ردپای اساطیر نورس در دنیای مدرن امروزی
اساطیر نورس تنها به داستان خدایان و موجودات خیالی محدود نمیشوند، بلکه نوعی جهانبینی و دیدگاه به عالم هستی برای مردمان باستانی اروپای شمالی به حساب میروند که نقش مهمی در درک انسانهای نسلهای بعدی ...
اساطیر نورس تنها به داستان خدایان و موجودات خیالی محدود نمیشوند، بلکه نوعی جهانبینی و دیدگاه به عالم هستی برای مردمان باستانی اروپای شمالی به حساب میروند که نقش مهمی در درک انسانهای نسلهای بعدی از دنیای اطراف خود داشته و با اکثر بینشهای اسطورهای تمدنهای مختلف تفاوتهایی اساسی داشته است.
این تفاوتها در دو جنبه مورد توجه قرار میگیرند:
۱. روشی که در آن وایکینگها دیدگاه خود را نسبت به عالم هستی بروز میدادند.
۲. درک هدف هر آنچه که در عالم هستی (برای وایکینگها عوالمی ۹گانه) وجود دارد.
مشخصاً در عصر وایکینگها ابزارهای مختلفی برای ابراز دیدگاه تمدنشان، مثل هنر چاپ که سالیان توسط یونانیان باستان مورد استفاده قرار گرفته بود، وجود نداشت. وایکینگها مردمان ساده و روستایی بودند که بخش اعظم زندگی تمام آنها برخلاف چیزی که از طریق رسانهها ممکن است در افکار مردم شکل گرفته باشد، به جنگ و فتح سرزمینهای اطراف تعلق نداشته، بلکه به کشاورزی و دامپروری وابسته بوده است و همین شرایط سخت کشاورزی در سرزمینهای شمالی اروپا، با زمستانها و یخبندانهای طولانی باعث شد که وایکینگها به فکر تصاحب سرزمینهای خوش آبوهواتری باشند.
حال لازم است بدانیم هنر چاپ یکی از مهمترین دلایل تمایز فلسفهی یونان با جهانبینی نورس که اکنون به عنوان اسطوره و داستان به آنها پرداخته میشود است.
در مقالات قبلی اساطیر پنجشنبه، به بررسی داستانهای رنگارنگ اساطیر نورس پرداختیم و همینطور نمود این داستانها و شخصیتها را در بازیهای ویدیویی بررسی کردیم اما مشخصاً شناخت هر یک از ما از اساطیر نورس از فیلم، کامیک یا سریال نیز صورت گرفته است. در این مقاله میخواهیم فراتر از قصههای نورس و داستان قهرمانیهای ثور (Thor) یا نیرنگهای لوکی (Loki) برویم و جهانبینی وایکینگها را در پس این داستانها بررسی کنیم.
لازم به ذکر است که تمام داستانهای باقی مانده از اساطیر وایکینگها توسط کشیشان مسیحی نوشته شده که قطعاً تحریف این داستانها به طوری که با عقاید مسیحیت همخوانی داشته باشد میتواند منجر به از بین رفتن یا کمرنگ شدن هدف اصلی این قصهها شده باشد.
عناوینی که در داستانهای اساطیر نورس و شیوهی زندگی وایکینگها به طور واضح بیانگر جهانبینی و فلسفهی این تمدن بوده است عبارتند از:
۱. دنیایی سحرآمیز: مردمان نورس دنیای مادی را محلی مقدس میدانستند که خدایان نیز در همین دنیا در کنار آنها زندگی میکردند. این طرز تفکر در تضاد مستقیم با ایدهی دنیای مادی و دنیای معنوی در سایر فلاسفه است. مردمان نورس به سرزمینهای مختلف و نه دنیاهایی مجزا اعتقاد داشتند که این سرزمینها نیز همگی در دنیای مادی وجود داشتند.
۲. خدایان نورس: خدایانی که وایکینگها به درگاه آنها دعا میکردند یا برای آنان قربانی و مراسم مختلفی تدارک میدیدند، موجودات کامل و بینقصی نبودند. اودین خدای خدایان (Odin. All-Father)، اعلام میکند که هر کسی حرف و قول او را باور کند یک ابله است چرا که در بیشتر داستانها اودین زیر قول یا حرف خود میزند، ثور نیز با وجود قدرت زیادش، توانایی کنترل عصبانیت خود را نداشته و همین موضوع مشکلات زیادی برایش به همراه میآورد، اما در میان تمام خدایان لوکی شخصیت برجستهای است که با وجود اینکه امروزه داستانهای باقی مانده از اساطیر نورس او را به شکل دشمن خدایان به تصویر میکشند اما مردمان نورس همچنان او را به عنوان یک ایزد میپرستیدند.
۳. سرنوشت: در اعتقادات مردمان نورس سرنوشت انسانها و ارادهی خدایان برای زندگی هر یک از آنان توسط سه خواهر که به نام نورنها (Norns) شناخته میشوند، بر روی تکهای چوب تراشیده میشود و این سرنوشت به هیچ عنوان قابل تغییر نخواهد بود، و این فقط به انسانهای فانی محدود نمیشود بلکه همانطور که در داستانهای اساطیر نورس دیدیم خدایان نیز سرنوشتی از پیش تعیین شده دارند و از دست تقدیر در امان نیستند.
برای مثال، کوچکترین نزاع یا بحث میان وایکینگها منجر به دوئل و مرگ یکی از طرفین دعوا میشد، چرا که هر دو طرف اعتقاد داشتند که این نزاع بر سرنوشت آنها تراشیده شده است و اگر از مبارزه سرباز بزنند، در هر صورت در آن روز به نحو بدتری با مرگ روبهرو خواهند شد. ایدهی ولهالا (Valhalla) تالار زرین اودین نقش مهمی در مفهوم سرنوشت برای وایکینگها داشت و در همین مثال ذکر شده، اگر یکی از دو طرف دعوا از مبارزه تا حد مرگ خودداری کند شانس ورود به ولهالا را از دست خواهد داد.
۴. جادو و جادوگری: مردمان نورس، مانند اکثر تمدنها پیش از رواج علم در میان طبقات مختلف مردم به جادو و جادوگری اعتقاد داشتند و در قبایل مختلف افرادی انتخاب میشدند که به عنوان جادوگر قبیله به پیشبینی آینده، درمان بیماران و کارهایی از این قبیل بپردازند. اجرای مراسم جادویی مختلف در قبایل وایکینگها برای رفع خشکسالی، پایان زمستان و یخبندان و درمان بیماریهای مختلف با آتش زدن گیاهانی خلسهآور و مدهوشکننده امری عادی و گاهی روتین بوده است.
۵. خیر و شر: مفاهیم خیر و شر در فرهنگ وایکینگها با عنوان اینانگارد (Innangard) هر آنچه که مقدس است و براساس نظم و فرمان خدایان شکل گرفته و اوتانگارد (Utangard) هر آنچه که نحس، به دور از فرمان خدایان و نظم باشد، تعریف شدهاند. ایدئولوژی خیر و شر در زندگی مادی و زندگی معنوی وایکینگها نقش مهمی ایفا میکرد.
۶. مرگ و زندگی پس از آن: در تمدن واکینگها زندگی انسانها و تمام موجودات در دو مرحله صورت میگرفت: یکی دنیای اولیه که در آن به دنیا آمده و بر اساس سرنوشتی که در بدو تولد برایشان رقم میخورد زندگی میکنند تا به مرگ برسند و پس از آن بسته به رفتاری که در دنیای اولیه داشتند وارد دنیای دوم شده که یا ازگارد (Asgard) محل زندگی خدایان و تالار ولهالاست و یا هل (Hel) دنیای مردگانی که در میدان جنگ یا در نبرد کشته نشدهاند.
زندگی در هر دو دنیا نوعی برزخ به حساب میآید تا زمان آخرالزمان یعنی همان رگناروک (Ragnarok) که در یکی از ارتشهای خدایان به عنوان وایکینگهای برگزیده یا در ارتش مردگان به رهبری لوکی به میدان نبرد بازگردند. سرنوشت تمام انسانها بر اساس آثار باقی مانده از اساطیر نورس در آخرالزمان به پایان میرسد.
۷. هویت انسان: مردمان نورس با تفکیک امروزی جسم، ذهن و روح موافق نبودند بلکه هویت خود را هویتی یک پارچه میدانستند که قادر به ورود و گذر از سرزمینهای مختلف است. با این تعریف، وایکینگها پس از مرگ با همان جسم و حتا سلاح و زرهی که هنگام مرگ به تن داشتند به ولهالا وارد میشدند، به همین علت است که در فیلمهای برگرفته از فرهنگ وایکینگها میبینیم که در آخرین لحظات عمر وایکینگها سعی دارند در حالی بمیرند که سلاحشان را در دست دارند.
۸. نمادها و سمبلها: زبان وایکینگها به شکل انواع طلسم (Rune) بر آثار باقی مانده از تمدن آنها دیده میشود. هر یک از خدایان و یا حیوانات مختلف طلسمهای متفاوتی با قدرتهای متنوعی داشتند که وایکینگها از آنها بر روی سلاحها یا زرههای خود به منظور دریافت شانس و قدرت بیشتر در مبارزات استفاده میکردند.
۹. الهامات و رویا: الهامات نقش مهمی در اعتقادات مردمان نورس و ارتباط با خدایان و ادراک هستی داشت. همانطور که در داستان به دار آویخته شدن اودین به وضوح اشاره شده است که او خود را نه شبانهروز از شاخه ایگدراسیل (Yggdrasil) به دار آویخت و در شامگاه روز نهم طلسمهای بصیرت از اعماق سرزمین یخی (نیفلهیم - Niflheim) به شکل الهامات در اختیار او قرار میگیرند.
اساطیر نورس با وجود تحریفات فراوان، در دنیای مدرن امروزی تاثیرات بسیاری داشتند. حضور این اساطیر در فرنچایزهای مختلف به ویژه کامیک، سینما و بازیهای ویدیویی به طوری است که این روزها همه نام ثور را حداقل یک بار شنیدهاند.
بخش دیگری از این این اساطیر توسط مجموعه ارباب حلقهها در ادبیات ظاهر شدند و موجودات اسطورههای نورس که به فراموشی سپرده شده بودند مانند اِلفها، دورفها، اژدهایان بالدر با نفسهایی آتشین و ... با ارباب حلقهها بار دیگر به دنیا معرفی شدند.
همچنین روزهای هفته و نام جهتهای جغرافیایی نیز از میراث وایکینگها در زبان ژرمنیک و لاتین به حساب میآیند. روز سهشنبه در زبان انگلیسی برگرفته از نام خدای جنگ نورس یا همان تیِر (Týr's Day - Tuesday) است. روز چهارشنبه از یکی از نامهای اودین (ووتان با وودن) برگرفته شده (Wootan's Day - Wednesday)، روز پنجشنبه از نام ثور (Thor's Day - Thursday) و روز جمعه نیز از نام بانوی ازگارد یعنی فریگ (Frigg's Day - Friday) گرفته شده است. جهتهای جغرافیایی هم در نام چهار دورف که طاق آسمان را به دست داشتند به نامهای نوردری (Nordri – شمال)، سودری (Sudri – جنوب)، اُستری (Austri – شرق) و وستری (Westri – غرب) ریشه دارند.
با مطالعه مقالات اساطیر نورس، قادر هستید نمونههایی از بقایای فرهنگ نورس را در دنیای امروزی پیدا کنید؟
برای مطالع اساطیر سری به لینکهای زیر بزنید:
- همه چیز درباره رگناروک؛ شامگاه خدایان نورس
- آشنایی با آغاز خلقت از دید اسطوره شناسی نورس
- آشنایی با خانواده خدایان نورس
- سرنوشت پس از مرگ در اسطوره شناسی نورس
- ۸ سلاح قدرتمند و برتر اسطورهشناسی نورس
- ۱۹ حیوان افسانهای و مهم در اسطورههای نورس
- داستانهای اساطیر نورس؛ ماجراجویی در عوالم ۹گانه
- داستانهای اساطیر نورس؛ لوکی یار خدایان یا دشمنی دغلکار؟
- داستانهای اساطیر نورس؛ ریاضتهای ثور برای دفاع از سرزمین خدایان
- داستانهای اساطیر نورس؛ پیر و فرتوت شدن خدایان اَزگارد
- داستانهای اساطیر نورس؛ خدایان نورس به جان هم میافتند
- داستانهای اساطیر نورس؛ داستان فرِی و افسانهی سَمپو
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مقاله ی عالی بود البته هرچند با توجه به تغییری که جناب تالکین بعد از کتاب هابیت در دنیای ارباب حلقه ها اعمال کرد و آنهم این بود که گابلین هارو با هویت جدید و خود ساخته اورک در کتابهای بعدیش اورد و اینکه خود در سخنانش گفته بود که قصدش زنده کردن اساطیر نورس نبوده برای همین بنظرم این مورد در مقاله اتان بهتر است اصلاح شود .
همانطور که خود تالکین هم گفته اساطیر نورس شامل داستانهای خدایانشون میشه که در توصیفات داستانیشون اشاره مختصری به موجودات خیالی مثل الفها و ... شده. اگر به خاطر مجموعه ارباب حلقهها نبود احتمالن خیلی از ما و کمپانیهای بازیسازی از وجود موجوداتی مثل دورفها، جاینتها، ترولها و ... اطلاع نداشتند. همونطور که اگر شاهنامه نبود ما از وجود پرنده افسانهای سیمرغ در داستانهای ایرانی خبر نداشتیم. این داستانها صرفن وجود این موجودات توی تخیل مردمان باستان رو به یاد ما آوردن. از طرفی هم حضور اورکها و موجوداتی از این قبیل هم طبق صحبت شما زاییده تخیل خود تالکین بوده که اون هم تداخلی با الهام گرفتن سایر موجودات سرزمین میانه از اساطیر نورس نداره به نظرم.