۱۰ مکان خطرناک برای زندگی در دنیای دیسی
آیا از آن دسته افراد هستید که خیال زندگی در یک دنیای داستانی را در سر میپرورانند؟ آیا دنیای دیسی یکی از دنیاهایی است که با این تصور به آن میاندیشید؟ پس اگر خواستید روزی ...
آیا از آن دسته افراد هستید که خیال زندگی در یک دنیای داستانی را در سر میپرورانند؟ آیا دنیای دیسی یکی از دنیاهایی است که با این تصور به آن میاندیشید؟ پس اگر خواستید روزی در دنیای دیسی ساکن شوید، پیشنهاد میکنیم به سراغ این ۱۰ مکان خطرناک برای زندگی نروید.
مرداب لوئیزیانا
هوما در گوشهی جنوب شرقی ایالت لوئیزیانا قرار دارد و یک مکان مردابی بزرگ به شمار میآید. در این جا، الک هالند سرگرم آزمایشات پنهان بود که در پایان باعث شدند به درون آب این مرداب بیفتد. با آلوده شدن به فرمول زیستترمیمکنندهای که روی آن کار میکرد، آگاهی الک با زیستِ گیاهی پیرامونش پیوند خورد تا سوامپ تینگ پدید آید.
آنتون آرکین یک ارتش کوچک از انسانگونههای بدشکل را که نام آن-من (Un-Men) به آنها داده بود را دور هم گرد آورد و چندین بار به سراغ سوامپ تینگ و اطرافیانش فرستاد. زندان محل تشکیل تسک فورس ایکس یا همان جوخهی خودکشی با نام بل ریو نیز در نزدیکی همین مکان قرار دارد. حضور این همه فراانسان و سوپرویلن در نزدیکی مرداب لوئیزیانا (Louisiana Swamp) این مکان را تبدیل به یک بشکهی باروت کرده است.
در کنار همهی خطراتی که از یک مرداب انتظار میرود، ورود به گسترهی سوامپ تینگ به طور کلی ایدهی بدی به حساب میآید. این شخصیت واکنشهای بسیار بد و خشن نسبت به نابودی زندگی گیاهان و به ویژه گیاهان مرداب خود نشان میدهد. ساکنان این مکان از کسانی که به قصد نابودی یا دشمنی با سوامپ تینگ به مرداب سر زدهاند فراوان تغذیه کردهاند.
زاغهی خودکشی
زاغهی خودکشی (Suicide Slum) که با نامهای بخش جنوبی (Southside) و خلیج هاب (Hob’s Bay) هم شناخته میشود، مکانی کمدرآمد و پر از جنایت در متروپلیس است که تنها نزدیک به سه کیلومتر از دفتر دیلی پلنت فاصله دارد. ۱۰۰، یک سازمان بزرگ جنایی، و اینترگنگ با ابزارهای های-تک خود توانستهاند در فساد زاغهی خودکشی شکوفا شوند.
این مکان پر است از نابودی، افسردگی و تنگدستی. ساختمانها همیشه در حال از هم پاشیدن به چشم میآیند و زمان درگیری فراانسانها هدف خوبی برای نابود شدن هستند. زمانی که برینیاک ویروس خود را رها کرد تا متروپلیس را تبدیل به یک «شهر آینده» کند، زاغهی خودکشی تبدیل به مکانی پر از موتور، لوله و یک سد آبی با شیبی شدید شد که خیلیها از آن به عنوان جایی برای خودکشی استفاده کردند.
البته زاغهی خودکشی بدون نگهبان و محافظ هم نیست. بیبو بیبووسکی (Bibbo Bibbowski) در برابر هر کسی که در بارش دردسر ایجاد کند میایستد. فولادسازی جان هنری آیرونز یک واحهی تکنولوژیک به شمار میآید که استیل (Steel) از آن به عنوان پناهگاهش بهره میبرد. بلک لایتنینگ (Black Lightning) و گنگباستر (Gangbuster) از خیابانها نگهداری میکنند، میتوان روی گاردین (Guardian) برای جلوگیری از ایجاد دردسر حساب باز کرد و گروه ویجلنتیِ نیوزبوی لیجن (Newsboy Legion) نیز دردسرساز زاغهی خودکشی هستند.
تیمارستان آرکهام
تیمارستان الیزابت آرکهام برای بیماران روانی مجرم (Elizabeth Arkham Asylum for the Criminally Insane) یک بیمارستان و مجموعهی روانپزشکی است که در دامنههای شهر گاتهام قرار دارد. ساکنان این تیمارستان معمولاً دشمنان بتمن هستند که یا از نظر قانونی دیوانه به شمار میآیند یا نمیتوان آنها را در زندان بلکگیت نگهداری کرد. در طول زمان، زندگی در تیمارستان آرکهام به قدری تاریک و سخت شده است که حتی دیوانهترین و سرسختترین ساکنانش نیز ترجیح میدهند به هر زندانی جز این مکان فرستاده شوند.
برخیها باور دارند تیمارستان آرکهام از همان آغاز فعالیتش نفرین شده است. معمار این سازه خودش دیوانه شد و چندین سازنده را کشت. پایهگذارش، آمادئوس آرکهام (Amadeus Arkham)، نام این تیمارستان را از مادرش گرفت که درگیر بیماری روانی بود و خودش را کشت. خود آمادئوس آرکهام نیز پس از این که مردی که به همسر و دخترش تجاوز کرد و آنها را کشت با برق از بین برد، در این مجموعه قرار گرفت.
تیمارستان آرکهام از نظر امنیت و درمان ساکنانش گذشتهی بسیار بدی دارد. تعداد قابل توجهی از کارکانان و دکترهای تیمارستان خودشان بیمار شدند. چندین بار رخ داده است که بیماران، کنترل تیمارستان آرکهام را به دست بگیرند تا خود بتمن یا همپیمانانش دوباره اوضاع را راست و ریس کنند. فرستاده شدن به تیمارستان آرکهام میتواند یکی از بدترین اتفاقهایی باشد که در زندگیتان رقم میخورد.
بلادهیون
بلادهیون (Bludhaven) پیشتر یک محلهی شکار نهنگ در جنوب گاتهام بود. در سال ۱۹۱۲، این شهر شکل صنعتی و مدرن به خود گرفت ولی زمانی که نتوانست تبدیل به مرکزی برای کارخانهها و کشتیرانی شود هرگز نتوانست وضعیت اجتماعی-اقتصادی پاییندست خود را بهبود بخشد. این که مشهور بود چیزهایی که برای شهر گاتهام بیش از اندازه پست به نظر میرسند سر از بلادهیون در میآوردند نیز به بهبود وضعیت این مکان کمک نکرد.
به تازگی، یک ویلن با نام رولاند دزموند (Roland Desmond) که با نام بلاکباستر (Blockbuster) شناخته میشود، توانست دنیای جنایت بلادهیون را به دست بگیرد. زمانی که نایتوینگ در این شهر ساکن شد، تلاش کرد تا سازمان جنایی بلاکباستر را زمین بزند. درگیریهای این دو خشن بود و دزموند نیز در بیشتر موارد آدمکشهایی را به سراغ دیک میفرستاد که قربانیانش شهروندان میشدند.
در طی خط داستانی Infinite Crisis، کیمو (Chemo) به این شهر آمد و به شدت باعث نابودی شد تا بلادهیون تبدیل به مکانی از پسماند زهرآگین شود که هیچکس بدون محافظتهای ویژه نتواند به درونش برود. هر چند در طی Rebirth، بلادهیون دوباره بازسازی شد و نایتوینگ به زندگیاش در این شهر ادامه داد. زمانی که داراییهای آلفرد پنیورث به دیک گریسون رسید، او مصمم بود تا از ثروتش برای بهبود بلادهیون استفاده کند، چیزی که اصلاً به مذاق بلاکباستر خوش نمیآید.
کنداق
نزدیک به ۳۶۰۰ سال پیش، بلک آدام در کنداق (Kahndaq) به دنیا آمد. در ۱۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، این مکان نابود شد و خانوادهی بلک آدام نیز به دست آخ-تون (Ahk-Ton) از بین رفت. با این وجود، این شخصیت دست به کارهای دور از انتظاری زد تا از کنداق نگهداری کند؛ به طوری که جادوگر شزم مجبور شد تواناییهایش را از او بگیرد و برای قرنها بلک آدام را در حالت زیست تعویقی قرار دهد.
در دنیای مدرن، آدام آزاد شد، تواناییهایش را به دست آورد، دورانی طولانی به عنوان ویلن فعالیت کرد و سپس به جاستیس سوسایتی آو آمریکا پیوست. در این دوران، کنداق به دست یک دیکتاتور بیرحم افتاده بود. بدین گونه، بلک آدام، اتم اسمشر و چندین عضو تازهی دیگر جامعهی عدالت آمریکا به کنداق یورش آوردند و دیکتاتور را سرنگون کردند. پس از کشته شدن این دیکتاتور، بلک آدام تبدیل به «نگهبان» کنداق شد؛ چرا که مردم او را به شکل یک خدا میدیدند. آدام برای بزرگداشت همسرش که خیلی وقت پیش او را از دست داده بود از نام شیروتا (Shiruta) برای این مکان استفاده کرد.
آغاز فرمانروایی بلک آدام در این مکان خشن و بیرحم بود و شامل اعدامهای هفتگی میشد که خود آدام آنها را اجرا میکرد. البته همسر تازهی بلک آدام با نام ایزیس (Isis) و برادرش ازیریس (Osiris) توانستند خشم او را کنترل کنند. تواناییهای ایزیس باعث شد تا این سرزمین تبدیل به بهشتی سرسبز و آرام شود تا این که چهار سوار بیالیا (Bialya) سر رسیدند و ایزیس و ازیریس را کشتند.
دژ تنهایی
میتوان دژ تنهایی (Fortress of Solitude) افسانهای سوپرمن را یکی از تماشاییترین مکانهای زمین دیسی به شمار آورد. این مکان به طور سنتی در حدود ۲۰۰ کیلومتری جنوب شمالگان قرار داشت. در ابتدا دژ تنهایی یک در غولآسا داشت که یک کلید غولآسا که چند کیلومتر دورتر قرار گرفته بود آن را باز میکرد. تنها برای باز کردن این در، هم نیاز به نیروی فراانسانی بود و هم توانایی پرواز. تازه از این جا به بعد اوضاع پیچیدهتر میشود.
درونش، کلکس (Kelex)، به عنوان پیشکار دژ تنهایی سوپرمن و هر ربات خدمتکار دیگر به هر کسی که به آن نفوذ کند یورش میآورند. اگر کسی بتواند تا باغ وحش بینکهکشانی پیش برود، موجودات را در این بخش پیدا خواهد کرد که میتوانند بلاهایی شگفتانگیز به سرش آورند. برای نمونه، بلک مری (Black Mercy) این توانایی را دارد تا هر فرد را در وضعیت خوابی قرار دهد که فرار کردن از آن ممکن نیست. دست کاری کردن و زدن دکمه اشتباه نیز میتواند عامل بدبختی باشد. مثلاً پروژکتور فانتوم زون برای این طراحی شده تا هر موجودی را در فانتوم زون عذابآور قرار دهد.
اگر اینها نیز دردسرساز نباشند، ساکن همیشگی دژ تنهایی در برابر هر کس که وارد این مکان شود میایستد: کریپتو د سوپرداگ؛ سگی که همهی تواناییهای سوپرمن را در خود دارد. پس اگر وارد دژ تنهایی سوپرمن شدید، تنها امیدتان این باشد که خود مرد پولادین به نجاتتان بیاید.
تاناگار
سیارهی تاناگار (Thanagar) دور ستارهی قطبی میچرخد و در بخش فضایی ۲۶۸۲ گرین لنترنها قرار دارد. نژاد چیرهی این سیاره با نام تاناگاریها یا مردم-بازی (Hawk-people) هستند اما چندین نژاد پاییندستتر نیز همچون لیزارکونها (Lizarkon) در آن قرار دارند. گرین لنترن این بخش نیز یک لیزارکون با نام ایساموت کل (Isamot Kol) است.
زمانی که ساکنان این سیاره با دشمن همیشگیشان یعنی ساکنان سیارهی ران (Rann) نجنگند، سر زدن به برجهای بلند تاناگار میتواند برای هر کسی دلچسب باشد. ولی به مرور، تاناگاریهای زیادهخواه رو آوردند به استفاده از نژادهای پاییندست سیاره برای پیشرفتهای تکنولوژی، پزشکی و هنری خود. زمانی که همهی نژادهای پاییندست را به کار گرفتند نیز رفتند به سراغ چیره شدن بر هر نژاد دیگر.
به این ترتیب، بیشتر جمعیت پاییندست تاناگار تبدیل شدند به کارگران، سربازان و فراریهایی که تاناگارها بر آنها فرمانروایی میکردند. با همهی جمعیتی که تاناگاریها در اختیار دارند، فقط استفاده از آنها برای جنگ در ذهنشان وجود دارد. تنها بخشهای خوب سیارهی تاناگار هاکمن (Hawkman)، هاکوومن (Hawkwoman) و فلز اِنام (Nth Metal) مرموز به شمار میآیند. شاید ساکنان تاناگار درجا شما را نکشند ولی منطقی است که با همهی این شرایط تا جای ممکن فکر زندگی کردن در آن را از سر بیرون کنید.
مولتیورس تاریک
دارک مولتیورس (Dark Multiverse) در زیر مولتیورس راستین دیسی وجود داشت و پر بود از دنیاها و مردمی که از تصمیمات بد و کابوسها پدید آمده بودند. دنیاهای این مولتیورس به طور مداوم در وضعیت نابودی قرار داشتند چرا که ایدههای آفرینندهی آنها هیچگاه پایدار نبودند.
بتمنی که میخندد یک موجود پلید و وحشتناک از مولتیورس تاریک بود که بتمن بنیادین دیسی را تا مولتیورس بنیادی دنبال کرد. کند و کاو بتمن با پنج المانِ فلز انام، پرومتیوم (Promethium)، دیونسیوم (Dionesium)، الکتروم (Electrum) و بتمانیوم (Batmanium) از طریق دم و دستگاه بارباتوس (Barbatos) منجر به پدید آمدند چندین دنیای تاریک شد که نسخههای بسیار دگرگونشدهای از شوالیهی تاریکی را در خود جای داده بودند.
دنیاهای رو به نابودی فراوانی در دارک مولتیورس قرار دارند و هیچ چیز مثبتی در آنها وجود ندارد. در این دنیاها تنها میتوان اندوه و وحشت پیدا کرد. در واقع، زندگی این دنیاهای تاریک یک انعکاس تیره از هستی مثبت به شمار میآیند که اکنون زندگی میلیاردها نفر را درگیر تباهی کردهاند.
آپوکالیپس
سیارهی آپوکالیپس (Apokolips) پس از مرگ خدایان کهن و به دنیا آمدن خدایان نوین پدید آمد. آپوکالیپس در فضایی مشترک با سیارهی نیو جنسیس (New Genesis) قرار دارد و تنها راه دسترسی به هر کدام از این دنیاها از طریق یک بوم تیوب (Boom Tube) است. دارکساید فرمانروای خودرأی آپوکالیپس است که ساکنانش به عنوان یک خدا او را میپرستند. البته امور روزانهی سیاره بیشتر بر دوش دساد (DeSaad) قرار دارد.
جمعیت پاییندست آپوکالیپس همچون بردهها به کار گرفته میشوند تا گودالهای آتش بزرگ این سیاره را سوزان نگه دارند. این بردهها به کمک پارادیمونهای که پرواز میکنند یا سربازانی که سوار بر سگهای غولپیکر هستند کنترل میشوند. ساکنان سیاره از همان دوران کودکی توسط یکی از یتیمخانههای گرنی گودنس (Granny Goodness) مورد تلقین قرار میگیرند.
هیچ لذتی را نمیتوان در سیارهی آپوکالیپس یافت. تنها ویرانی دیده میشود. خندیدن جرم است. هیچ فردیتی وجود ندارد. در آپوکالیپس تنها یک حقیقت وجود دارد: دارکساید.
گاتهام
سوپرمن یک بار گفت که «خیلی علاقه به گاتهام ندارم. انگار که یکی با فلز و سنگ کابوس ساخته باشه». زمانی که مرد پولادین چنین چیزی دربارهی یک شهر بگوید، حتماً ایرادی وجود دارد. محلهی پایهگذار گاتهام (Gotham) در سال ۱۶۳۵ توسط یک مزدور نروژی ایجاد شد. سپس بریتانیاییها کنترل آن را به دست آوردند تا تبدیل به محل یک نبرد بزرگ در جنگ انقلاب آمریکا شود.
از همان ابتدا بود که شهر پر شد از فساد: تاجران حریص، سیاستمداران فاسد و رئیس پلیسهای کثیف فراوانی این شهر را آلوده کردند. تنها خانوادهی وین و فعالیتهای خیرخواهانهی آنها گاتهام را از سقوط نجات داد و ارتش در حال رشد بتمن و همپیمانانش نیز دیوانگی این شهر را کنترل کردند. اگر میخواهید به گاتهام نابودشده نگاهی بیندازید، داستان No Man’s Land نشان میدهد که چگونه یک زلزله این شهر را به زیر کشید و قدرت را به گروههای خلافکاری سپرد.
شهر گاتهام معماری عجیبی دارد که حتی در روشنایی روز نیز بخشهایی را تاریک باقی میگذارد. صدها کوچهی بنبست تیره را میتوان در این شهر دید که هیچ راه بیرون رفتی ندارند. گروههای جنایی برای داشتن زمین بیشتر با یکدیگر به شکل مرگباری میجنگند و حتی در فاضلابهای این شهر هم هیولاها زندگی میکنند. زندگی در گاتهام همچون زندگی در یک کابوس است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.