چگونه با خواندن یک کتاب ترسناک وحشت کنیم؟
اگر نوشتار «چرا کتابهای ترسناک باعث ترس نمیشوند؟» را خوانده باشید، میدانید که یک کتاب ترسناک کار پرچالشی دارد تا خواننده را بترساند. ولی با این وجود، چنین چیزی به آن معنا نیست که کتابهای ...
اگر نوشتار «چرا کتابهای ترسناک باعث ترس نمیشوند؟» را خوانده باشید، میدانید که یک کتاب ترسناک کار پرچالشی دارد تا خواننده را بترساند. ولی با این وجود، چنین چیزی به آن معنا نیست که کتابهای ترسناک اصلاً نمیتوانند بترسانند. داستانهایی هستند که به خودی خود آن قدر خوب نوشته شدهاند که خواننده را به وحشت میاندازند. با همهی این اوصاف، اما خود خواننده نیز میتواند شرایطی مهیا کند تا این دست نوشتهها، تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند.
همان طور که تماشای یک فیلم یا سریالِ ترسناکِ خوب با آوای بلند و واضح، به تنهایی و در محیطی خلوت و تاریک بیشتر باعث وحشت میشود یا تجربهی یک بازی ویدیویی با همین شرایط تشویش و خوف بیشتری را به بازیکن وارد میکند، یک کتاب ترسناک خوب هم میتواند با خوانده شدن در شرایطی ویژه، بیشتر ترس را به خوانند منتقل کند. در این نوشتار به شما خواهیم گفت که این شرایط چه چیزهایی هستند.
کتاب؟
هدف بنیادین این نوشتار کتابها هستند؛ همان صفحات صحافی شده که با نوشتههای خود تلاش دارند تا خوانندگان را دچار ترس کنند. با این حال، برخی از این شرایط برای دیگر شکلهای مدرنتر ارائهی «کتاب» همچون کتاب الکترونیک یا کتاب شنیداری نیز قابل استفاده هستند.
پیش از برگردانها و اقتباسها به سراغ کتاب بروید
کتابهای نوشتاری باید با المانهای محدودی که دارند به ترساندن مخاطبان بپردازند. ابزار کتابها کم و بیش تنها همان نوشتهها هستند. یک کتاب ترسناک باید با نوشتههای خود هم داستان را پیش ببرد، هم فضاسازی کند و هم به گسترش و توسعه شخصیتها بپردازد. به این ترتیب، کار فیلمها، سریالها و بازیهای ویدیویی سادهتر به نظر میرسد؛ چرا که المانهای آوایی، شنیداری و کنشی را در خود جای دادهاند.
به این دلایل است که بهتر است پیش از سر زدن به مدیومهایی که از این المانها بهره میبرند، به سراغ کتابی بروید که از رویش اقتباس و برگردان شده است. اگر ابتدا به تجربهی فیلم، سریال و بازی ویدیویی بپردازید شانس زیادی وجود دارد که حالا از بزرگترین سوپرایزها و پیچشهای داستانی ماجرا آگاه هستید. میدانید شخصیتها چه مسیری را میپیمایند و چه سرنوشتی در انتظارشان است. و از روند وقایع سکانسهایی مشخص نیز مطلعید.
همهی اینها ابزارهایی هستند که یک کتاب ترسناک از آنها برای ایجاد احساسات گوناگون و از همه مهمتر وحشت استفاده میکند. پس اگر از پیش همهچیز برایتان آشکار شده باشد، احتمال بالایی هست که دیگر کتاب مورد نظر آن طور که باید و شاید رویتان اثر نمیگذارد.
با این وجود، وارون این روش یک ماجرای متفاوت است. اگر ابتدا کتاب را خوانده باشید، یک فیلم، سریال یا بازی ویدیویی هنوز هم میتواند با المانهای دیداری، شنیداری و کنشی خود باعث ترستان شود. و نباید فراموش کرد که معمولاً در برگردانها و اقتباسها، فیلمنامهنویسان و نویسندگان تلاش دارند تا روند وقایع را طوری پیش ببرند که حتی مخاطبی که منبع اقتباس را نیز مطالعه کرده است بتواند از آن برگردان لذت ببرد با آن برگردان بترسد.
یک محیط خلوت پیدا کنید
حواسپرتی یکی از بزرگترین عواملی است که باعث میشود انسان مدرن نتواند به اندازهی گذشتگان از خواندن کتاب لذت ببرد؛ حواسپرتی به خاطر همهی ابزارهایی که درون یک خانهی ساده پیدا میشوند گرفته تا هر آن چه که در محیط بیرون اتفاق میافتد. همهی این موارد جلوی تمرکز کامل یک انسان را میگیرد.
پس راحتترین راه پیدا کردن یک محیط خلوت برای مطالعه به شمار میآید؛ به ویژه برای یک داستان ترسناک. در هر حال برای برخیها، خودِ تنها بودن میتواند باعث ایجاد ترس شود، چه برسد به این که در تنهایی یک روایت خوفناک نیز در برابرتان قرار گرفته باشد.
بعضیها برای یافتن این خلوت به سراغ کتابخانهها میروند. با این که محیط نسبتاً خلوت و کم سر و صدای کتابخانهها گزینهی چندان بدی به نظر نمیرسند ولی به راستی تنها بودن هنگام مطالعهی یک کتاب وحشتناک چیز دیگریست. افرادی که تنها زندگی میکنند به راحتی به چنین محیطی دسترسی دارند. ولی اگر با خانواده یا دیگران در یک خانه زندگی میکنید، بهترین راه صبر کردن برای خالی شدن خانه است یا رفتن به اتاقی که میتواند با بستن در آن جدای از دیگران قرار گیرید.
نور پیرامون را کاهش دهید
همان طور که بیشتر ماجراهای ترسناک در شب و تاریکی در جریان هستند، بهترین روش برای خواندن یک روایت ترسناک نیز بهره بردن از تاریکیست. با این وجود، نمیتواند بدون وجود هیچ گونه نوری یک کتاب را مطالعه کرد. برای همین، باید دست کم یک منبع نور برای خواندن نوشتهها در دسترس داشته باشید.
برای داشتن بهترین محیط تاریک، خواندن کتاب ترسناک را به پس از شامگاه و غروب آفتاب موکول کنید. در محیط خلوت خود، نورهای پیرامون را کاهش دهید و تنها به منبع نوری که به اندازهی کافی صفحات کتاب را روشن میکند بسنده کنید. سادهترین گزینه به عنوان منبع نور مطالعه، یک چراغ مطالعه است ولی اگر میخواهید جو سازی بیشتری داشته باشید، میتوانید به سراغ منابع نور کهنتر همچون شمع، فانوس، چراغ گردسوز یا مواردی از این دست بروید؛ هر چند در استفاده از این منابع نوری قدیمی، به ویژه در نزدیکی کتاب کاغذی، باید احتیاط کنید.
یک موقعیت ایدهآل
با ترکیب دو مورد «یک محیط خلوت پیدا کنید» و «نور پیرامون را کاهش دهید»، میتوان گفت که یکی از بهترین موقعیتها برای خواندن یک کتاب ترسناک هنگام خواب شبانه است؛ البته اگر بتوانید یک منبع نور مناسب بیابید.
با صدای بلند بخوانید
کتاب المان شنیداری ندارد؟ خودتان تلاش کنید تا سویههای آوایی را به مطالعهتان بیفزایید. در نقش یک راوی قرار بگیرید که ماجرایی خوفناک را روایت میکند، یا شخصیتهایی که در یک موقعیت وحشتناک قرار گرفتهاند؛ البته تا هنگامی که در کتابخانه مزاحم مطالعهی دیگران نمیشوید یا خواب شب را با بلند خواندنتان از کسی دریغ نمیکنید.
به طور کلی، بلند خواندن متن برای بسیاری از افراد باعث میشود تا تمرکز بیشتری روی متن داشته باشند و نوشته را بهتر بفهمند. همچنین با این روش مطالعه مهارتهای گفتاریتان نیز افزایش پیدا میکند. پس چه چیزی بهتر از این که روی متن تمرکز بیشتری داشته باشید، مهارتهایتان را بهبود ببخشید و از همه مهمتر بترسید؟
صحنه را آماده کنید تا وحشت وارد شود
اگر بتوانید این موارد (یا دست کم تعدادی از آنها را) برای زمان مطالعهی خود فراهم کنید، به کتاب ترسناک خود شانس ترساندن بیشتری میدهید. حالا در این شرایط تنها نیاز دارید به سراغ چند مورد از بهترین کتاب های ترسناک بروید تا تجربهای خوفناک را داشته باشید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
میتونید آهنگ تومینو بزارید و بخونید
مهم ترین چیز قدرت تخیل و صحنه سازی خواننده ست
دیگه فیلم هم ترسناک نیست چه برسه کتاب
عملا بازی ها فیلم های ترسناک به وسیله قرار دادن مسیری مشخص و ساختگی، مغز رو وادار میکنه محیط اطراف رو با واقعیت اشتباه بگیره. برای مثال فکر کنید دارید فیلم ایت رو تو تاریکی میبینید. همچی خوبه تا اینکه یادتون میاد تنهایید و همچی تاریکه و با خودتون میگید: نکنه الان یک جامپ اسکیر بخورم یا یک چیزی از تو تاریکی بیاد. بعد مغزتون رو وادار میکنید یک صدا بشنوه. و بعد صدا میشنوید. در واقع اینها با استفاده از المان تصویر، صدا، محیط، چهره و حالت افراد فضایی رو به بازیکن یا ببینده تلقین میکنن که بترسه. اما توی کتاب برعکس. توی کتاب خلاقیت ذهنی افراد میتونه مغز رو از محیطی که با چشم نمیبینه دور کنه و به سمت یک محیط امن تر ببره. اما همه کتاب ها نه. فکر کنید دارید اویل ۴ بازی میکنید. محیط خوفه و روستایی ها بهتون حمله میکنن و با چشم اینو میبینید و مغز هم یک درگیری واقعی رو میبینه و سعی میکنه فرد رو از نظر حیاتی با محیطی که درش گیر کرده وقف بده. و عملا اقدامات بازیکن از اینجا شروع میشه. بازیکن یک ترس داره. ترس از روستایی ها یا هیولا ها نه. ترس از باخت. و بازی هایی مثل اوت لست که بازیکن باورش میشه راهی جز فرار نداره. و اینا توی مغز بازیکن ثبت میشه و بدن شروع به ایجاد احساسی میکنه که شخصیت اصلی بازی داره احساس میکنه. و گرنه اگر اویل ۴ رو با چیت بازی کنید هیچ حسی بهتون نمیده. این درواقع ایجاد حس بقا در انسان که ادم رو به احساس گونه های اولیه بشر که برای جون خودش میجنگید میبره و تداعی گر یک حال و هوای زننده اس.
میتونین با اسپیکرتون یک موزیک ترسناک پلی کنین و کتاب رو بخونین!
البته نصفش به خلاقیت خواننده بستگی داره
عکس آخر امینه ؟
باور کنید قیافش توی این عکس از کتابی که داره میخونه ترسناک تره 😂😂
مقاله خیلی باحال بود، ممنون از شما🌸
به نظرم توی یه محیط نسبتا سرد زیر یه پتو و نصف شب با نور چراغ مطالعه کتاب خوندن، میتونه کتاب ترسناک رو هیجان انگیزتر کنه