسی بر اساس گفتار، پندار و کردار خود سنجیده میشود؛ اگر نیکی بر بدی افزون باشد، روان به بهشت میرود و اگر بدی بر نیکی فزونی یابد روان را به دوزخ میفرستند. اگر هر دو طرف برابر باشند، روان راهی هَمِیستگان (Hamestagan - برزخ) میگردد.
با بیرون آمدن روح از مراحل قضاوت شدن، راهنمایی به پیشوازش میآید، راهنمای درستکاران و اهل بهشت دوشیزهای زیباست که به همراه نسیمی خوشبو به سمت روح میآید و زمانی که روح جویای نام او میشود، راهنما به او میگوید که من همان وجدان تو، تجسم کردار، پندار و گفتار تو هستم.
از سویی دیگر بدکاران را عجوزهی برهنه و پیری همراهی میکند و بوی ناخوشایند و نفرتانگیز او همهجا را پر میکند. این پیر زن پر عیب نشان پندار، گفتار و کردار زشت ارواح دوزخی است.
گذر از چینوَد
ارواح با راهنمایان خود به سمت پل چینود (یا چینوت) روانه میشوند، این پل نیز به دو شکل است؛ برای رستگاران عریض و آسانگذر که هنگام عبور از پل ایزدان را میبیند؛ ایزد آتش تاریکی را دور میکند و روانهای متبرک شده با آتش راهی بهشت میشوند
برای بدکاران اما پل تغییرشکل داده و تیغهی تیزی میشود مانند تیغ شمشیر به طوری که روانهایشان در نیمه راه هنگام عبور از آن افتاده و به قعر دوزخ فرو میروند، اما پیش از فرو افتادن، آنها دچار عذابهای بزرگی میشوند و مانند گرگی که در دام افتاده باشد 🙁 مویه و زاری میکنند اما کمکی به آنها نخواهد رسید.
اعمال بد آنها حال به شکل حیوانی درنده و هراسانگیز درآمده و آنها را به پیش رانده و هل میدهد تا وادار شوند برخلاف میل خود از پل بگذرند. آنها پس از برداشتن سه قدم که عبارتند از: اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد با سر به اعماق دوزخ و تاریکی فرو میافتند، جایی که عذابهای مختلفی انتظارشان را میکشد.
روانهای درگذشته، چه درستکاران و چه بدکاران همگی با مانعی مشترک روبهرو میشوند و آن رودخانهای است که از اشک سوگوارن سرازیر شده است. زاری و گریه بیش از اندازه رودخانه را به طغیان انداخته و عبور از پل را دشوارتر میکنند و به همین دلیل است که زرتشتیان زاری و مویه بیش از حد را گناه شمرده، چرا که هم به سلامت سوگواریکننده آسیب میرساند و هم فایدهای برای حال شخص درگذشته ندارد. چیزی که به جای سوگواری شدید باید به درستی انجام شود اجرای مناسکی است که برای روان کسانی که به تازگی عزیزی را از دست دادهاند آسایشبخش است.
زندگی در جهانی دیگر
حالا با عبور از پل چینود یا فرو افتادن از آن به محل پاداش یا مکافات ارواح وارد میشویم اما پیش از آن لازم است بدانیم که ایرانیان باستان چنین دنیایی را جایگاه ابدی ارواح نمیدانند و مجازات به هیچ عنوان ابدی در نظر گرفته نمیشد چرا که رنج جاودانه در دوزخ نمیتواند اصلاحکننده باشد. دوزخ در اعتقادات ایرانیان باستان محلی موقتی برای مجازات و اصلاح است و زمانی که در نهایت خیر به یاری سوشیانت پیروز گردد تمام ارواح دوباره برخواسته و با آفریدگار خود که منشا تمامی خوبیهاست یکی میشوند.
بهشت
توصیف بهشت اساطیر ایران باستان بهسان توصیف دانته آلیگیری به شکل روایت تجربه حضور نویسنده در فضای دوزخ، برزخ و بهشت اساطیری توسط اَردا ویراف بیان شده است:
ویراف در نوشتههای خود میگوید: توسط سروش و موجودات آسمانی دیگر از پل چینود عبور کردم، اما به دلیل یکی بودن وزن نیکی و بدی اعمالش به همیستگان فرستاده شدم که مجازات در آنجا تنها سرما و گرماست. سپس از اینجا به طبقات مختلف بهشت دست یافتم.
طبقه اول طبقه ستارگان است که در آن از اندیشه نیک پذیرایی میشود و ارواح شبیه به ستارگانی درخشان و پرشکوه بر تختهایی زرین نشستهاند. طبقه بعدی ماه است که در اینجا از گفتار نیک پذیرایی میشود و روشنایی ارواح آنان همچون پرتوهای نقرهفام ماه است.
طبقه سوم خورشید است که فرمانروایان خوب در این محل حضور دارند. در طبقه چهارم بهشت برین زرتشتیان (گرودمان) است که امشاسپند بهمن در هنگام ورود به ارواح خوشآمد میگوید و آنها را به حضور اهورامزدا میبرد. این طبقه مخصوص پندار نیک است و ارواح در اینجا بر روی فرشها و بالشتهایی زیبا در شادی به سر میبرند.
دوزخ
ویراف که خواهان دیدن سرنوشت بدکاران بود به پل چینود بازمیگردد. در ابتدا به او میگویند که ارواح بدکاران در سه شب نخست پس از مرگ به اندازه کسی که در تمامی زندگی در دنیای مادی آزار ببیند، دچار رنج و عذاب میشوند، سپس عجوزه پیری که تجسم وجدان بد فرد بدکار است ویراف را در جهنم هدایت میکند. آنها با عبور از محل پندار بد، گفتار بد و کردار بد به دوزخ داخل میشوند که به محل ورود گرما و سرما شدیدی از آنها استقبال میکند.
تاریکی غلیظی همهجا را فراگرفته است به طوری که میتوان آن را با دست گرفت، تعفن به قدری شدید بود که میتوان آن را با کارد برید.
ویراف دوزخ را به شکل دهانی آزمند همانند ترسناکترین و عمیقترین چاه ممکن توصیف میکند. در آنجا ازدحام به قدری زیاد است و مردم چنان تنگاتنگ در هم انباشته شدهاند که زندگی قابل تحمل نیست اما تاریکی چنان غلیظ است که دوزخیان به خیال خود تنهای تنها هستند. در دوزخ زمان به کندی میگذرد و گذشت سه روز، گویی به اندازه دوران نه هزار ساله جهان میگذرد.
در دوزخ سراسر آفریدگان نابکار حضور دارند که از لحاظ اندازه همچون کوهی عظیم هستند و روانهای بدکاران را میدرند و میربایند. این ارواح از بارش شدید برف و گرمای تند آتش سوزان، تعفن مشمئزکنند، سنگ و خاکستر در عذاب خواهند بود.
مشابه آنچه در کمدی الهی دانته دیدیم، ویراف دنیای پس از مرگ ایرانیان باستان را به شکل دنیاهایی مادی توصیف میکند که یکی بر فراز زمین (بهشت) و دیگری در زیر آن است، اما در توضیحات و نیایشهای زرتشتی میبینیم که خوشیها و رنجها در دنیای پس از مرگ از آنچه در دنیای مادی میبینیم بسیار افزونتر است و این خوشها و زجرها را روان متحمل میشود و با روح آنها را تجربه میکند.
در اینجا با تمدن و اساطیر سرزمین مادریمان یعنی ایرانشهر پیروز، آزاد و استوار خداحافظی میکنیم و سوار بر بال سیمرغ، رهسپار سرزمینهای دوردست و افسانهای شرقی میشویم.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
طبقه اول و طبقه جهارم هردو متعلق به پندار (اندیشه) نیک اند؟ کردار نیک کجا قرار میگیره؟
اساطیر ایران واقعا جذاب هستن
ممنون بابت مقاله
واقعا خیلی خوب و زیبا بود ... ممنون که وقت گذاشتید ، کاش میشد که زود تر این مقاله بینظیر رو بخونم
کجا اساطیر ایرانی تموم شده؟ اساطیر مانوی مونده اساطیر سکایی مونده
کتاب های برزو نامه بانو گشتب نامه گرشاسب نامه یادگار زریران و درخت اسوریک برسی نشدن
واقعا هیچ تمدن و هیچ اساطیری به اندازه ایران باستان برای خوبی و انسان خوب بودن و درست زندگی کردن ارزش قائل نشده
جالبه که بر اساس اعتقادات مردم ایران باستان و اعتقادات زرتشتی برخلاف بیشتر ادیان و اساطیر روح انسان در مجازات ابدی باقی نمیمونه
و در بهشت هم آنچنان از لذت های دنیای مادی مثل خوردن و نوشیدن بهره مند نیست و بالاخره به خالقش برمیگرده
مرسی از خانم احمدی
به نظرم برای مقاله های بعدی میتونین برین سراغ اسطوره های خیلی قدیمی تر که توی بیشتر نقاط دنیا مشترکن
مثلا سیل عظیمی که بر اثر آب شدن یخ های عصر یخبندان اومد
واقعا ناراحت مکه اساطیر ایران تموم شدن:(
ولی قطعا سفرمون یه یه دنیای دیگه هم به همونقدر جذابه و از این موضوع خوشحالم :)
واقعا خسته نباشید کار بزرگی رو تو همین چند ماه انجام دادید و خیلی عالی بود
متن خیلی زیبا و فصیحی بود(:
خسته نباشید ، ممکنه بگید از چه منابعی این اطلاعات رو به دست آوردید چون خودم علاقه به مطالعه بیشتر راجب این موضوع دارم...
اساطیر یونان هم بزارید در آینده
حتمن. اساطیر یونان نسبت به سایر تمدنها بسیار شناخته شدهتر هستند و برای همین ما سعی کردیم اول با اساطیر نورس که خب در حال حاضر توجه جهانی روشون زیاد هست شروع کنیم و کمکم به شرق بریم و یه دور بزنیم کل کره زمین رو ^.^ در هر صورت در آینده به طور مفصل به اساطیر یونان و کشف داستانهای جدیدی که جاهای دیگه پیدا نمیشن خواهیم پرداخت.
خیلی جالب بود و پر از ایده و تخیل و ادبیات و فلسفه
اگر بعد از افسانه های شرقی به سراغ تمدن های باستانی آمریکای لاتین هم برید عالی میشه
به به حتمن! با مجموعه مقالات اساطیر پنجشنبه با هم تمام تمدنها رو بررسی میکنیم
نکته جالب اینه که چقدر با جهان پس از مرگی که در ادیان ابراهیمی توصیف شده مشابهه
دقیقن! به نظر میرسه تصور مردم خاورمیانه توی ادیان ابراهیمی که خب اونا هم همشون در همین حوالی شکل گرفتن خیلی تاثیر گذاشته.
این سری دوست داشتنی هم تموم شد🥲
واقعا اساطیر ایران داستان های خیلی جذابی دارن، ممنون خانم احمدی که ما رو با این داستان های جذاب آشنا کردین 🌷🌷🙏🙏
بی صبرانه منتظر اساطیر کشور های دیگه هستیم ......
ممنونم که همراهیم کردید و وقتی ترسیده بودم و نگران که نمیتونم انجامش بدم هوامو داشتید و با کامنتاتون بهم روحیه دادید که ادامه بدم
خدا قوت و تشکر از خانم احمدی بابت این سفر زیبا که به اساطیر ایران داشتیم
مقاله ها بی نظیر بودن از خوندن مقالات بسیار لذت بردم
خیلی خوشحالم که دوسشون داشتید. امیدوارم این مقالات بتونن کمکی کنن به هنرمندان و بازیسازان آینده که از شماها خواهند بود، تا بیشتر به تمدنمون بپردازن :)
پس برسی شخصیت ها چی شد؟
خب توی مقالات شخصیت ها هم برسی میشدن
شخصیتها در حقیقت به شکل دستهبندی دیوها و ایزدان در دو مقاله پیش از این مقاله بررسی شدند. البته در آینده موضوعات با تم مقایسه تمدنها و داستانهای محلی (فولکلورها) مختلف خواهیم داشت که تکمیل کننده این مقالات باشند.
پایان پروژه ؟؟؟
بله. البته پرونده اساطیر نورس و اساطیر ایران که تاکنون کار کردیم همچنان به شکل کامل بسته نشدن و در آینده موضوعاتی با تم مقایسه تمدنها و داستانهای محلی (فولکلورها) مختلف خواهیم داشت که تکمیل کننده این مقالات باشند.
خیلی خوب بود خدا قوت
بهترین قسمتش اون قسمت رودخانه پس از مرگه ، خیلی سرراست داره میگه <>
بهترین قسمتش همون قضیه رودخانه است
منم اون بخش رودخانه از اشک سوگواران رو خیلی دوست داشتم و اون سه قدمی که بدکاران باید بردارند روی پل که بعد پرت شن به اعماق جهنم.
خداقوت خانم احمدی که تا پایان این سفر زیبا من رو راهنمایی کردید :)
ممنونم که خوندید مقالاتم رو و برام نظراتتون رو کامنت گذاشتید. امیدوارم توی تمدن بعدی هم همراهیم کنید.