ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

پیروزی شخصیت‌های منفی - Thumbnail
کمیک بوک

۱۰ شخصیت منفی کمیک که پیروز شدند و هیچکس نفهمید

تماشای شکست یک شخصیت منفی در هر داستانی امری بدیهی و عادی است. شاید این شخصیت‌های خبیث بتوانند باعث زجر کشیدن قهرمان داستان شوند و یا متحدان و دوستانش را به قتل برسانند اما در ...

محمدرضا صفری
نوشته شده توسط محمدرضا صفری | ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۹:۰۰

تماشای شکست یک شخصیت منفی در هر داستانی امری بدیهی و عادی است. شاید این شخصیت‌های خبیث بتوانند باعث زجر کشیدن قهرمان داستان شوند و یا متحدان و دوستانش را به قتل برسانند اما در نهایت سزای اعمالشان را می‌بینند... البته اگر فقط چند لحظه بعد دوباره قسر در نروند.

احتمالاً همین ویژگی بود که باعث شد کمیکی مثل واچمن بین مخاطبان محبوب شود، چرا که این داستان یکی از معدود دفعاتی بود که «آدم بده» ماجرا به نوعی به پیروزی رسیده بود.

اما پیروزی شخصیت‌های منفی اتفاقی است که هر از چند گاهی می‌افتد و مطمئناً ادامه هم خواهد داشت، حتی اگر مخاطبان متوجه پیروزی آن‌ها نشوند. پیروزی کامل و دراماتیک شخصیت‌های منفی در دنیای کمیک‌ها موردی چندان عادی نیست ولی با این حال داستان‌ها زیادی هستند که در نهایت برتری را به نوعی به شخصیت خبیث داستان داده‌اند.

چنین برتری‌هایی می‌تواند از پیروزی‌های دراماتیک و بزرگ جذاب‌تر باشد، چون باعث خلق پایانی می‌شود که مخاطبان را در برزخ رسیدن به نتیجه نهایی قرار می‌دهد. همچنین شاید دنیای شنل‌پوشان و نقاب‌زنان را کمی قابل باورتر کنند؛ همان طور که می‌بینید در دنیای کمیک‌ها، خلافکارها و مجرمان کمی بیش از حالت عادی از سزای اعمالشان قسر در می‌روند.

در ادامه به معرفی 10 مورد از پیروزی شخصیت‌های منفی دنیای کمیک‌ها که متوجهشان نبودید می‌پردازیم، پس ما را در ویجیاتو همراهی کنید.


بلک ماسک - کمیک Batman: War Games

بلک ماسک (Black Mask) روزگار بهتری را قبل از انتهای داستان کمیک Batman: War Games تجربه کرده است. نه تنها تا حد مرگ زیر مشت و لگد بتمن قرار می‌گیرد بلکه تنها پیروزی‌اش یعنی مرگ استفانی براون (Stephanie Brown) به عنوان سایدکیک بتمن نیز در نهایت جعلی از آب در می‌آید.

اما رومن سایونیس (Roman Sionis) در واقع به پیروزی بزرگی می‌رسد، بدون این که حتی خودش متوجه آن باشد. با این که مرگ استفانی براون جعلی و با این هدف بود که سایدکیک کمی از زندگی ابرقهرمانی فاصله بگیرد ولی بتمن این دروغ را برای مدتی طولانی باور می‌کند.

با باور این دروغ، بتمن به طور کامل از لسلی تامپکینز (Leslie Thompkins) فاصله گرفت. پزشکی که مسئول درمان استفانی بود و شوالیه تاریکی گمان می‌کرد علت مرگ استفانی غفلت لسلی در درمان او بود. این اتفاق وقتی مهم‌تر می‌شود که بدانیم لسلی تامپکینز یکی از معدود افرادی معتمد بتمن و کسی بود که در صورت آسیب دیدن شوالیه تاریکی، به او کمک می‌کرد.


ربات - کمیک Invincible

اگر مجموعه کمیک Invincible را خوانده باشید احتمال این که فکر کنید شخصیت ربات (Robot)، قهرمانی که هم به خاطر غرور خودش هم با هدف رسیدن به «خیر همگانی» تبدیل به یک شخصیت خبیث می‌شود، در نهایت به سزای اعمالش می‌رسد. به هر حال، در انتهای داستان او چیزی جز یک مغزی در محفظه شیشه‌ای نیست که صرفاً به خاطر استفاده از هوشش برای کمک به رهبر دنیا، ایمورتال (Immortal)، نگهداری می‌شود.

هر چند تأثیراتی که ربات روی دنیا گذاشت یک شبه عوض نشد. تغییرات مؤثری که او در طی پیش بردن مسیرش با انجام قتل‌های متعدد در جهت رسیدن به مقام ریاست سازمان دفاع جهانی انجام داد هنوز هم باقی مانده‌اند و زندگی در دنیا را آسان‌تر می‌کنند. با این که تمام کارهای او ظاهراً دیوانه‌وار بود ولی اکثراً نتیجه دادند. حتی بعد از سرنوشت وحشتناک او، پیروزی ماندگاری به نامش ثبت شده که زندگی مردم را بهبود می‌بخشد.

در واقع او هنوز از درون محفظه شیشه‌ای خود در پشت پرده تصمیم‌گیری‌هایی انجام می‌دهد. حتی شکستش نیز باعث شده هنوز در کنترل قدرت باشد و این چیزی بود که ربات همیشه می‌خواست. البته حالا صرفاً یک مغز در محفظه شیشه‌ای است، پس می‌توان گفت بهای عملی شدن نقشه‌اش کمی زیاد بود.


لوکی - کمیک Journey into Mystery

ملاقات لوکی جوان و بالغ
ملاقات لوکی جوان و بالغ

کمیک Journey to Mystery یک پیروزی نامعمول برای شخصیت خبیث داستان را در خود جای داده. داستانی که در آن لوکی، خدای شیطنت، یک لوکی دیگر را شکست می‌دهد.

لوکی جوان و نسخه شیطان و بزرگ‌ترِ او کاملاً متضاد یکدیگر هستند. در حالی که نسخه جوان‌تر می‌خواهد خودش را هم به خود و هم به دوستان و خانواده‌اش اثبات کند، نسخه بالغ او تا جای ممکن به دنبال هرج و مرج و خون‌ریزی است.

طبیعتاً میل لوکی جوان برای ایجاد تغییر در خودش باعث می‌شود تا در برابر نسخه بالغش قرار بگیرد و این تقابل تا جایی پیش می‌رود که لوکی جوان برای نجات دنیا خودش را نفرین می‌کند. با این که لوکی جوان توانست با این کار نقشه‌های شیطانی لوکی بالغ را متوقف کند ولی در نهایت مسیری در برابرش قرار می‌گیرد تا تبدیل به نسخه بالغش شود. با در نظر گرفتن این موضوع، می‌توان گفت که در این داستان هم باز خباثت پیروز شد.


جوکر - کمیک Batman: White Knight

وقتی در انتهای کمیک Batman: White Knight، جک نپیر دوباره تبدیل به جوکر می‌شود، انتظار دارید که این دلقک همیشه بَشاش کمی ناراحت باشد. به هر حال، به دست آوردن اجباری سلامت عقلش برای مدتی، شبیه شوخی کردن با او بود. اگر یک چیز هم در دنیا باشد که شاهزاده جرم و جنایت گاتهام از آن متنفر باشد، مسخره شدن و مورد شوخی قرار گرفتن است.

اما وقتی از دید خود جوکر به این قضیه نگاه کنید، وقتی تبدیل به جک نپیر شده بود او توانست تعدادی از اهدافش را محقق کند. نه تنها توانست به هارلی کوئین برسد، بلکه توانست همدردی شوالیه تاریکی را نیز به دست آورد. یعنی هر وقت که بخواهد می‌تواند از این حس همدردی علیه بتمن استفاده کند.

شاید این توضیح خوبی برای این باشد که چرا وقتی این کمدین سبز و بنفش پوش به حال عادی‌اش برگشت، در پوست خودش نمی‌گنجید.


لکس لوتر - کمیک Superman: New Krypton

به عنوان تیمی خبیث، لکس لوتر و سم لین (Sam Lane) توانستند باعث هرج و مرج و آسیب در نیو کریپتون (New Krypton) شوند. این دو نفر تعداد زیادی از کریپتونی‌ها را کشتند، جنگی بین فضایی‌ها و انسان‌ها را آغاز کردند و سپس برای محکم کاری دومزدی (Doomsday) را نیز به وسط مهلکه انداختند تا نور علی نور شود.

با این حال، با تمام این کارها، لوتر به خاطر انجام این کارهای شرورانه هیچوقت مجازات نشد. در واقع، دقیقاً برعکسِ این اتفاق افتاد. بر خلاف هر منطقی، لکس به خاطر کارهایش به نوعی تشویق نیز شد؛ او هم از زندان رها شد و هم دوباره به ریاست شرکت لکس‌کورپ (LexCorp) درآمد.

شاید جنایت واقعاً راه موفقیت باشد؛ حداقل در دنیای دی‌سی!


رأس الغول - داستان JLA: Tower of Babel

خط داستانی Tower of Babel به اندازه همان ویلنی که به جاستیس لیگ غلبه پیدا می‌کند بدنام است. در این داستان، رأس الغول به نقشه‌های پر جزئیات شوالیه تاریکی در مورد نحوه شکست دادن دوستان ابرقهرمان‌اش در صورت نیاز، دسترسی پیدا می‌کند. نقشه‌هایی که البته به طرز عجیبی خیلی مبتدیانه مخفی شده‌اند.

بعضی از مخاطبان فکر می‌کنند چون در اواخر ماجرا، بتمن با مشت و لگد حسابی از خجالت رأس الغول در می‌آید، پس قهرمانان داستان در نهایت پیروز شده‌اند. اما بیاید نگاهی بیاندازیم به دستاوردهای رأس الغول در این کمیک، البته به غیر از استخوان‌های شکسته انتهای داستانش.

او یکی از قدرتمندترین گروه‌های ابرقهرمانی دنیا را از هم می‌پاشاند، به طرز چشم گیری آن‌ها را تضعیف می‌کند و همینطور متحدان احتمالی بتمن در صورت حمله‌ای در آینده را محدود می‌کند. شاید در انتهای داستان، شوالیه تاریکی با اعضای لیگ دوباره متحد شده باشد ولی در صورت نیاز بتمن به کمک، این خاطره خیانت او حتماً در ذهن ابرقهرمانان باقی می‌ماند. احتمالاً این بزرگ‌ترین پیروزی روانی باشد که رأس الغول می‌توانست به آن دست یابد.


مگنیتو - کمیک (X-Men (2019

زندگی جدید ایکس من و جهش‌یافته‌های همراه آن‌ها در کراکوآ (Krakoa) کاملاً مفرح به تصویر کشیده شده است. آن‌ها در جزیره‌ای گرمسیریِ سرسبز زندگی می‌کنند، با وجود قانونی که اجازه ورود انسان‌های عادی به جزیره را نمی‌دهد محافظت شده‌اند و قانون نیز طرفشان را گرفته است تا از آزار و اذیت‌هایی که معمولاً در طول تاریخ نسیبشان می‌شد در امان باشند.

اما یک چیز قابل توجه است: مگنیتو همیشه چنین تصویری را برای نسل جهش‌یافته‌ها در سر می‌پرورانده. حتی قبل از این کمیک نیز کاری مشابه با کراکوآ را در جزیره گنوشا (Genosha) پیاده کرده بود؛ مکانی که قرار بود بهشت جهش‌یافته‌ها باشد.

مگنیتو نیز برای زندگی در کراکوآ تغییراتی در خودش ایجاد کرده، مثلاً بیخیال نابود کردن کامل نسل انسان‌های عادی شده، ولی در نهایت اکثر افکار استقلال طلبانه او در خانه جدید اعضای ایکس من به سرانجام رسیده‌اند. به نوعی جالب است اگر به یاد بیاریم که چه طور مگنیتو با تمام اعضای ایکس من سر همین موضوع به طور مداوم می‌جنگید.


ریدلر - کمیک Batman: Hush

ریدلر؛ شخصیتی که پشت همه چیز بود!
ریدلر؛ شخصیتی که پشت همه چیز بود!

همان طور که از نامش مشخص است، تمرکز اصلی کمیک Batman: Hush روی ویلنی به اسم هاش است. با این حال فرد پشت پرده واقعی که به هدفش می‌رسد، هاش نیست.

در انتهای داستان، مشخص می‌شود که هاش فقط به خاطر این که ریدلر (Riddler) توانسته بود هویت واقعی بتمن را کشف کند، زندگی شخصی و ابرقهرمانی بروس وین را به آشوب کشید. وقتی هم ادوارد نیگما (Edward Nygma) تهدید می‌کند که این راز را به همه خواهد گفت، بروس وین به او یادآوری می‌کند که با این کار، دیگر رازی وجود نخواهد داشت.

با این که شوالیه تاریکی سکوت ریدلر درباره هویت واقعی‌اش را به دست می‌آورد، اما این شرور پر از رمز و راز هم توانسته راهی پیدا کند تا دشمنش را شکست دهد. با این که شاید نخواهد شخص دیگری از این راز با خبر شود اما ریدلر می‌تواند برای همیشه از این اهرم فشار روی خفاش گاتهام استفاده کند. بروس وین نیز به طور کلی آدمی پارانوید است و حتی تهدید به افشای هویتش در یکی از روزهای بد زندگی‌اش نیز می‌تواند باعث دردسر شود.

با این که بعد از ریبوت نیو 52 (New 52)، این پیروزی شخصیت منفی نیز از دنیای کمیک‌های دی‌سی حذف شده اما هنوز در ذهن مخاطبان باقی مانده است.


دارک‌ساید - کمیک Mister Miracle

با توجه به این که مجموعه کمیک Mister Miracle (نوشته شده توسط تام کینگ) شامل بخشی می‌شود که در آن میستر میراکل آن قدر به دارک‌ساید (Darkseid) با چاقو ضربه وارد می‌کند که این شرور تقریباً می‌میرد، می‌توان گفت که همه در مورد برنده این مبارزه اشتباه فکر می‌کنند.

در این جا نیز شخصیت بده داستان به نوعی به هدف خود رسید. با این که ظاهراً اسکات فری (Scott Free) توانسته به پایانی خوش برسد ولی واقعیت ماجرا خیلی خیلی بدتر از چیزی است که به نظر می‌آید.

چون مشخص می‌شود که میستر میراکل نه تنها دارک‌ساید را نمی‌کشد، بلکه خودش را در معادله پاد زندگی (Anti-Life Equation) گیر می‌اندازد. با این که اسکات می‌تواند به راحتی از آن جا فرار کند اما تصمیم می‌گیرد تا در این وضعیت برزخی عجیب و غریب بماند و با خانواده‌اش زندگی راحتی داشته باشد. در واقع با این وضعیت یکی از دشمنان دارک‌ساید به سادگی از تقابل با او کنار کشیده است.


بِین - کمیک (Secret Six (Vol. 3

کمیک Secret Six (انتشار در سال 2008) با درگیری بزرگ این گروه ویلن‌ها که از ونومِ بین (Bane) استفاده کرده‌اند در برابر قوی‌ترین ابرقهرمانان دی‌سی به اتمام می‌رسد. همان طور که حدس زده‌اید، پایان این مبارزه برای سیکرت سیکس جالب نیست و آن‌ها یا کشته و یا زمین‌گیر می‌شوند.

البته به جز بین، که می‌بینیم در حالی که نیمه هوشیار است به یک آمبولانس منتقل می‌شود. با این که انتظار دارید بین بعد از این شکست پریشان باشد اما به نظر می‌آید که او از چیزی خلاص شده است؛ دلیلی کاملاً عجیب و غریب و شاید حتی احمقانه.

مشخص می‌شود که بین می‌خواسته گروه شرورهایش در نبردشان شکست بخورند و برای همین آن قدر آن‌ها را با ونوم خشمگین کرده که حتی فکر کنار کشیدن از درگیری را نیز در سرشان نپرورانند.

این ویلن گنده، گروهش را رو به نابودی کشاند تا بزرگ‌ترین نقطه ضعفش را ترمیم کند؛ نقطه ضعف او اهمیت دادن به این دوستان جدیدش بود! و بنابراین، بین خیلی راحت پشت آن‌ها را خالی کرد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی