۱۰ پیچش داستانی بزرگ بازیها که انتظارشان را نداشتیم
یکی از بهترین حسها هنگام تجربه بازیهای ویدیویی این است که همان اول متوجه داستان نشویم. به خصوص همهچیز زمانی لذتبخشتر میشود که یک پیچش داستانی غیر قابل انتظار داستان و روایت را زیر و ...
یکی از بهترین حسها هنگام تجربه بازیهای ویدیویی این است که همان اول متوجه داستان نشویم. به خصوص همهچیز زمانی لذتبخشتر میشود که یک پیچش داستانی غیر قابل انتظار داستان و روایت را زیر و رو میکند و باعث میشود تمامی انتخابها و انگیزههایمان را زیر سوال ببریم. تا به امروز بازیهای عالی بیشماری با پیچشهای داستانی جذاب خودشان منتشر شدند و در این مطلب تصمیم گرفتیم بهترین آنها از نگاه وبسایت Gameranx بررسی کنیم.
بدون شک این توییستهایی هستند که از نظر نگارنده جز بهترین و جالبترین پیچشهای داستانی بودهاند و احتمالا نظر شما هم متفاوت خواهد بود. پس حتما در بخش نظرات از عجیبترین پیچشهای داستانی که انتظارش را نداشتید، برایمان بگویید. راستی یادتان نرود که این مطلب نکات مهمی از بازیهای اکثرا معروف را لو میدهد.
- 1 بازی Braid - شما نقش منفی هستید
- 2 بازی Final Fantasy VII - مرگ اریس
- 3 بازی Star Wars: Knights of the Old Republic - مَلَک
- 4 بازی Heavy Rain - قاتل اوریگامی
- 5 بازی Life is Strange - پایانبندی بازی
- 6 بازی Call of Duty 4 Modern Warfare - انفجار اتمی
- 7 بازی Bioshock - ممنون میشوم اگر..
- 8 پایان بازی Red Dead Redemption
- 9 بازی Silent Hill 2 - مری (Mary)
- 10 بازی The Last of Us - فداکاری الی
بازی Braid - شما نقش منفی هستید
همیشه چندین بازی مستقل عالی وجود دارند که هر سال عرضه شده و تجربه آنها واقعا ضروری است. بازی Briad یکی از آن عناوین مستقلی بود که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و گیمرها نقش مردی به نام تیم را بر عهده میگرفتند که به دنبال یک شاهدخت میگشت. سبک بازی معمایی و پلتفرمر بود اما در کل خیلی راحت میتوانستید با آن ارتباط برقرار کنید.
این ماجراجویی مثل تمامی داستانهای مشابه دیگری به نظر میرسید که در آن قهرمان تلاش میکند تا شاهدخت را نجات دهد و در این مسیر شما هم باید پازلهایی را با کمک قدرت بازی با زمان حل کنید. اما داستان بازی در اصل به عقب بر میگردد و در انتها متوجه میشوید که اصلا چرا شاهدخت فرار کرده است.
اما غافلگیری اصلی آن بود که در آخر متوجه میشویم ما در نقش قهرمانی که فکرش را میکردیم، نیستیم بلکه اتفاقا نقش منفی داستان هستیم. ما هیچ وقت در تلاش نبودیم تا او را نجات دهیم بلکه در عوض تیم در تمام این مدت تلاش میکرده تا او را برباید و این غافلگیری همهچیز را تغییر میدهد.
بازی Final Fantasy VII - مرگ اریس
در Final Fantasy VII گیمرها وارد یک ماجراجویی داستانمحور بزرگ میشوند تا سیاره را از دست یک ابر کمپانی که میخواهد جریان زندگی یا Lifestream را تخلیه کند، نجات دهند. در واقع لایف استریم یک انرژی است که به همهچیز روی سیاره زندگی میبخشد. در این مسیر گیمرها با کاراکترهای متنوعی آشنا میشوند اما مرگ اریس (Aerith) یکی از غیرمنتظرهترین و دردناکترین آنها بود که تاثیر زیادی روی مخاطب خود میگذارد.
نمیخواهیم وارد جزییات این اتفاق شویم اما در جریان بازی شما با اریث که یک جوان فروشنده گل است، آشنا میشوید و او شما را در مبارزه با ابر کمپانی منفی بازی یعنی آوالانچ یاری میدهد. اریس یکی از آن کاراکترهایی بود که فکر میکردیم تا آخر زنده بماند و وقتی که از تیم جدا شد، حسابی خیال کلاود (Cloud) راحت شد وقتی او را صحیح و سالم دید اما همهچیز به سرعت تغییر پیدا کرد وقتی Sephiroth از پشت به چاقو زد. بعید میدانم کمتر کسی چنین اتفاقی را پیشبینی کرده بود و حالا نسخه ریمیک بازی فرصت خوبی است تا گیمرهای جدید نیز طعم این غافلگیری ناگهانی را بچشند.
بازی Star Wars: Knights of the Old Republic - مَلَک
بازیهای استاروارز معمولا همیشه گیمرها را در برابر فرقه سیت (Sith) قرار میدهند برای همین وقتی بازی Star Wars: Knights of the Old Republic ما را در نقش شخصیتی قرار داد که از فراموشی رنج میبرد، انگیزههای گذشته او را زیر سوال نبردیم. در عوض اما این بازی نقش آفرینی گیمرها را وارد مسیر پر خطری کرد تا جلوی Dark Malek را بگیرند. در طول بازی به این نکته پی میبریم که ملک استادی داشته که بسیار بیرحم بوده و جدایها را به راحتی شکار میکرده است.
مطمئنیم که پیشتر هم شما در مورد این پچیش داستانی شنیده بودید اما در آخر بازی متوجه میشویم که شخصیت اصلی بازی خود Darth Revan است، یعنی یکی از بزرگترین شرورها و نقشهای منفی دنیای جنگ ستارگان که باعث میشود هر آن چیزی که تا آن لحظه باور کردید و اتفاق افتاده، زیر سوال ببرید.
بازی Heavy Rain - قاتل اوریگامی
استودیو کوانتیک دریم استاد ساخت بازیهایی است که بیشتر از مکانیزمهای گیمپلی روی داستان و روایت تمرکز میکند. بیشتر این بازیها مثل تماشای شبیهسازهایی هستند که در برخی قسمتهای آن باید دکمههایی را فشار دهید. یکی از بزرگترین و موفقترین بازیهای ساخته شده توسط این استودیو نیز عنوان Heavy Rain است که فکر کنم همه شما اگر تجربهاش نکرده باشید، حداقل نامش به گوشتان خورده باشد.
این بازی داستان یک قاتل سریالی به نام قاتل اوریگامی را دنبال میکند. این قاتل به دنبال کودکان کم سن و سال میرود و جنازه همه آنها در حالی پیدا میشود که با آب باران غرق شدهاند. در طول این داستان با کاراکترهای مختلفی آشنا میشوید تا بتوانید در نهایت بفهمید قاتل اصلی کیست و هر کاراکتری هم گذشتهای دارد که به نوعی آن را به داستان مرتبط میکند.
زمانی که ایتن مارس (Ethan Mars) میفهمد پسر کوچکش رباییده شده، شکار این قاتل آغاز میشود. شما در این مسیر در نقش کاراکترهای مختلفی قرار می گیرد که همگی به نوعی در تلاش هستند تا فرزند ایتن را نجات دهند. اما در این راه کم کم شک میکنیم که شاید خود ایتن قاتل باشد. در واقع با گذشت زمان همه کاراکترها رنگ مضنون به خود میگیرند اما در نهایت میفهمید که قاتل اصلی در واقع یک بازرس خصوصی به نام اسکات شلبی است که در تمام این مدت به بهانه کمک به پرونده مدارک جرم را از بین میبرده است.
بازی Life is Strange - پایانبندی بازی
بازی Life is Strange اولین کار استودیو Dontnod Entertainment به حساب نمیآمد، بلکه دومین عنوانی بود که با همکاری اسکوئر انیکس منتشر میشد. این بازی که در ابتدا به نظر یک عنوان دیده نشده میآمد، خیلی زود تبدیل به یک تجربه ضروری شد چرا که ساختار اپیزودی و روایی داستان آن باعث میشد تا از ابتدا تا انتها به راحتی از آن جدا نشوید.
در کل این بازی داستان دختر جوانی به نام مکس را دنبال میکند که به شهر محل تولدش یعنی آرکیدیا بی (Arcadia Bay) باز میگردد. سالها از زمانی که او با خانوادهاش این شهر و دوست قدیمیاش یعنی کلویی را ترک کرده، میگذرد. حالا او در مدرسه جدیدش دوباره کلویی را میبیند اما این تنها اتفاق مهم داستان نیست. مکس قدرت ماورایی خاصی دارد که متوجه میشود میتواند با اختیار خودش زمان را دستکاری کند. در طول بازی مکس این قدرت را دارد تا زمان را در بازههای کوتاه به عقب برگرداند و با بهرهگیری از این قدرت به همراه دوستش کلویی تلاش میکند تا از تاریکترین اسرار شهر پرده بردارند.
اما مهمتر از تمامی این اسرار، متوجه میشویم که استفاده از این قدرت یک مشکل بزرگ دیگر را خلق کرده است. در همان اوایل بازی مکس با استفاده از قدرتش جان کلویی را نجات میدهد و در نتیجه گیمرها در انتهای بازی با یک تصمیم سخت مواجه میشوند. آنها باید بین جان کلویی و تمامی مردم شهر یکی را انتخاب کنند. انتخاب با شماست ولی این یکی از آن انتخابهایی نبود که انتظارش را داشته باشیم.
بازی Call of Duty 4 Modern Warfare - انفجار اتمی
سری کال آو دیوتی بدون شک به خاطر صحنههای اکشن و به یادماندنیاش معروف است. در تمامی قسمتهای این بازی گیمرها نقش سربازی را بر عهده میگیرند که نه تنها از عهده ماموریتهایی غیر ممکن بر میآید بلکه در انتها بدون کوچکترین زخمی زنده میماند. برای همین هنگام تجربه یکی از همین ماموریتها در مدرن وارفر ۱ انتظار هیچ اتفاق غیر منتظره دیگری را نداشتیم. در این مرحله شما قدم به شهری جنگ زده میگذارید و بعد از مدتی طولانی جنگ بیوقفه بالاخره سوار هلیکوپتر میشوید. به نظر میرسد دیگر مرحله به پایان رسیده و باید منتظر شروع مرحله بعدی بمانید اما ناگهان خبر پرتاب یک بمب اتمی مخابره میشود.
بیشتر بخوانید:
- ۱۰ بازی ترسناک برتر پلی استیشن 1
- هر آنچه در مورد Final Fantasy 16 میدانیم و نمیدانیم
- چرا When The Darkness Comes ترسناکترین بازی چند سال اخیر است؟
نه تنها این اتفاق باعث میشود هلیکوپتر سقوط کند بلکه شما را با وضعیتی رها میکند که بعد از بیرون آمدن از هلیکوپتر و نگاهی به اطراف کاراکترتان در نهایت جان میدهد. این یکی از بزرگترین غافلگیریهای بازی بود و نشان داد مهم نیست تا به الان چه اتفاقاتی در سری افتاده، هر لحظه احتمال مرگ همه کاراکترها وجود دارد.
بازی Bioshock - ممنون میشوم اگر..
احتمالا دیگر تا به امروز موفق به تجربه نسخه اول سری بایوشاک شدهاید، عنوانی که در زمان خودش به یکی از محبوبترین بازیها تبدیل شد. به راحتی میتوان یک مقاله طولانی در مورد داستان و روایت این شاهکار نوشت اما برای آنکه در وقت صرفهجویی کنیم، تنها میخواهیم مرور کوتاهی روی کلیت داستان داشته باشیم تا به پیچش داستانی اصلی برسیم.
در بایوشاک، شما در نقش مردی به نام جک هستید که بعد از سقوط هواپیما خودش را در یک شهر زیرآب پیدا میکند که جنگ داخلی وحشتناکی در آن در حال اتفاق افتادن است. برای آنکه بتوانید از این مخمصه جان سالم به در ببرید، مردمی به نام اطلس (Atlas) دستوراتی به شما از طریق بیسیم میدهد و شما هم در این راه به او اطمینان میکنید و خواستههایش را انجام میدهید.
اما غافلگیری اصلی بازی در انتها رخ میدهد وقتی متوجه میشوید در تمام این مدت کاراکترتان شستشوی مغزی شده بوده و اطلس با استفاده از جمله «ممنون میشم اگه» یا Would you kindly به شما دستور میداده است تا هر کاری را که خودش میخواهد، شما به جایش انجام دهید. یک جورایی حس قدرت انتخابتان در تمام این مدت زیر سوال میرود مگر نه؟
پایان بازی Red Dead Redemption
داستان Red Dead Redemption روی خلافکار سابقی به نام جان مارستون تمرکز دارد که در ابتدای بازی میفهمیم او با دولت توافقی کرده است تا در عوض نجات خانوادهاش، اعضای گروه خلافکاری سابقش را دستگیر کند و یا از بین ببرد. در واقع جان بیچاره بعد از پشت سر گذاشتن زندگی اشتباه گذشتهاش و تلاش برای تبدیل شدن به یک شهروند قانونمدار حالا دوباره باید در همان مسیر قدم بگذارد تا ۶ همکار سابقش را به دست عدالت بسپارد.
راکستار در ساخت این نسخه نه تنها موفق شده بود عنوانی بینهایت سرگرم کننده بسازد بلکه آن را با خط داستانی بسیار جذابی همراه کند که تا انتها ما را با خود نگه دارد. اما بعد از کشتن تمامی اعضای گروه سابقش اتفاقی میافتد که هیچکس فکرش را هم نمیکرد. درست در زمانی که تصور میکردیم همه چی به خوبی و خوشی تمام شده، گروهی از دولت به سراغ جان مارستون یعنی آخرین عضو گروه میآیند تا این ماموریت را کامل به اتمام برسانند. جان موفق میشود همسر و فرزندش را فراری دهد اما خودش در یک رویارویی ناجوان مردانه به رگبار گلوله گرفته میشود.
بازی Silent Hill 2 - مری (Mary)
سایلنت هیل یکی از شناخته شدهترین نامها در دنیای گیم و سبک ترسناک است و به خصوص نسخههای اول این سری طرفداران بیشماری داشتند. به جرات میتوان گفت که بزرگترین نسخه سری Silent Hill 2 است که در آن گیمرها نقش مردی به نام جامیز ساندرلند را بر عهده میگیرند. در این نسخه جیمز نامهای از همسر فوت شدهاش یعنی مری دریافت میکند که از او میخواهد تا برای دیدنش به سایلنت هیل بیاید، محلی که هر دو پیشتر برای سفر به آنجا میرفتند.
جیمز با قدم گذاشتن به سایلنت هیل محبور میشود تا از درون دنیایی جهنم مانند عبور کند و در مسیرش هیولاها و موجودات عجیبی را شکست دهد اما با تمام این سختیها او برای پیدا کردن مری حسابی مصمم است. این ماجراجویی سرشار از پیچشهای داستانی مختلف است و داستان به آرامی مشخص میکند که چه اتفاقی برای مری افتاده است.
در نهایت مشخص میشود که خود جیمز در واقع مری را کشته چون دیگر طاقت تحمل یک همسر مریض را نداشته است. عذاب وجدانش او را راهی سایلنت هیل میکند، محلی که در آن هیولاها حکم ابزاری برای مجازات او هستند. البته بازی چندین پایانبندی خوب و بد مخلتف دارد و برای همین ارزش تکرار بازی بالاتر هم میرود تا بتوانید تمامی اسرار این داستان را کشف کنید.
بازی The Last of Us - فداکاری الی
ناتیداگ بدون شک میداند چطور که یک داستان جذاب تحویلمان دهد و آنها روی پلی استیشن ۳ یکی از بهترین کارهایشان را عرضه کردند. در واقع این بازی آنقدر موفق بود که سازندگان تصمیم گرفتند نسخه ریمستر را برای پلی استیشن ۴ نیز عرضه کنند و در نتیجهاش بسیاری کنسول حال حاضر سونی را به خاطر تجربه لست آو آس خریداری کنند. درست مانند تمامی بازیهای این لیست داستان لست آو آس لیاقتش را دارد که به تفضیل در موردش بنویسیم اما خب بهتر است کمی آن را خلاصه کنیم.
در The Last of Us گیمرها نقش مردی به نام جوئل را بر عهده میگیرند و جوئل در همان ابتدای بازی زمانی که در تلاش است همراه با دخترش از پاندمی ویروسی وحشتناک فرار کند، دخترش را در آخرین لحظات از دست میدهد و بازی بعد از یک پرش زمانی قابل توجه تازه شروع میشود.
جوئل حالا یک مرد سن بالا و بد اخلاق است که برای زنده ماندن در این دنیای جدید ماموریتهای سادهای چون قاچاق اجناس را بر عهده میگیرد اما خیلی زود ماموریت تحویل یک دختر به نام الی به او سپرده میشود. در ابتدا رابطه بین الی و جوئل هیچ معنای خاصی ندارد و تنها جوئل در تلاش است تا الی را صحیح و سالم به مقصد برساند اما با گذشت زمان این دو به هم نزدیکتر میشوند. اولین پیچش داستانی بازی زمانی رخ میدهد که میفهمیم الی در واقع نسبت به این ویروس کشنده مصونیت دارد و هدف از رساندن او به مقصد تحقیق روی او و پیدا کردن یک درمان احتمالی است.
اما در همین مدت رابطه بین جوئل و الی رنگ و بوی پدر-دختری به خود میگیرد و در همین موقع است که توییست اصلی داستان مشخص میشود. زمانی که جوئل میفهمد درست کردن واکسن از الی به این معناست که الی دیگر در برابر ویروس مصون نخواهد ماند، به این قضیه واکنش خوبی نشان نمیدهد و تصمیم میگیرد الی را در حالی که بیهوش و در حال جراحی است، نجات دهد. او در لحظات پایانی بازی مجبور میشود به الی دروغ بگوید که گروه فایرفلای افراد دیگری مشابه الی را کشف کردهاند و برای همین دیگر به او نیازی ندارند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
پس death stranding کو ؟؟؟؟؟
ناموسا blair witch جاش خالیه خداوکیلی
پس پیچش داستانی A Way Out چی ؟
جای خالی بایوشاک اینفینیت شدیدا تو لیست حس میشه
کاش یه همچین لیستی هم از پلات تویست های جذاب فیلم ها یا سریال ها معرفی کنید
کاش قبلش یه چیزی مینوشتی بفهمیم قراره اسپویل شه?
دوست عزبز زده پیچش داستانی خب وقتی می خوان معرفی کنن توضیح هم میدن دیگه
اقا کلا داستان اساسین کرید روگ خودش یه پیچش بود . مرگ لیام ، اصلا اینکه ما نقش تمپلار رو داشتیم
غیر منتظره نبود صلیب آهنین رو لباس شخصیت تو پوستر بازی هم بود حتی
یه خطر اسپویل قبلش بذارید حداقل
واقعا تو کال آف مدرن وارفار خیلی صحنه انفجار بمب اتم جذاب بود