پیش از داستان ارباب حلقهها چه اتفاقاتی در سرزمین میانه افتاد؟
کمتر کسی است که از داستانهای فانتزی و حماسی خوشش بیاید و تا به حال نام ارباب حلقه ها به گوشش نخورده باشد. به لطف فیلمهای اقتباسی پیتر جکسون، حالا داستانهای جذاب سرزمین میانه برای ...
کمتر کسی است که از داستانهای فانتزی و حماسی خوشش بیاید و تا به حال نام ارباب حلقه ها به گوشش نخورده باشد. به لطف فیلمهای اقتباسی پیتر جکسون، حالا داستانهای جذاب سرزمین میانه برای عموم مردم و فیلمبازها نیز شناخته شدهاند. وقایع ارباب حلقه ها و داستان پیشزمینه آن، هابیت، همگی در دوران سوم سرزمین میانه جریان دارند. طبیعتاً یک «دوران دوم» نیز پیش از وقایع ارباب حلقه ها و هابیت وجود دارد.
دوران دوم سرزمین میانه شامل وقایع مهمی میشود؛ این دوره پس از از نابودی ارباب سائورون، با نام مورگوث، آغاز شد، با ساخت حلقههای قدرت ادامه یافت و در نهایت با شکست (اولیه) خود سائورون به پایان رسید.
سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power آمازون هم در دوران دوم سرزمین میانه جریان دارد. این دوره زمانی پتانسیل بالایی برای کند و کاو دارد چرا که اکثر اتفاقات این دوران به طور مستقیم و در قالب یک داستان روایت نشدهاند.
جی. آر. آر. تالکین، خالق سرزمین میانه، هیچ رمان و داستانی ننوشت که دقیقاً در دوران دوم جریان داشته باشند. بیشتر اطلاعاتی که از این دوران زمانی به دست آمدهاند مربوط به پیوستهای خود The Lord of the Rings، بخشهایی از The Silmarillion و آثاری گردآوری شده مثل Unfinished Tales و The History of Middle-earth هستند.
احتمالاً دوران دوم سرزمین میانه در سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power دقیقاً همان طور که در آثار به جا مانده از جی. آر. آر. تالکین به تصویر کشیده شده به نمایش در نیاید؛ چه به دلیل مشکلات حقوقی و چه تفاوتهای خلاقیتی. با تمام این اوصاف، در این مطلب قصد داریم به سراغ بزرگترین و مهمترین رویدادهایی برویم که طبق آثار به جا مانده از جی. آر. آر. تالکین در طول دوران دوم سرزمین میانه اتفاق افتادهاند.
- 1 شروع دوران دوم سرزمین میانه
- 2 طلوع نومنور در دوران دوم سرزمین میانه
- 3 ساخت حلقههای قدرت
- 4 ورود سائورون به نومنور
- 5 الفها و دورفها در دوران دوم سرزمین میانه
- 6 جنگ آخرین اتحاد به دوران دوم سرزمین میانه پایان میدهد
- 7 پسایند: شروع دوران سوم سرزمین میانه
- 7.1 به مطالعه در مورد سرزمین میانه و دنیای ارباب حلقه ها ادامه دهید
خطر اسپویل
در این مقاله، مهمترین رویدادهای دوران دوم سرزمین میانه بازگو خواهند شد. اگر دوست ندارید این اتفاقات برایتان لو برود، از مطالعه مطلب صرف نظر کنید.
شروع دوران دوم سرزمین میانه
اولین دوران سرزمین میانه پس از رویدادی با نام جنگ خشم (War of Wrath) به پایان رسید. در این رویداد، ارباب تاریکی با نام مورگوث (Morgoth) شکست خورد. مورگوث پیش از سقوطش به یک شخصیت شیطانگونه برای سرزمین میانه، با نام ملکور (Melkor) شناخته میشد که یک والار (Valar) بود. والارها خدایان خرد این سرزمین بودند که به خدای اصلی، ایلوواتار (Ilúvatar)، پاسخ میدادند.
جنگ دوران اول شامل این بود که انسانها، الفها و والارها با یکدیگر متحد شدند تا با مورگوث مقابله کنند. آنها در نهایت به موفقیت نیز رسیدند و مورگوث را در یک خلع بیزمان گیر انداختند که نمیتوانست از آن فرار کند. این جنگ طولانی و طاقت فرسا بخشهای زیادی از دنیای فیزیکی را دچار تغییر کرد و بخشهایی از سرزمین میانه درون دریا غرق شدند. پس از آن، الفها به سمت غرب حرکت کرند و تمدنهای جدیدی در سطح آردا (Arda)، که به عنوان زمین دنیای تالکین در نظر گرفته میشود، به وجود آمدند.
دوران دوم سرزمین میانه رسماً وقتی شروع میشود که دو مکان مهم پایه گذاری میشوند: گری هیونز (Grey Havens) و لیندان (Lindon). سیردان (Círdan) پایه گذار مکان اول بود و گیل گالاد (Gil-galad)، بلندمرتبهترین فرد بین الفها، مکان دوم را پایه گذاری کرد. اما یک مکان دیگر وجود دارد که چند دهه بعد پایه گذاری شد و بیش از همه در رأس اتفاقات دوران دوم قرار گرفت: جزیره نومِنور (Númenor).
طلوع نومنور در دوران دوم سرزمین میانه
پس از جنگ خشم، والارها نسبت به انسانهایی که جنگیدند تا مورگوث را شکست دهند احساس ترحم کردند. آنها به انسانها جزیرهای با نام نومنور دادند که از دریا برخواست. اولین پادشاه نومنور الروس (Elros)، پسر ائارندیل (Eärendil)، بود. تحت فرمان او، انسانهای نومنور که با نام دونهداین (Dúnedain) شناخته میشدند، به شکوه رسیدند. طول زندگی دونهداینها به گونهای بود که از دیگران انسانهای سرزمین میانه چندین سال پیشی میگرفت.
اهالی نومنور انسانهای ترقی خواهی بودند که هوش بالا، جنگ افزارهای پیشرفته و فرهنگ پیچیدهشان زبانزد بود. در حالی که بسیاری از آنها به خشکی اصلی سرزمین میانه سفر میکردند تا به عنوان آموزگار خدمت کنند، والارها آنها را از سفر بیش از حد به سمت غرب ممنوع کرده بودند تا باعث سلب آسایش سرزمینهای جاودان (Undying Lands) نشوند. موجوات فانی جایی در این سرزمینها نداشتند و دونهداینها نیز در ابتدا به این دستور احترام گذاشتند.
با این حال، در نهایت گستاخی انسانها بالا گرفت. تعدادی از اهالی نومنور به این باور رسیده بودند که آنها شایستگیِ همان زندگیِ جاودانی را دارند که خدایان و الفها داشتند. وقتی عطش قدرت این انسانها فزونی پیدا کرد، آنها در دوران دوم شروع کردند به تشکیل مستعمره در بخشهای مختلف سرزمین میانه.
ساخت حلقههای قدرت
در همین دوران و در سایههای موردور (Mordor)، یکی از زیردستان مورگوث با نام سائورون (Sauron) در حال طراحی یک نقشه بود تا شرارت اربابش را به سرزمین میانه بازگرداند. سائورون زمانی یک مایا (Maia) بود؛ ارواحی که توسط ایلوواتار به وجود آمده بودند تا به والارها در شکل دادن به آردا کمک کند. اما او حالا استاد نیرنگ و تاریکی شده بود. سائورون میتوانست بدن فیزیکی خودش را تغییر دهد. او این کار را انجام داد تا الفها که سختترین موجودات سرزمین میانه در تغییر عقیده بودند را به بازی بگیرد.
سائورون در ظاهر آناتارِ (Annatar) خوشچهره با چندین الف دوست شد که در بین آنها یک الف آهنگر با نام کلبریمبور (Celebrimbor) حضور داشت. او به آنها هنرهای تاریک و جادوگری را آموزش داد. در نهایت، سائورون در دوران دوم توانست کلبریمبور و همکارانش را قانع کند تا حلقههای قدرت را به عنوان هدایایی برای الفها بسازند. ولی در خفا سائورون حلقه خودش را با این هدف ساخت تا دیگر حلقهها را کنترل کند.
نقشه سائورون اما تقریباً در جا خنثی شد. الفها خیانت او را حس و سه حلقهشان را مخفی کردند. سائورون بقیه حلقهها را به دورفها و انسانها داد. دورفها به طرز قابل توجهی توانستند در برابر قدرت او مقاومت کنند. منتهی، اوضاع برای انسانهایی که حلقهها را به دست کردند متفاوت پیش رفت. این انسانها تبدیل به نازگولها (Nazgûl) شدند.
قدرت سائورون شروع به افزایش کرد و جنگی با نام جنگ الفها و سائورون آغاز شد تا جلوی قدرت گرفتنش را بگیرند. ارتشی از الفها و اهالی نومنور توانست او را به موردور عقب بنشاند اما در آن جا قدرت و تأثیرگذاری او یک بار دیگر افزایش یافت... این بار حتی موذیانهتر.
ورود سائورون به نومنور
۲۵امین پادشان نومنور با نام ار فارازون (Ar-Pharazôn) که مشتاق بود به حکومت سائورون پایان دهد، ارتشهایش را به سرزمین میانه روانه کرد. آنها به قلعه سائورون، باراد دور (Barad-dûr)، رسیدند و او را مجبور به تسلیم کردند. سائورون شکست خودش را جعل کرد تا به عنوان یک گروگان به نومنور وارد شود. ولی در باطن او احساس خوشحالی میکرد. دستگیری سائورون به معنای دسترسی راحتتر او به مردم نومنور بود که اهداف راحتی برای به بازی گرفته شدن محسوب میشدند.
همان طور که سائورون پیشبینی میکرد، اهالی نومنور فریبش را خوردند. او ار فارازون و مردمش را آلوده کرد و به آنها قول داد که پرستیدن مورگوث، آن زندگیِ جاودانی که به شدت دنبالش هستند را به این مردم هدیه میدهد. در این دوره، ار فارازون یک معبد ۵۰۰ فوتی [حدوداً ۱۵۰ متری] را برای مورگوث در این جزیره بر پا کرد. این معبد مکانی وحشتناک بود که در آنها انسانها قربانی میشدند و شور، تعصب و خرافات رشد میکرد.
ار فارازون که مست قدرت بود و تحت تأثیر جادوی سیاه قرار داشت، سعی کرد تا ارتش اهالی نومنور را به سرزمینهای جاودان روانه کند، در برابر والارها قرار بگیرد و کنترل را به دست آورد. منتهی در یک حرکت قابل توجه، خود ایلوواتار در این اتفاق دخالت کرد.
ایلوواتار، ار فارازون را گیر انداخت، حالت آردا را از صاف به گرد تغییر داد (تا فانیها دیگر نتوانند به صورت فیزیکی به سرزمینهای جاودان دسترسی داشته باشند) و جزیره نومنور را غرق کرد تا تمام اهالی آن کشته شوند. سائورون در این دوره در ظاهر یک انسان در نومنور قرار داشت. این رویداد باعث شد تا توانایی تغییر ظاهر از او گرفته شود اما باعث مرگش نشد. به جایش، سائورون بار دیگر به موردور گریخت تا یک دفعه دیگر زخمهایش را مرهم کند و منتظر فرصتش شود.
الفها و دورفها در دوران دوم سرزمین میانه
پیش از طلوع سائورون و غرق شدن نومنور، دوران دوم یک صلح نسبی را تجربه کرد؛ بازسازی لیندان اتفاق افتاد، ریوندل (Rivendell) پایه گذاری شد و کازاد دوم (Khazad-dûm) توسعه یافت. الفها و دورفها برندگان این دوره زمانی بودند که شکوه و رشد آنها در دوران دوم سرزمین میانه مشخص است.
علاوه بر توسعه و گسترش محلهای زندگی خود، این دو نژاد توانستند در اکثر موارد در برابر اعمال و تلاشهای سائورون مقاومت کنند. الفهایی مثل گالادریل (Galadriel)، الروند (Elrond) و گیل گالاد هیچ گاه فریب او را نخوردند و همگی آنها نقشی در شکست نهایی سائورون بازی کردند. از شانس خوب دورفها، ذات لجوج آنها باعث محافظتشان در برابر نقشه حلقههای سائورون شد. هر چند دورفها یک وسواس مضر نسبت به گنج پیدا کردند.
با تمام این اوصاف اما هر دوی این نژادها عمیقاً تحت تأثیر جنگهای فراوان سرزمین میانه در طی دوران دوم و دوران بعدی قرار گرفتند. پس از جنگ الفها و سائورون، دورفها در کازاد دوم مخفی شدند و دروازهها را بستند. زندگی آنها برای مدتی رونق و شکوه بیشتری پیدا کرد اما سالها بعد به طور ناخواسته یک موجود با نام بالروگ (Balrog) را از اعماق کوهستانهای مهآلود (Misty Mountains) احضار کردند. در دوران سوم بود که این بالروگ (به همراه ارکها و گابلینها) در نهایت توانستند جمعیت ساکن کازاد دوم را از بین ببرند و شهر را تبدیل به یک مقبره کنند.
دوران دوم همچنین آغاز زوال حکومت الفی بود. مشخص بود که زمان انسانها فرا رسیده و برای همین الفها توسط والارها به سمت سرزمینهای جاودان کشانده میشدند. اما پیش از ترک کردن سرزمین میانه، یک اتحاد شکل گرفت؛ اتحادی که نماد پایان دوران دوم و شروع رویدادهایی بود که در The Lord of the Rings به تصویر کشیده شدند.
جنگ آخرین اتحاد به دوران دوم سرزمین میانه پایان میدهد
پیش از غرق شدن نومنور، یکی از ساکنانش که مردی با نام الندیل (Elendil) بود، این تراژدی را پیش بینی کرد و از جزیره گریخت تا از فاجعه نجات پیدا کند. الندیل یکی از معدود انسانهایی بود که در طی کودتای سائورون، به والارها وفادار باقی ماند تا به این دلیل به همراه خویشاوندان و دنبال کنندگانش بخشیده شود. این انسانها به سرزمین میانه سفر کردند و امپراطوریهای گاندور (Gondor) و آرنور (Arnor) را در همسایگی موردور بنا ساختند.
وقتی این اطلاعات به سائورون رسید اصلاً خوشحال نشد. او که توانسته بود بخش زیادی از قدرتش را پس از دخالت ایلوواتار به دست آورد، یک حمله غافلگیر کننده به میناس ایتیل (Minas Ithil)، یکی از دژهای گاندور، انجام داد. ارتش تاریک سائورون شهر را به کنترل خود درآورد و درخت سپید آن را که نمادی از این سرزمین بود سوزاند. میناس ایتیل بعدها با نام میناس مورگول (Minas Morgul) شناخته شد.
پسران الندیل، ایسیلدور (Isildur) و آناریون (Anárion)، از امپراطوری خود دفاع کردند. آنها در کنار پدرشان و گیل گالاد، آخرین اتحاد الفها و انسانها را تشکیل دادند. هدف آنها شکست سائورون برای همیشه بود.
انسانها و الفها سالها وقت گذاشتند تا یک ارتش به وجود آورند، جنگ افزار بسازند و آماده جنگ شوند. آنها سپس با دورفها نیز متحد شدند و به سمت موردور حرکت کردند. در طول مسیر چندین نبرد رخ داد و تلفاتی که به وجود آمد باعث تضعیف هر دو جبهه جنگ شد. جنگ در طی محاصره باراد دور (Siege of Barad-dûr) که ۷ سال طول کشید به نقطه اوج خود رسید. در این دوره، آناریون توسط صخرهای که از باراد دور کنده شده بود، له شد و از بین رفت.
در نهایت، الندیل و گیل گالاد توانستند سائورون را در نبرد زخمی کنند اما هر دوی آنها در این حین کشته شدند. ایسیلدور پیش قدم شد و حلقه یگانه را از دست سائورون جدا کرد تا روحش را فراری دهد، ارتشش را شکست دهد و دوران دوم سرزمین میانه را به پایان برساند.
پسایند: شروع دوران سوم سرزمین میانه
پس از جنگ، ایسیلدور تبدیل به پادشان گاندور و آرنور شد ولی بعدها به دست ارکها به قتل رسید. حلقه یگانه که در اختیار او بود، از دستش درآمد و در نهایت به یک استور هابیت (Stoor Hobbit) با نام اسمیگل (Sméagol) رسید. بقیه ماجراها در داستانهای هابیت و ارباب حلقه ها روایت شده است. یک دوران دیگر و یک اتحاد دیگر نیاز بود تا سائورون بالأخره به پایان کار خود برسد. بخشی از این موفقیت نیز به دست وارث ایسیلدور، آراگورن، ممکن شد.
اما این سرنوشت چیزی از ارزش تلاشهایی که در دوران دوم رقم خورد کم نمیکند. همان طور که در این وقایع نگاری مختصر مطالعه کردید، دوران دوم سرزمین میانه دوره زمانی جالبی در تاریخ سرزمین میانه محسوب میشود. زمانی که شامل شکوه، جنگ، خرافات پرستی و در نهایت دگرگونی است.
به مطالعه در مورد سرزمین میانه و دنیای ارباب حلقه ها ادامه دهید
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی بود ?? فقط امیدوارم آمازون این داستانها رو به شکل مناسبی فارغ از سیاست زدگی این روزها روایت کنه تا بشه ازشون لذت برد (همون کاری که پیتر جکسون در سهگانه هاش کرد). متاسفانه تریلرهایی که تاکنون منتشر شده این امید رو کم رنگ می کنه ? ای کاش تالکین زنده بود و خودش نظارت می کرد به اقتباسهایی که از آثارش انجام میشه. تجربه نشون داده در مواردی که نویسنده زنده نیست استودیوها هرطور که دلشون می خواد در اصول و خط فکری داستان دست می برند و معمولا هم نتیجه چندان خوبی حاصل نمیشه. بین آثار فانتزی از این لحاظ نغمه آتش و یخ وضعیت بهتری داره.
بنیاد تالکین رو ساخت سریال نظارت داره که تغییرات بی جاعی ندن تو داستان و اینا