۱۰ شخصیت منفی برتر کمیکهای دیسی
تقریباً در هر داستانی که نوشته شده، یک شخصیت منفی و شرور وجود دارد که شخصیت اصلی داستان در مقابلش قرار میگیرد و تبدیل به چالشی برای او میشود. هر کدام از این شرورها که ...
تقریباً در هر داستانی که نوشته شده، یک شخصیت منفی و شرور وجود دارد که شخصیت اصلی داستان در مقابلش قرار میگیرد و تبدیل به چالشی برای او میشود. هر کدام از این شرورها که به اصطلاح به آنها ویلن گفته میشود، افکار و اهداف خاص خود را دارند. یکی برای کنترل دنیا میجنگد، یکی برای ثروت، یکی برای اثبات برتری خود و بعضیها هم حتی برای تفریح به شرارت روی میآورند. تنها چیزی که هیچوقت تغییر نمیکند، درگیری بین ویلن با شخصیت اصلی داستانهاست.
این روند برای داستانهای گوناگون و بسیار زیاد کمیکی که سابقهی چندین ساله در روایت تقابل شخصیت های منفی و قهرمانها را دارند، شاید پررنگتر از هر سبک داستانگویی دیگری به چشم بیاید. جایی که قهرمانهای متفاوت در برابر ویلنهای متفاوتتر صف میکشند و سعی میکنند نقشههای شوم آنها را نقش بر آب کنند.
احتمالاً دنیای کمیکهای DC جایگاه خاصتری در شخصیت پردازی ویلنها در بین تمام داستانهای دیگر داشته باشد. دنیایی که در آن اگر کسی بگوید از شخصیت های منفی داستانها بیشتر از قهرمانشان خوشش میآید اصلاً باعث تعجب نیست. شاید همین الان هم با فکر کردن به کمیکهای DC، تعداد زیادی از این ویلنهای جذاب به ذهنتان بیایند.
انتخاب تعدادی از این شخصیتها به عنوان شخصیت منفی برتر و حتی رتبهبندی آنها کار سختی خواهد بود. در صورت نبود هر کدام از این ویلنها در لیست برترینها، حتماً جای خالیشان حس میشود؛ اما در این جا سعی کردیم که 10 شخصیت منفی برتر دنیای کمیکهای DC را از دیدگاه خودمان و فقط به ترتیب تاریخ خلقشان لیست کنیم. با ویجیاتو همراه باشید.
دومزدی (Doomsday)
- اولین حضور: شمارهی 18 کمیکهای Superman: The Man of Steel (دسامبر 1992)
درست است که دومزدی جزو معدود بازماندگان از سیارهی نابود شدهی کریپتون است و هم سیارهای سوپرمن محسوب میشود اما حتی برای یک لحظه هم نباید تصور کرد که این موجود نفرتانگیز، دوستی یا محبتی نسبت به سوپرمن یا هر قهرمان دیگری داشته باشد.
دومزدی در سیارهی کریپتون مورد آزمایشهای فراوانی با هدف خلق برترین شکارچی دنیا قرار گرفت. در این آزمایشها او هر بار کشته و دوباره احیا میشد با این تفاوت که بعد از احیا، عامل مرگ قبلیاش دیگر نمیتوانست هیچ آسیبی به او برساند. تکرار این آزمایش با دفعات بسیار بالا، از او موجودی بیرحم و قاتل ساخت که قدرتهای فراوانی به دست آورده و تقریباً غیرقابل توقف است. حتی مبارزهی طولانی دومزدی با سوپرمن وقتی به اتمام رسید که قویترین قهرمان زمین نهایتاً خود را قربانی کرد تا جلوی این موجود نابودگر را بگیرد.
آنتیمانیتور (Anti-Monitor)
- اولین حضور: شمارهی 2 کمیکهای Crisis on Infinite Earths (مه 1985 – حضور کوتاه) / شمارهی 6 کمیکهای Crisis on Infinite Earths (سپتامبر 1985 – حضور کامل)
در آغاز به وجود آمدن دنیاهای موازی، دو موجود به نامهای «مانیتور» و «آنتیمانیتور» خلق شدند. آنتیمانیتور ابتدا در دنیای پادماده قرار گرفت و پس از تسخیر تمام این دنیا تصمیم گرفت بقیهی جهانهای موازی را هم تحت کنترل خود بگیرد. این موجود یکی از بیرحمترین و خطرناکترین ویلنهایی است که هر قهرمانی میتواند در برابرش قرار بگیرد.
با قابلیت کنترل ماده و پادماده که توانایی ساخت و نابودی مواد را به او میدهد، میتواند واقعیت را تغییر داده، ارتشی برای خود مهیا کند و یا قدرت خودش را افزایش دهد. از بین بردن تعداد بسیار بالایی از موجودات زنده برای این هیولا کاری بسیار ساده خواهد بود. موجودات خیلی کمی هستند که توانایی مقابله با آنتیمانیتور را دارند. قهرمانهای بزرگ دنیای DC هم هنگام مقابله با آنتیمانیتور، شکست خوردند و حتی به کام مرگ کشیده شدند.
«بدونِ امید. بدونِ رحم. جهانی که میشناختین فقط یه خاطرهست و منم قصد ندارم کسی رو زنده بذارم تا ازش یاد کنه.» – آنتیمانیتور
ترایگان (Trigon)
- اولین حضور: شمارهی 2 کمیکهای The New Teen Titans (فوریه 1981)
عدهای از مردمی که سالها پیش روی زمین زندگی میکردند تصمیم گرفتند که زمین را ترک کرده و زندگی خود را در دنیای آزاراث (Azarath) ادامه دهند. آنها برای این که خود را پاک کنند، پلدیدیها و تاریکیها را از وجود خود جدا و از دنیای آزاراث خارج کردند. این انرژی شیطانی سالها در فضا سرگردان بود تا بالاخره سهم موجوداتی در فضا شد. حاصل این ملاقات نه چندان خوش، تولد ترایگان بود.
از آنجایی که این موجود از تمام پلیدیهای روح انسانها به وجود آمده بود، هیبت شیطان را به خود گرفت. ترایگان از همان لحظهی تولد همهی اطرافیان خود را به قتل رساند. با بزرگ شدن ترایگان، او بیرحمتر، وحشیتر و قدرتمندتر شد و شروع به تسخیر و نابودی دنیاها کرد. هدف نهایی او هم حکمرانی به همهی دنیاست. ترایگان برای داشتن متحدی مثل خودش و افزایش قدرتش، سعی کرد فرزندانی داشته باشد اما تقریباً هر فرزندی که خلق میکرد علیه او شورش میکرد و محکوم به نابودی بود.
مقابله با چنین موجودی شیطانی برای هر قهرمانی ترسناک خواهد بود، جایی که نه قدرتهای فیزیکی، نه هوش و نه حتی قدرتهای جادویی میتوانند تضمینی برای مقابله با او باشند.
دارکساید (Darkside)
- اولین حضور: شمارهی 134 کمیکهای Superman's Pal Jimmy Olsen (نوامبر 1970 – حضور کوتاه) / شمارهی 1 کمیکهای Forever People (فوریه 1971 – حضور کامل)
دارکساید حاکم سیارهی آپوکالیپس (Apokolips) و یکی از «خدایان جدید» دنیای کمیکهای DC است. او توانایی مبارزهی فیزیکی با هر موجودی از جهانهای موازی DC را دارد و مقابله در برابر قدرتش تقریباً از کسی ساخته نیست. با وجود داشتن قدرت، سرعت، زیردستان قدرتمند و نیروهای ماورایی اما این هوش اوست که باعث میشود از هر ویلنی در هیبت خودش خطرناکتر باشد و از میان برداشتن هر کدام از قهرمانهای مقابلش و یا حتی جمعی از آنها با هم، برای او دردسر بزرگی نباشد.
دارکساید قصد دارد همان بلایی را سر کل موجودات زندهی دنیا بیاورد که سر ساکنان سیارهاش آورده است. آزادی را از بین ببرد و هر موجودی را برده و گوش به فرمان خود کند. زیردستان و فرماندهان تحت خدمتش موجوداتی هستند با قدرتهایی که شاید در سطح خود دارکساید نباشند اما باز هم خود به تنهایی میتوانند برای هر قهرمانی چالشهای خیلی بزرگی ایجاد کنند. مطمئناً وجود چنین افرادی تحت کنترل دارکساید و نقشههایی که او برای هدف نهایی خود در سر دارد، میتواند دارکساید را تبدیل به ویلنی کند که پیروزی در برابرش اصلاً کار آسانی نباشد و از کوچکترین فرصت به دست آمده استفاده کند تا قهرمانهایی که در مقابلش میایستند را از سر راه بردارد.
«درد چیزیه که ما رو قوی میکنه. تموم خدایان مُردن، واندروومن. هیچ خدایی جز دارکساید نیست. پس حالا یا بعداً زانو میزنی. در نهایت، زانو میزنی.» – دارکساید خطاب به واندروومن
پروفسور زوم (فلش معکوس / ایبارد ثاون)
- اولین حضور: شمارهی 139 کمیکهای The Flash (سپتامبر 1963)
برای هر عملی یک عکس العمل وجود دارد. این قانون شاید رابطهی فلش و «فلش معکوس» را به خوبی بیان کند. در دنیای کمیکهای DC، فلش معکوسهای متعددی را شاهد بودیم که در بین آنها پروفسور زوم شخصیت جذابتری را ایفا میکند.
پروفسور زوم با نام ایبارد ثاون در قرن بیست و پنجم به دنیا آمده است، چندین قرن بعد از این که فلش (بری آلن) مُرده. ایبارد ثاون در طول عمر خود میراثی که از فلش به جا مانده بود را مورد بررسی و تحسین قرار میداد. هر چند اتفاقهایی که در زندگی ایبارد افتاد، کمکم علاقهاش را نسبت به فلش تبدیل به نفرت کرد.
با به دست آوردن قدرت فلش، ایبارد هویت پروفسور زوم را برای خود خلق میکند و با کمک توانایی سفر در زمان، به زمانی میآید که بری آلن هنوز زنده است (چه زمانی که هنوز یک کودک است و یا زمانی که تبدیل به فلش شده). اینجاست که فلش معکوس شروع به پیاده کردن نقشههای خود برای عذاب دادن بری آلن میکند؛ چرا که به غیر از عذاب دادن او کاری از دستش ساخته نیست. از بین رفتن فلشی که باعث رسیدن او به این موقعیت شده است باعث تغییر در خطوط زمانی میشود و خود او را هم از بین خواهد برد. رابطهای بسیار متفاوت از اکثر ویلنها و قهرمانهایی که در دنیا وجود دارند.
«مردی که از همه بیشتر خواستار مرگشم. مردی که هر چیزی میدم تا بکشمش! باید زنده بمونه... وگرنه من میمیرم.» – ایبارد ثاون
سینسترو (Sinestro)
- اولین حضور: شمارهی 7 کمیکهای Green Lantern (آگوست 1961)
سینسترو زمانی یکی از بلند مرتبهترین افراد عضو سپاه گرین لنترنها بود. نیروهایی که وظیفهی تامین امنیت و برقراری نظم را در فضا دارند و به نوعی پلیسهای فضایی به حساب میآیند. سینسترو به این باور رسیده بود که برای برقراری نظم و آرامش، باید کنترل وجود داشته باشد و با همین باور، یکی از اعضای بلند مرتبهی سپاه گرین لنترنها، به سمت دیکتاتوری کشیده شد. «محافظان» با متوجه شدن این موضوع، او را از سپاه گرین لنترنها اخراج کردند اما سینسترو از هدف خود دست نکشید.
او با خلق سپاه خود، از نیروی «ترس» برای ادامهی راهش استفاده کرد. چرا که نه تنها ترس و روشهای خود را بهترین راه برای ایجاد صلح بین کهکشانی میدید، بلکه با نیروی ترس به مقابله با نیروی «اراده» رفت که گرین لنترنها از آن استفاده میکنند. سینسترو با وجود هوش و تجربهی بالای خود و همچنین داشتن سپاهی پشت سرش که با تغذیه از ترس قدرت میگیرند، قصد ایجاد صلح بین کهکشانی را دارد. حتی اگر به معنی حکومت کردن و کنترل داشتن بر تمام جهان باشد.
«من وظیفهم این نبود که آشوب رو دور کنم! باید درستش کنم! درستش کنم! درستش کنم! درستش خواهم کرد! نظم رو برمیگردونم... اگه مجبور باشم همه چیز رو پاک کنم و از اول شروع کنم...» – سینسترو
برینیاک (Brainiac)
- اولین حضور: شمارهی 242 کمیکهای Action Comics (جولای 1958)
برینیاک احتمالاً چیزی شبیه به تصور ما انسانها از آدم فضاییهایی است که فکر میکنیم روزی به زمین میآیند. برینیاک ربات بسیار هوشمندیست که تمام رفتارش طبق برنامه و منطق خودش است. هدف او ایجاد برتری نسبت به دیگران با دانشی است که به دست میآورد. به این منظور هم او در تمام جهان سفر میکند، دنیاهای جدید را کشف میکند و شروع به جمع آوری اطلاعات از دنیاهای جدیدی که کشف کرده میکند.
اما برتری برینیاک فقط وقتی پایدار میماند که فرد دیگری نتواند همان اطلاعات را به دست بیاورد. پس برینیاک راحتترین راه را برای جلوگیری از این اتفاق انتخاب میکند. بعد از جمع آوری اطلاعات، یک نمونه از دنیای تازه کشف شده را برمیدارد و بقیهی آن دنیا را نابود میکند. قدرت ذهن برینیاک نسبت به قدرت بازوان قهرمانها بالاتر است،
پس هر کسی که مقابل او قرار میگیرد علاوه بر قدرت فیزیکی، باید ذهن خود را نیز کاملاً آمادهی رویارویی با هوشی سرشار کند.
بلکآدام (Black Adam)
- اولین حضور: شمارهی 1 کمیکهای The Marvel Family (دسامبر 1945)
بلکآدام کسی بود که خیلی قبلتر از بیلی بتسون به قدرتهای ماورایی و جادویی شزم رسیده بود. جادوگرانی که این قدرتها را به او هدیه داده بودند، انتظار داشتند که او از این قدرتها برای کمک به دیگران استفاده کند. اما بلکآدام با به دست آوردن این قدرتها، از قبل بیشتر به سمت بدی کشیده و روحیهی سلطه کردن و خود برتر بینی نسبت به موجودات دیگر بر او غالب شد. به جای کمک به دیگران، شروع به حکمفرمایی کرد. هدف او نه تنها حکم فرمایی بر موجودات زنده است، بلکه میخواهد تمام قدرتهای جادویی را نیز در کنترل خود داشته باشد.
شاید همین ویژگی دوم هم علت تفاوتش نسبت به ویلنهای دیگر است. چرا که هر چقدر هم قهرمانهای داستان پرقدرت یا باهوش باشند، باز هم مبارزه با کسی که از قدرتهای جادویی که از هیچ منطقی پیروی نمیکنند و هر نیروی فیزیکی را میتوانند شکست دهند، چالش بزرگی برایشان خواهد بود.
لکس لوتر (Lex Luthor)
- اولین حضور: شمارهی 23 کمیکهای Action Comics (آوریل 1940)
لکس لوتر از همان دوران جوانی مصمم شده بود تا بتواند امپراطوری خود را بنا کند و به چنان قدرتی برسد که همه برای او احترام قائل باشند و او را تحسین کنند. او برای این کار از هیچکاری دریغ نکرد. قتل، دزدی، رشوه، زورگویی و تهدید؛ البته طوری که به اعتبارش لطمهای نخورد و کسی او را پشت جنایات اتفاق افتاده نبیند. با هوش بسیار بالایی که داشت توانست به آرزوی خود برسد. هر چند دوام این آرزو با ظهور سوپرمن چندان طول نکشید.
مردم با وجود سوپرمن فرد دیگری را برای تحسین پیدا کرده بودند و این باعث حسادت لکس لوتر شده بود. برای همین تصمیم گرفت از ثروت و هوش خود استفاده کند تا از هر طریقی سوپرمن را شکست دهد و تصویر خوبی که مردم در ذهنشان از سوپرمن دارند را خراب کند تا دوباره خود او را تحسین کنند.
چیزی که لکس لوتر را کمی از ویلنهای دیگر متفاوت میکند، کمکهایی است که در مواقع نیاز به دشمنان خود میکند. لکس لوتر شاید دشمن سوپرمن و جاستیسلیگ باشد، اما هنوز هم باهوشترین انسانی است که روی زمین زندگی میکند و اگر نیرویی خارجی قصد نابودی زمین را کرده باشد حتی حاضر است با دشمنان زمینی خودش متحد شود تا دنیای مشترکشان را نجات دهد؛ هر چند همیشه برای او زدن دو هدف با یک تیر سودمندتر خواهد بود.
«ما از حل کردن مشکلات خودمون دست برداشتیم و به جاش به آسمون نگاه کردیم... به اون رنگهای روشن زل زدیم. برای همینه که دنیا محکوم به نابودیه.» – لکس لوتر
جوکر (Joker)
- اولین حضور: شمارهی 1 کمیکهای Batman (آوریل 1940)
احتمالاً جوکر نه تنها جزو برترین ویلنهای دنیای کمیکهای DC باشد؛ بلکه حتی از دید تعداد زیادی از مخاطبان جزو برترین ویلنهایی باشد که در کل تاریخ خلق شده است. برخلاف ویلنهایی که در بیشتر داستانها شاهدشان هستیم، جوکر نه شروع مشخصی دارد و نه پایان مشخص. حتی هدف مشخصی هم ندارد. او شرارت میکند چون از شرارت لذت میبرد.
شاید جوکر به اندازهی اکثر ویلنهایی که با قدرتهای ماورایی و هوش سرشاری که دارند در سطح خطوط زمانی و جهانهای موازی موجود خطرناکی به نظر نرسد اما شخصیت پردازی خاص او و همینطور رابطهی ویژهای که با رقیب همیشگیاش، بتمن دارد باعث محبوبیت و همینطور قرار گرفتن بین برترین ویلنها باشد.
ویلنهای کمی هستند که الگویی رفتاری مانند این دلقک دیوانه را دنبال میکنند. نقشههای هوشمندانه، غیرقابل پیشبینی بودن، بیرحم بودن و به ویژه بیخیال بودن نسبت به همه چیز باعث میشود باهوشترین و قدرتمندترین قهرمانها هم از مقابله با او ترس داشته باشند.
«مطمئن نیستم دقیقاً چه اتفاقی افتاد. بعضی وقتا یه جوری یادم میاد، بعضی وقتا یه جور دیگه... اگه قرار باشه یه گذشته داشته باشم، ترجیح میدم که چندین انتخاب باشه!» – جوکر
کدام یکی از ویلنهای این لیست برای شما جذابتر است؟ از نظر شما کدام ویلن دیگری شایستگی حضور در لیست «10 ویلن برتر دنیای کمیکهای DC» را دارد؟ شاید ویلنی که قدرتمندتر باشد، یا باهوشتر و یا حتی یک ویلن که با ویلنهای معمولی داستانها تفاوت شخصیتی و رفتاری دارد؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
قطعا جوکر
پس زاد چی شد؟ :|
پس دث استروک یا چییتاح کجان؟
فقط جوکر
قطعا جوکر
مقاله خوبی بود.
به نظرم هیچ ویلنی به جذابیت جوکر نمی رسه.