مدرسه فیلمسازی: درسهای فیلمسازی که از مارتین اسکورسیزی آموختیم
تعداد اندکی از هواداران سینما پیدا میشوند که ارادت قلبی به مارتین اسکورسیزی نداشته باشند. بدون هیچ شک و تردیدی، اسکورسیزی یکی از مهمترین کارگردانهای تاریخ سینما است و البته که فیلمسازی صاحبسبک و دوستداشتنی ...
تعداد اندکی از هواداران سینما پیدا میشوند که ارادت قلبی به مارتین اسکورسیزی نداشته باشند. بدون هیچ شک و تردیدی، اسکورسیزی یکی از مهمترین کارگردانهای تاریخ سینما است و البته که فیلمسازی صاحبسبک و دوستداشتنی هم لقب میگیرد. بنابراین میتوان مدعی شد که بسیاری از تماشاگران فیلمهای اسکورسیزی این رویا را دارند که روزی با این کارگردان بزرگ و شناختهشده برای دقایقی همصحبت شوند.
دلایل قانعکننده متعددی برای دوستداشتن مارتین اسکورسیزی وجود دارد؛ از روایت درست یک داستان بیمثال تا کارگردانی تماشایی یک ایده بینظیر. او با حضور در برنامه Dinner for Five مهمان جان فاورو شده و درباره ۵ نکته که برای سینماگران دارد، صحبتهایی کرده است. اگر شما هم دوست دارید با آموزههای سینمایی کارگردان فیلم Taxi Driver آشنا شوید با مجموعه مقالات مدرسه فیلمسازی ویجیاتو همراه باشید.
درس اول: صحنهها را خرد نکنید
بسیاری از سینماگران علاقهمند هستند تا صحنههای فیلم خود را تا جایی که میتوانند، کوتاه کنند. کوتاهکردن صحنهها نهتنها به کارگردان اجازه میدهد تا برداشتهای متعددی داشته باشد بلکه به بازیگران هم اجازه میدهد تا با خیال راحتتری به هنرنمایی بپردازند؛ چراکه در صورت هر اشتباه، امکان برداشت سریع و دوباره فراهم است. اما مارتین اسکورسیزی با این ایده موافق نیست. اعتقاد دارد که صحنهها باید آنقدر طولانی باشند تا مسئولیتی که برعهده دارند را به بهترین شکل ممکن به پایان برسانند.
مارتین اسکورسیزی باور دارد که احساسات فیلم و شخصیتهای آن باید در صحنهها به نمایش گذاشته شود و صحنههای کوتاه توانایی نمایشی در این حد را ندارند. در حالی که گروهی از فیلمسازان تصمیم میگیرند برای گیجنکردن مخاطب با صحنههای کوتاه به استقبال او بروند، اسکورسیزی پیشنهاد میکند که فیلمساز به فیلم خود اجازه دهد تا مسیر خودش را مشخص کند. به اعتقاد کارگردان فیلم Hugo کارگردانهایی که میخواهند صحنههای بلند را فدای کیفیت فیلم خود کنند به شدت ایدهآلگرا هستند.
اما مارتین اسکورسیزی از فیلمسازان میخواهد تا ایدهآلگرا نباشند و اجازه دهند تا فیلمی که در حال کارگردانی آن هستند به شکل طبیعی پیشرفت کند. او به سینماگران پیشنهاد میکند که به این حقیقت فکر کنند که اگر فیلم آنها بینقص نباشد دقیقا چه اتفاقی برای آن رخ میدهد؟ پاسخ درست در دستان اسکورسیزی میدرخشد؛ هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. بنابراین کارگردان فیلم Casino به فیلمسازان پیشنهاد میکند تا بدون استرس و ایدهآلگرایی به داستانی که میخواهند به روایت آن بپردازند، توجه کنند. همین مسئله کافی است تا تماشاگر نتیجه تلاشهای او را به بهترین شکل ممکن ببیند.
درس دوم: روایت از داستان مهمتر است
مارتین اسکورسیزی بارها به صراحت گفته که طرفدار جدی فیلمهایی است که روایت خوب و بینقصی دارند. او با اشاره به فیلمهای محبوبش در دوران کودکی مدعی میشود که فیلمهایی که به شکل ویژه در ذهن او ماندگار شدهاند در حقیقت همان فیلمهایی هستند که رویکرد متفاوتی به روایت داستان و شخصیتهای درون آن داشتهاند. فیلم The Wrong Man به کارگردانی آلفرد هیچکاک یکی از فیلمهای محبوب اسکورسیزی است که سبک پارانوئیدی آن به لطف دوربین ملموس میشود.
سبک فیلمبرداری فیلم The Wrong Man به بهترین شکل ممکن شخصیت اصلی فیلم را به تماشاگر معرفی میکند و حتی آنچه در ذهن او میگذرد را هم به نمایش میگذارد. بنابراین این فیلم به بهترین شکل ممکن نشان میدهد که چگونه سبک فیلمبرداری میتواند داستانی را ایجاد کند که تماشای آن سرگرمکننده و جالب باشد. شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از مردم در نهایت به تماشای فیلمهای محبوب خودشان علاقه دارند و تماشای دوباره عناوین محبوب خود را به تماشای فیلمهای جدید ترجیح میدهند.
معرفی بهترین فیلمهای سینمایی را در ویجیاتو دنبال کنید:
- ۱۰ بازسازی سینمایی که از فیلم اصلی هم بهتر بودند
- ۱۰ فیلم دنباله و پیشدرآمد که تا پایان امسال اکران میشوند
- ۱۰ فیلم لایو اکشن دیزنی که به دست فراموشی سپرده شدهاند
- معرفی ده فیلم اقتباس شده از بازیهای ویدیویی سبک مبارزهای
- معرفی بهترین اقتباسهای سینمایی که بر اساس کتابها ساخته شدند
محبوبیت یک فیلم چندان در داستان آن ریشه ندارد. این که یک فیلم چگونه میتواند به بهترین شکل ممکن به روایت داستان خود بپردازد به آن کمک میکند تا برای مدتها در ذهنها باقی بماند. بنابراین همانطور که مارتین اسکورسیزی هم یادآور میشود، روایت یک فیلم از داستان آن مهمتر است.
درس سوم: ادراک تماشاگر از واقعیت اهمیت بیشتری دارد
اسکورسیزی اعتقاد دارد که ثبت یک شخصیت در ذهن تماشاگر و ماندگاری او در خاطره بیننده میتواند به بهیادماندنیشدن یک فیلم سینمایی کمک کند. به عبارت دیگر، او باور دارد که ادراک تماشاگر از شخصیت از آنچه که شخصیت فیلم عرضه میکند هم مهمتر است. به باور کارگردان فیلم Silence بهترین راه برای ثبت ادراک تماشاگر ایجاد نماهاییست که نحوه حرکت جهان پیرامون شخصیت فیلم را به تصویر میکشد. به این شکل، بیننده میتواند به بهترین شکل ممکن با شخصیت ارتباط برقرار کند.
حرکت آهسته و فریم به فریم دوربین به تماشاگر کمک میکند تا به بهترین شکل ممکن در حال و هوای لحظه شخصیت اصلی فیلم قرار بگیرد و وضعیت احساسات و دلیل تصمیمهای احتمالی او را به بهترین شکل ممکن درک کند. به همین دلیل، اسکورسیزی اعتقاد دارد که ادراکی که تماشاگر از شخصیت دریافت میکند به شدت از آنچه که کارگردان به دنبال ارائه آن به عنوان واقعیت است، اهمیت بیشتری دارد.
درس چهارم: لحظه را فدای اشتباهات نکنید
برای درک آنچه اسکورسیزی میخواهد در این درس به شما بیاموزد باید به این مثال توجه کنید؛ تصور کنید که شما کارگردان یک فیلم سینمایی هستید و در حال ضبط یکی از صحنههای بسیار مهم فیلم خود هستید. همه چیز به بهترین شکل ممکن ثبت میشود اما در آخرین ثانیهها اشتباهی رخ میدهد و اعتبار بخش قابل توجهی از صحنه مذکور از دست میرود. آیا دستور به ضبط دوباره این صحنه میدهید؟ شاید اگر استنلی کوبریک به جای شما بود [یا قرار بود به شما نصیحتی کند] این احتمال را مطرح میکرد.
اما مارتین اسکورسیزی اعتقاد دارد که کارگردان نباید لحظههای ارزشمند برداشتهای خود را فدای اشتباهات سهوی و نهچندان مهم کند. به عبارت دیگر، کارگردان فیلم The Wolf of Wall Street به سینماگران پیشنهاد میکند که خودشان را درگیر ظرایف سینمایی نکنند و به کیفیت بیشتر کار توجه کنند. اسکورسیزی به کارگردانها پیشنهاد میکند که اگر در ححین ضبط یک صحنه متوجه شدند که بهترین هنرنمایی و بهترین صحنهپردازی ممکن تدارک دیده شده و همه چیز در بالاترین سطح قرار دارد صرفا به دلیل یک اشتباه کوچک از آن صحنه عبور نمیکنند.
این نصیحتی نیست که مارتین اسکورسیزی تنها برای دیگر کارگردانها مطرح کند. اسکورسیزی در فیلم Casino در موقعیت مشابهی قرار گرفت. در حالی که جینجر مککنا [با هنرنمایی شارون استون] در فیلم Casino مشغول گریهکردن بود ناگهان مشکلی در حین فیلمبرداری پیش آمد. در حالی که عوامل فیلم در تلاش بودند تا این صحنه یک بار دیگر فیلمبرداری شود، اسکورسیزی اعلام کرد که همان برداشت به اندازه کافی خوب بوده و نیازی به برداشت مجدد نیست.
به اعتقاد کارگردان فیلم Gangs of New York هنرنمایی شارون استون در آن لحظه به حدی طبیعی و تحسینبرانگیز بود که کارگردان نمیخواست آن نقشآفرینی ناشی از تمرکز بیمثال بازیگرش را فدای یک برداشت مجدد کند. مارتین اسکورسیزی به کارگردانها پیشنهاد میکند که آنقدر روی کیفیت فیلم خود تمرکز کنند که مخاطب را در لحظه نگاه دارند. در چنین شرایطی، یک لغزش کوچک نمیتواند مخاطب را ناامید کند. اگر تماشاگر به خاطر یک لغزش کوچک در فیلمبرداری میتواند اعتبار فیلم تحسینبرانگیز شما را زیر سوال ببرد پس شاید بهتر باشد که فیلمتان را به او نمایش ندهید!
درس پنجم: زندگی روزمره را جدی بگیرید
پنجمین و آخرین آموزه کارگردان فیلم Goodfellas برای سینماگران نهتنها صرفا برای کارگردانها کاربردی نیست بلکه نکته بسیار مهمی است که اساسا مورد توجه قرار نمیگیرد. بسیاری از سینماگران نقش و تاثیرگذاری زندگی رومزه در سینما را جدی نمیانگارند. اما مارتین اسکورسیزی به فیلمسازان نسل جدید پیشنهاد میکند که تاثیرات روزمره را در جریان فیلمهای خود به تصویر بکشند. او از اخبار رادیو، صداهای درون خیابان و مردم جامعه سخن میگوید.
به باور مارتین اسکورسیزی روایت زندگی رومزه در فیلمهای سینمایی به این عناوین کمک میکند تا صادقانه و باورپذیرتر باشند. شاید به همین دلیل باشد که وقتی بحث انتخاب موسیقی متن برای فیلم مطرح میشود، اسکورسیزی دهها ایده بینظیر دارد. او به خوبی میداند که چه قطعاتی برای چه سکانسهایی مهم هستند. به عبارت دیگر، کارگردان فیلم Raging Bull از موسیقی کمک میگیرد تا تصویر بهتری از روایت خود ارائه دهد.
موسیقی تنها یکی از چندین مثال از زندگی روزمره است که میتواند در فیلمها به کارگردانها کمک کند. توجه به زندگی روزمره به طور کلی به شما کمک میکند تا دستاوردهای بهتری داشته باشید. تفاوتی نمیکند که یک فیلمساز شناختهشده هستید یا یک کارمند معمولی؛ زندگی روزمره را جدی بگیرید.
در مدرسه فیلمسازی ویجیاتو حضور پیدا کنید:
- درسهای فیلمسازی که از فیلم جاستیس لیگ زک اسنایدر کات آموختیم
- درسهای فیلمسازی که از دنیای سینمایی The Conjuring آموختیم
- درسهای فیلمسازی که از فرانچایز Mission: Impossible آموختیم
- فیلمنامهنویسی را از استیون اسپیلبرگ و جرج لوکاس بیاموزید
- مدرسه فیلمسازی: چگونه فیلمنامهنویسی را آغاز کنیم؟
- درسهای فیلمسازی که از تایکا وایتیتی آموختیم
- ویژگیهای کلیدی فیلمهای استیون اسپیلبرگ
- چگونه فیلمنامه یک فیلم زامبی را بنویسیم؟
- تفاوت فیلم ترسناک با فیلم تریلر چیست؟
- بهترین سایتهای دانلود فیلمنامه
- روانشناسی رنگها در سینما
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مهم ترین درس اسکورسیزی دومین نکتهاس که میگه روایت مهم تر از داستان، تازگیا خیلیا فکر میکنن متفاوت بودن مهمترین چیزه در صورتی که مهم ترین چیز اینه که همون فرمول چه جدید و چه قدیمی چطور درست شده؟
جدید ترین نمونهای که بتونم مثال بزنم که همه دیده باشنش دو انیمشین turning red و The Mitchells vs. the Machines درسته که turning redمتفاوته ولی واقعا خیلیا ازش لذت نبردن اون پند داستانی هم که میخواست بگه پر ایراد و حتی بد آموزی بود! اما میشلها علیه ماشینها داستانش یک کلیشه خالصه ولی اون کلیشه رو به بهترین شکل خودش درست کرد و حتی این موضوع تکراری بودن رو هم داخل مفهوم داستان اورد تا نشونمون بده خیلی چیزایی که کلیشهای هستن به خاطر مهم بودن کلیشهای شدن چون هزار بار شنیدیمش دلیل نمیشه که بی اهمیت باشه.
کارگردان بی نظیریه . بخوام چند تا فیلم ازش معرفی کنم این فیلم هارو معرفی می کنم :
راننده تاکسی
رفقای خوب
مرد ایرلندی
جزیره شاتر
هوگو
متاسفانه بقیه فیلم های ایشون رو ندیدم
اسکورسیزی یکی از معدود کارگردانایی حساب میشه که فیلم بد نداره دیدن همه فیلماش خالی از لطف نیست
اگه پیشنهاد منو بخوای
the aviator
the king of comedy
the gang of new york
فیلمای خوب و سرگرم کنده ای هستن