۶ خون آشام دیسی که میتوانند در فیلمها حضور پیدا کنند
ومپایرها؛ موجوداتی تشنه خون که بشر را برای قرنها سرگرم خود کردهاند. خون آشام ها برای دهههاست که فرهنگ عامه را در بر گرفتهاند؛ از انواع و اقسام سریالها تا فیلمها و رمانها. جای شک ...
ومپایرها؛ موجوداتی تشنه خون که بشر را برای قرنها سرگرم خود کردهاند. خون آشام ها برای دهههاست که فرهنگ عامه را در بر گرفتهاند؛ از انواع و اقسام سریالها تا فیلمها و رمانها. جای شک دارد که این موجودات بخواهند به این زودها از سرگرمی انسانها رخت ببندند. مخصوصاً حالا که با فیلم Morbius پا به دنیای اقتباسهای کمیک بوکی نیز گذاشتهاند.
حالا که موربیوس، خون آشام زنده، توجهها را به ومپایرهای کمیک بوکی جلب کرده، این پرسش مطرح میشود که کدام خون آشام های کمیک بوکیِ دیگر پتانسیل حضور در آثار اقتباسی را دارند؟ یا به طور دقیقتر، دی سی از کدام خون آشام های خود میتواند برای رقابت با موربیوس مارول بهره بگیرد؟
به همین بهانه، قصد داریم در این لیست به سراغ ۶ مورد از خون آشام های دی سی برویم که امکان ساخت فیلم سینمایی خون آشام محور از آنها وجود دارد.
درانکولا (Drunkula)
بارون نایتبلاد (Baron Nightblood)، با نام مستعار درانکولا، اولین بار در شماره ۲ کمیک Wonder Twins معرفی شد. این شخصیت یکی از جدیدترین خون آشام های دنیای کمیکهای دی سی محسوب میشود. درانکولا به عنوان عضوی از لیجن آو اَنوینس (Legion of Annoyance)، یک دائم الخمر در حال احیاست که الکل را از طریق خون آلوده به الکل قربانیانش به دست میآورد.
تمام هدف بارون این است که نه فقط به عنوان یک خون آشام، بلکه به عنوان یک شخص جدی گرفته شود. هر چند درانکولا که در کمیکها به عنوان یک شخصیت کمدی به تصویر کشیده میشود اما زندگی تراژیک او میتواند به فیلمی خاص تبدیل شود.
اسکریم کوئین (Scream Queen)
نینا اسکورزینی (Nina Skorzeny)، به عنوان عضوی از خانواده با قدمتی از ومپایرها در مارکوویا (Markovia)، شاهد سلاخی خانوادهاش توسط محفلی مذهبی با نام گریویارد شیفت (Graveyard Shift) بود. این محفل تمام خون آشام های این کشور را جمعآوری کرد و آنها را در اردوگاههای کار اجباری قرار داد تا به صورت سیستمی این ومپایرها را از بین ببرد. نینا توانست از دست این متصعبان فرار و به آمریکا سفر کند. او به قدری از انسانها متنفر شده بود که حتی از آنها تغذیه نیز نمیکرد.
اما در امنیت ظاهری آمریکا نیز توسط سازمانی دولتی با نام آر کامپلکس (R-Complex) دستگیر شد. او به همراه دیگر زندانیها مورد آزمایش و شکنجه قرار میگرفت تا این که توسط آرنولد برنستیل (Arnold Burnsteel) و فیت (Fate) نجات پیدا کرد. به پیشنهاد برنستیل، آنها یک گروه موسیقی با نام اسکر تکتیکز (Scare Tactics) تشکیل دادند تا جلوی لو رفتنشان را بگیرند.
با وجود انتخاب عجیبشان در مخفی شدن در انظار عمومی، اسکریم کوئین و همگروهیهای هیولاوارش میتوانند تصویر جالبی را در یک فیلم خلق کنند.
لا سنگره (La Sangre)
لا سنگره [یا به اسپانیایی خون] به صورت مختصر در شماره ۶۸۹ کمیک Superman معرفی شد و حضور داشت و در کنار مون ال (Mon-El) جنگید. سپس نقشی اساستر به او در سری کوتاه The Shade محول شد. او به عنوانِ قهرمانِ بارسلونا، از تواناییهای خون آشامی خود برای محافظت از بیگناهان بهره میبرد.
به عنوان یک کودک در سال ۱۸۵۴، کشتیای که در آن به همراه والدینش حضور داشت مورد حمله دزدان دریایی خون آشام قرار گرفت. او گاز گرفته شد اما شید (The Shade)، یکی دیگر از مسافران کشتی، جلوی کشته شدنش را گرفت. شید با استفاده از تواناییهای خود، بیشتر سمِ خون آشامی را تخلیه کرد. به این ترتیب، لا سنگره نوعی تضعیف شده از ومپایریزم را در خود دارد. همچنین باید گفت که این خون آشام در پانزده سالگی از سالخوردن ایستاد.
جاستیس لیگ زمین ۴۳
در یک زمین موازی، به طور دقیقتر زمین ۴۳، بتمن رو به خون آشامی آورد تا با دراکولای تقریباً شکست ناپذیر بجنگد. او برنده این مبارزه شد اما در طلسم خون آشامی عمیقتر فرو رفت تا این که نهایتاً تبدیل به یک ومپایر کامل شد. این وضعیت گسترش یافت و دیگر قهرمانان را نیز آلوده کرد تا جاستیس لیگ حالا تبدیل به بلاد لیگِ (Blood League) ترسناک شود. آنها در خیابانها گشت میزنند تا از مردمی که روزی قسم به محافظت از آنها خورده بودند تغذیه کنند.
یک فیلم از جاستیس لیگ که این قهرمانان در آن تبدیل به خون آشام شدند؟ همان قدر که میتواند یک فیلم عالی شود، پتانسیل افتضاح از آب درآمدن را نیز دارد.
لوکر (Looker)
امیلی بریجز (Emily Briggs) در مورد ظاهرش خجالتی بود و باور داشت که خیلی ساده است. اما وقتی ربوده و به دنیای زیرزمینی ابیسیا (Abyssia) برده شد، همه چیز برای او تغییر پیدا کرد. در آن جا به امیلی گفتند که او کسی است که روی تخت حکمرانی خواهد نشست. همچنین به امیلی گفته شد که وقتی در برابر اشعهها دنبالهدار هالی قرار بگیرد، تغییر خواهد کرد. با قرار گرفتن در برابر این اشعهها، امیلی قدرتهای ذهنی فوق العادهای به دست آورد و بسیار زیبا شد تا تبدیل به شخصیت لوکر شود.
پس از مدتی، او به تیم بتمن با نام اَوتسایدرز (The Outsiders) پیوست. در همین دوره بود که توسط رادریک (Roderick)، رهبر یک تهاجم خون آشامی، تبدیل به یک ومپایر شد. پس از این اتفاق، لوکر علیه همتیمیهای خود شده بود تا این که این طلسم شکست.
یک داستان ابرقهرمانیِ خون آشامی که تاریکی و ناامیدی ندارد میتواند قوانین داستانهای خون آشامی را تغییر دهد.
اندرو بنت (Andrew Bennett)
اندرو بنت که یک خونآشام یاغی است، یکی از لردهای دربار ملکه الیزابت اول بود. بنت داشت راهی یک سفر میشد که معشوقهاش، مری سوارد (Mary Seward)، به او التماس کرد تا این کار را نکند. اندرو با بیتوجهی به این درخواست، راهی سفر شد تا این که توسط یک خون آشام مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. بنت از مرگ بازگشت اما مثل دیگر ومپایرها عطش غیرقابل کنترل نداشت.
او هیچ کس دیگری را آلوده نکرد جز معشوقهاش، مری، که التماس کرده بود تا به اندرو ملحق شود. البته مشخص شد این یک اشتباه بزرگ بود؛ چرا که مری کاملاً دچار عطش تاریک خون آشامی شد و در نهایت تبدیل به بزرگترین دشمن اندرو بنت شد.
یک داستان خون آشامی کامل بدون اشارات ابرقهرمانی شاید بهترین گزینه برای ساخت یک فیلم در این حال و هوا باشد. هر چند اندرو بنت میتواند به عنوان یک قهرمان قابل همذات پنداری به تصویر کشیده شود.
خواندن در مورد خون آشام ها را ادامه دهید
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فعلا دیسی وضعش خیلی خرابه؛شخصیت جدید زیاد نیاره تو فیلماش سنگین تره. (:
والا اگه آفت فعلی هالییود یعنی فرنچایز ساختن برای خانواده از بین بره (مثل سریال های مارول نتفلیکس) شاهد چیز های خیلی خفنی از مارول و دیسی خواهیم بود. دنیا های موازی ایده ای هست که هیچ اثر در خوری به جز لژیون (یه سریال کمتر شناخته شده ی مارول توی ایران که توی خارج ترکوند) تا حالا ساخته نشده و بقیه (لزوما چرت و پرت نیستن) خوب نبودن تا حالا (و اگه همه چی رو ساده و سطحی بگیرید قطعا از بعضیاشون حسابی لذت می برید)
ومپایر ها و زامبی ها جون میدن برای یه اثر بزرگسالانه ی دارک، خشن، ترسناک از مولتیورس.
ولی این آفت فعلی هالییود فعلا از بین برو نیست. تازه داره جوونه می زنه لاکردار!
مقاله ی جالبی بود و خوشم اومد
کلا با دارک بودن دیسی حال میکنم داستاناشون دارکه و واقع گرایانه تره ولی خب تو سینما ...
با کمال احترام به نظر شما فن عزیز اکیدا دیسی توی کمیک ها واقع گرایانه تر نیست و اتفاقا بزرگ ترین مشکل dceu اینه که بر خلاف آثار نولان از بتمن گاه خیلی غیر منطقی بود (اسم ننه جون منم مارتاعه!) و بر خلاف mcu گاه خیلی واقع گرایانه بود. (سوپرمن برای نجات مردم مجبور به قتل میشه.) و همین عدم ثبات داغونش کرد.
توی کمیک ها هم که والا چی بگم.
بتمن شکاکه بعد چند تا بچه رو دنبال خودش می کشه این ور و اون ور.
سوپرمن عینک می زنه هیشکی دیگه نمی شناسدش.
واندروومن از جزیره ای اومده که همه اونجا زنن! و...
(البته مارول هم کم چرت و پرت نداره ها. مارول هم یه زن ابرقهرمان داره که از جزیره ی زنان اومده. یا اسپایدرمن و آیرون من خیلی الکی شوخ هستند وسط نبرد. اما خدایی به اندازه ی دیسی ایده های بی منطق نداشته. (سوپرمن و بتمن اول شلوار می پوشند بعد شرت!))
کاملا صحیح
اما در رابطه با شوخ بودن اسپایدرمن و آیرون من این رو بگم که این یه نوع سبک مبارزه است!
اول از همه که خب این یکی از بهترین ویژگی کمیک های اسپایدرمنه که در بین نبرد شوخی میکنه!
کلا یه جمله معروف درباره اسپایدرمن هست که میگه:
"حتی اگه دنیا در حال خراب شدن روی سر مردعنکبوتی باشه اون باز هم یه جوک برای گفتن داره!"
در واقع اسپایدرمن با این شوخی ها نه تنها مخاطب رو به قهقهه میندازه بلکه حواس حریف خودش رو هم به چالش میکشه.در واقع تمرکزش رو به هم میزنه تا بتونه پیروز میدون باشه!خوبی این شوخی ها اینه که همشون تازه و اصطلاحا fresh و واقعا "خنده دار" هستند.اسپایدرمن هیچ شوخی تکراری نداره،چون همیشه یه جوک تازه تو آستین خودش قایم کرده!
البته اینجوری هم نیست که مثل ددپول همیشه خدا از اون شوخی های مسخره بکنه!مواقعی پیش اومده که مبارزات اسپایدرمن ناموسی شده و این یعنی شوخی تعطیل!
اصلا همینه که تو کمیک های اسپایدرمن جذابیت داره؛همونطور که قبلا گفتم اسپایدرمن همیشه و با هر کسی و در هر زمان شوخی میکنه،اما وقتی رگ غیرتش باد کنه دیگه باید فهمید که کارد به استخونش رسیده!
اینجور لحظات حساس در کمیک های اسپایدرمن نایاب هستند و اگه طرفدار اسپایدی باشید برای دیدن همچین مواقعی لحظه شماری میکنید.اما در عوض بتمن که همیشه خدا میخواد دشمناش رو پاره پوره کنه!
صحبت های شما کاملا درسته ولی مشکل اینه که وجه منطقی این کار اسپایدرمن ضعیفه. درسته که طبق نظر عوامل اسپایدی و خیلی از فن ها اسپایدرمن و باگزبانی هر دو با شوخی دهن حریف هاشون رو سرویس می کنند اما دقت کنید؛ اسپایدرمن داره با یه شخصیت کاملا خیالی و بدون کوچک ترین وجه منطقی مقایسه میشه و همین هست که سبب میشه منطقی نباشه. چون توی دنیای واقعی حرف اضافه کاملا تعطیله.
اصلا مهم ترین برتری سریال دردویل روی تمامی آثار ابرقهرمانی همین هست. واقع گرایی. (مخصوصا فصل ۳) هیچ شوخی اضافه ای رد و بدل نمیشه. هیچ حرف اضافی ای زده نمیشه. هیچ رجزی در کار نیست. هیچ تکنولوژی فوق العاده ای یا قدرت فوق العاده ای. اوج قدرت دردویل این باشه که یه مشت رو قبل اینکه بخوره بهش تشخیص بده که این مورد خیلی اوقات کمکی بهش نمی کنه. اسپایدرمن و بتمن قطعا جذابیت های خودشون رو دارند ولی باید اعتراف کرد که هر دوشون از چیز های عجیبی رنج می برند که کوچک ترین وجوه واقعیت رو ازشون دریغ می کنه و همین هم دلیل شکست خوردن تعدادی از فیلم های dceu هست. دیسی سعی کرد واقع گرایی رو با حفظ المان های کمیک حفظ کنه و همین سبب شد گند زده بشه به سوپرمن و بتمن و... چون کارگردان ها داستان رو سنگین و دارک پیش می بردند بعد یهو میموندند که چیکار کنن! باید قبول کنیم که برای آثاری فوق العاده و جذاب از خیلی چیز ها باید گذشت. (البته ما عوامل نیستیم ولی فن که هستیم) شوخی زیاد از حد، شرت روی شلوار پوشیدن، وب شوتر هایی که معلوم نیستن از کجا اومدن دستیار هایی که بزرگ ترین کارآگاه دیسی کوچک ترین نیازی بهشون نداره ولی داردشون و خیلی چیز های دیگه.
کاملا صحیح
البته که خب این دنیای ابرقهرمانان چیز های منطقی کمی داره،حالا یکی خیلی خیالی و یکی دیگه منطقی تر.....
قانع شدم
من میتونم دلایل بیشتری بیارم که dceu واقعا تو دیوار به سر میبره ولی نمیگم
اصولا منطق وجود خارجی نداره تو دنیای کمیک ولی تو سینما یکم وجودش میتونه بیشتر باشه
آیرون من خطاب به کاپیتان آمریکا:رفیقت هفت جد و آبادمو به چخ داد??
کاپیتان آمریکا:با اینحال رفیقمه?
سوپرمن:مارتا
بتمن:مارتا?
اون سینماست تو کمیک بوک خیلی منطقی تره
ولی خدایی قانعم کردی ??