داستانهای اساطیر نورس؛ ریاضتهای ثور برای دفاع از سرزمین خدایان
فهرست محتوا 1 روز عروسی ثور 2 شکار یورمنگاندر (Jörmungandr) روز عروسی ثور همانطور که در داستانهای قبل گفتیم میولنیر (Mjölnir)، پتک قدرتمند ثور (Thor) با حقههای لوکی (Loki) به عنوان هدیه از طرف دورفها ...
روز عروسی ثور
همانطور که در داستانهای قبل گفتیم میولنیر (Mjölnir)، پتک قدرتمند ثور (Thor) با حقههای لوکی (Loki) به عنوان هدیه از طرف دورفها برای خدایان تهیه شد و با استفاده از این پتک جادویی ثور قادر بود از اَزگارد (Asgard - سرزمین خدایان) و میدگارد (Midgard - سرزمین انسانها) در مقابل هر نوع خطری دفاع کند و دشمنان آنها را از بین ببرد.
یک روز وقتی ثور از خواب بیدار میشود میولنیر را پیدا نمیکند و تنها نوشتهای از طرف ثیرم (Thyrm) پادشاه جاینتها در اتاقش میبیند که پیغامش این است: "اگر خواهان پس گرفتن پتک عزیزت هستی باید به سرزمین من بیایی تا با هم به توافقی برسیم. من حاضرم پتک را در ازای پیشنهاد خوبی، به تو بازگردانم."
ثور میداند که در میان تمام خدایان کسی بهتر از لوکی در پیدا کردن راهحل، مهارت ندارد پس به نزد او رفته و از او میخواهد که به یوتنهیم (Jötunheim - سرزمین جاینتها) برود و به جای او با ثیرم ملاقات کند.
لوکی نزد فرِیا (Freya) رفته و از او شنل مخصوصش را قرض میکند، شنلی که از پَر هزاران شاهین بافته شده و به هر کس که آن را به تن کند قدرت پرواز کردن میدهد. با شنل فریا، لوکی با سرعت به سمت سرزمین جاینتها پرواز کرده و به قصر ثیرم وارد میشود.
ثیرم به لوکی میگوید: "ای ثور قدرتمند نزدیکتر بیا، چرا که چشمانم دیگر سوی سابق را ندارد" و وقتی لوکی نزدیکتر میرود ثیرم اضافه میکند که: "ثور فرزند اودین، از آخرین ملاقاتمان بسیار لاغرتر و نحیفتر شدهای" و لوکی دریافت که بینایی پادشاه جاینتها حقیقتاً رو به نابودی است.
بعد از جلسه و توافق با ثیرم، لوکی به اَزگارد بازمیگردد تا خدایان را از درخواست ثیرم باخبر کند. ثیرم اعلام کرده بود که تنها در صورتی حاضر است میولنیر را به ثور بازگرداند که فریا، زیباترین الههی اَزگارد و خدای شکوفایی و حاصلخیزی، او را به عنوان همسرش برگزیند، خدایان با شنیدن این درخواست عصبانی شدند ولی به خوبی میدانستند که بدون پتک جادویی ثور قادر به دفاع از اَزگارد در برابر جاینتها نخواهند بود و این به معنای نابودی همهی خدایان به دست جاینتهاست.
در اینجا لوکی نقشهای عجیب به ذهنش میرسد و از ثور میخواهد که یکی از لباسهای فریا را به تن کند و زمانی که ثورِ زودجوش عصبانی شده و به او حملهور میشود، فوراً نقشه خود را برملا میکند، او به خدایان میگوید که ثیرم تقریباً نابینا شده و آنها میتوانند با اندکی (!) تلاش ثور را به جای فریا برای عروسی با او بفرستند.
ثور وقتی دید که انتخاب دیگری ندارد، پیشنهاد لوکی را پذیرفته و با کمک سایر خدایان لباس عروسی میپوشد، جواهرات جادویی فریا را به گوش و گردنش آویزان میکند و در نهایت خدایان توری بر سر او میگذارند تا چهرهاش کمتر مشخص شود. به این ترتیب ثور به شکل عروس و لوکی هم به شکل ندیمه او به سمت یوتنهیم به راه میافتند.
با ورود خانمها (!) به یوتنهیم و قصر پادشاه، از آنان به خوبی استقبال میشود و ثیرم اعلام میکند که به مناسبت ورود عروس زیبایش جشنی تدارک دیده است. به محض شروع جشن ثور بر سر میز شام رفته و به طرزی وحشیانه شروع به بلعیدن تمام خوراکیها میکند، ثیرم با دیدن حجم غذایی که عروسش خورده با تعجب و تردید به او میگوید که به عمرم الههای را ندیدهام که اشتهایی مثل شما داشته باشد.
لوکی فوراً دست به کار شده و برای درست کردن اوضاع به ثیرم میگوید که عروس شما به قدری برای امروز هیجانزده بود که به مدت نُه شبانه روز لب به غذا نزده تا بتواند از جشن عروسیش با شما به خوبی لذت ببرد.
با نزدیک شدن پایان جشن تیرم اعلام میکند که برای مراسم ازدواج حاضر است و دستور میدهد که پتک جادویی را برای عروسش بیاورند. در این حین تور روی صورت ثور را کنار زده تا عروس خود را ببیند، با کنار رفتن تور پادشاه جاینتها دو چشم سرخ و خشمگین را میبیند که به او زل زدهاند، او وحشت کرده به لوکی میگوید که چرا الههی زیبای اَزگارد چشمانی آتشین از غضب دارد؟
لوکی فوراً پاسخ میدهد که عروس پادشاه از زمانی که شنید زمان عروسیش با شما فرا رسیده به قدری ذوقزده شد که نُه شبانهروز نخوابیده و سرخی چشمانش هم به همین دلیل است، ثیرم دروغهای لوکی را پذیرفته و میولنیر را به عروسش میدهد. به محض رسیدن میولنیر به صاحب اصلی خود فوراً به دستان ثور میچسبد، ثور نیز تور عروسی و زیورآلات فریا را کنار انداخته و آماده گرفتن انتقام خود از جاینتها میشود. او تمام خشم خود را متمرکز کرده و آن را در ضربهای سهمگین بر سر ثیرم فرود میآورد و سپس تمام جاینتهایی که در مهمانی حضور داشتند را یکبهیک شکست داده و از بین میبرد.
با پس گرفتن میولنیر و شکست جاینتهای یخی، ثور و لوکی به اَزگارد برگشته و سرزمین خدایان بار دیگر در برابر حملات دشمنان ایمن میشود.
شکار یورمنگاندر (Jörmungandr)
خدایان اَزگارد برای دیدن آیِیر (Ægir – خدای دریا و اقیانوسها که وایکینگها و کشتیرانان علاقه زیادی به او داشتند) به قصر او میروند، خدای دریا به برگزاری جشنهای بزرگ با نوشیدنیهای مخصوص خدایان (Mead – مید از ترکیب خون و عسل تهیه میشود) شهرت داشت.
آیِیر اینبار مایل به پذیرایی از خدایان و تدارک جشنی بزرگ نبود و به همین دلیل بهانهای برای منتفی کردن جشن پیدا کرد:
از آنجایی که تعداد شما مهمانان عزیز بسیار زیاد است من نمیتوانم برای همه شما نوشیدنی مخصوص تهیه کنم، چرا که برای تهیه نوشیدنی برای همگی شما به دیگی بسیار بزرگ احتیاج دارم.
تیِر (Týr) خدای جنگ، که پدرش جاینتی به نام هِیمیر (Hymir) بود میدانست که پدرش دیگ بزرگی دارد که برای این کار مناسب است، بنابراین به همراه ثور به محل زندگی پدر رفته تا دیگ را تحویل بگیرند، هیمیر آنها را به شام دعوت کرد و از آنجایی که میدانست ثور بسیار شکمو و پرخور است به آنها گفت که باید برود و چندین وال شکار کند تا بتواند به درستی از مهمانانش پذیرایی کرده و آنان را سیر کند.
ثور پیشنهاد میکند که به همراه هیمیر به ماهیگیری برود، اما جاینت او را مسخره کرده و میگوید شکار وال کار موجودات کوچکی مثل خدایان اَزگارد نیست، ثور که خود را بهترین ماهیگیر عوالم نهگانه میدانست به خشم آمده و تصمیم میگیرد مسابقهای با هیمیر بگذارد.
هر دو سوار بر قایق ماهیگیری شده و به دریا میروند، هیمیر به سرعت دو وال بزرگ را شکار میکند و خود را برنده مسابقه میداند، اما ثور میگوید که قادر است موجودی بزرگتر از این دو وال را شکار کند و تور ماهیگیری خود را در عمیقترین بخش اقیانوس پهن میکند، محل حکومت یورمنگاندر، ماری غولپیکر که بر سراسر عالم چنبره زده است.
ثور به هشدارهای هیمیر توجهی نمیکند و از سر گاوی بزرگ به عنوان طعمه استفاده میکند و فوراً شکاری قدرتمند در تلهاش میافتد و ثور تلاش میکند تا آن را از اعماق دریا بیرون بکشد. در این لحظه ماری اژدهامانند از زیر آبها بیرون آمده و مشخص میشود ثور موفق شده یورمنگاندر را به دام اندازد. هیمیر دوباره به ثور التماس میکند که تور را رها کند وگرنه مار غولپیکر هر دوی آنان را به اعماق دریا میکشاند.
ثور که قبلاً یورمنگاندر را ملاقات کرده بود، از او شکست بدی خورده و با خود عهد کرده بود که از یورمنگاندر انتقام گرفته و این بار او را شکست دهد، به التماسهای جاینت توجهی نکرد. کشمکش بین ثور و یورمنگاندر شدت میگیرد و ثور موفق میشود او را تا حد خوبی به نزدیکی خود بکشاند تا بتواند با پتکش به او ضربه بزند، اما وقتی ثور خود را برای ضربه مرگبار آماده میکرد هیمیر ناگهان طناب را پاره کرده و یورمنگاندر را در آخرین لحظه نجات میدهد.
ثور با عصبانیت به هیمیر حمله میکند اما جاینت به او خاطر نشان میشود که خدایان به دیگ بزرگ او نیاز دارند، بنابراین ثور خشمش را کنترل کرده و با جاینت به منزل او بازمیگردند، جایی که با گوشت خوشمزه وال از آنها پذیرایی میشود.
در اینجا هیمیر چالش دیگری برای ثور ایجاد میکند و به او میگوید اگر واقعاً فکر میکند که قدرتمندترین موجود در عوالم نهگانه است باید شکستن شاخی که هیمیر از آن نوشیدنی مینوشد برای او کار سادهای باشد.
ثور شاخ را گرفته و با نهایت قدرتش آن را به دیوار میکوبد، دیوار از شدت ضربه فرو میریزد اما شاخ بدون کوچکترین خط و خشی سالم باقی میماند. هیمیر تلاشهای مذبوحانهی ثور را مسخره میکند و تیِر نیز کمکم از گرفتن دیگ پدرش منصرف میشود و میگوید پدرش سرسختترین کسی است که میشناسد...
ثور کمی فکر کرده و این بار شاخ را با تمام قدرت به سرِ سخت جاینت میکوبد و شاخ جادویی به قطعات ریزی خرد میشود. جاینت با عصبانیت ثور و تیر را از منزل خود بیرون کرده و دیگ را نیز به آنها میدهد، سپس آنها به قصر آییر بازگشته و دیگ را به خدای دریاها تحویل میدهند.
خدایان در این مهمانی از نوشیدنی مخصوص لذت برده و جشن به خوبی برگزار میشود اما ثور همچنان از فرار کردن یورمنگاندر خشمگین است و قسم میخورد که به زودی این هیولای وحشتناک را برای همیشه از بین خواهد برد.
قسمتهای قبلی داستانهای اساطیر نورس:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فقط داستان اول??
داستان دوم هم ببینید که خدایان برای اینکه یه مهمونی بگیرن چه کارایی کردن?
خیلی منتظرم پست درمورد خدایان ایران باستان بذارید خیلی از خدایان نورس جذابتره مثلا زروان که خدای نور و زمان بوده
خیلی داستان جالبی بود مرسی برای مقاله و یه سوال دارم تیر داخل داستان دومی اون تیر داخل گاد او وار رگناروک هست یا یکی دیگست ؟؟
آره همونه. تیر خدای جنگ نورس و خدای هم رده یونانی اش هم کریتوسه.( اما کریتوس یک شخصیت خیالی و در یونان اصلا وجود نداره﴾
این ثور بدبختم برای پتکش چه مصیبتی کشید?
پ.ن: ممنون از مقاله شما??